در منابع روایی اهل سنت روایات بسیاری در مورد فضیلت و مجد ایرانیان وجود دارد.
در رسانههای عربی با محوریت کشورهای سعودی و امارات، تبلیغات بسیار سوئی بر علیه قومیت ایرانی میشود که منشأش تعصب جاهلی نژادی و حسّ ناسیونالیستی عربی و نیز اختلاف مذهبی اکثریت ایرانیان با آنان است. این در حالیست که در منابع اهل سنت، روایات بسیاری در تمجید و فضیلت ایرانیان توسط نبی مکرم اسلام(صلیاللهعلیهوآله) وارد شده است. یکی از اهداف حضرت در بیان این روایات، فروکاستن حسّ نژادپرستانه اعراب در برابر ایرانیان و عجمان بود. اما در عصر حاضر دوباره همان جاهلیت نژادپرستانه، بیش از پیش زنده گشته و وهابیان مدعی تبعیت از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)، با زیر پا گذاشتن احادیث حضرت و برکندن نقاب نفاق از چهره، بر تبل تقابل عرب و عجم بیش از گذشته میکوبند و آشکارا در برابر ایران شیعی صفآرایی کردهاند.
یکی از احادیث رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) در تمجید و فضیلت ایرانیان، حدیثی است که آن را افراد زیر نقل کردهاند:
ابوداوود طیالسی(م204ق)[1]،
ابوعیسی ترمذی(م279ق)[2]،
ابونعیم اصفهانی(م430ق) با شش سند[3]،
جورقانی(م543ق)[4]،
ابن اثیر جزری(م606ق)[5]،
خطیب عمری تبریزی(م741ق)[6]،
جمال الدین مزی(م742ق)[7]،
شرف الدین طیبی(م743ق)[8]،
مناوی(م806ق)[9]
سیوطی(م911ق)[10]
در این حدیث صالح بن ابی صالح از ابوهریره نقل میکند: «نزد رسول اکرم(ص) از عجمها یاد شد. آن حضرت فرمودند: «به خدا سوگند! قطعا اطمینان و اعتماد من به آنان یا به بعضی از آنان، از اعتماد و اطمینانم به شما عربها یا به بعضی از شماها بیشتر است». ملا علی قاری در شرح المشکاه مینویسد: «لَأَنَا بِهِمْ أَوْ بِبَعْضِهِمْ» شَكٌّ مِنَ الرَّاوِی» اینکه کلمه «أو» [به معنای «یا»] در عبارت حدیث وارد شده است به خاطر شک و تردید راوی است که نمیداند پیامبر «بهم» فرموده یا «ببعضهم»؛ و در سخن اصلی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) کلمه «أو» وجود ندارد.[11]
اما در مورد صحت اعتبار سندی این حدیث دو قضاوت وجود دارد. برخی مانند البانی آن را ضعیف شمردهاند[12] و برخی مانند جورقانی آن را جزء احادیث معتبر شمردهاند. جورقانی این حدیث را «غریب حَسَن» میشمارد[13]؛ غریب از آنرو که یک راوی به نام «ابیبکر بن عیاش» در سندش وجود دارد که دیگر راویان، همگی فقط از او نقل کردهاند و در هیچ سندی از این احادیث، راوی دیگری در عرض او نیست. به چنین حدیثی، غریب میگویند. البته ابوبکر بن عیاش نزد اهل سنت ثقه است.[14]
حدیث حَسَن [پسندیده]، از احادیث معتبر دانسته میشود و به معنای روایتی است که در میان روایانش، راوی متهم به کذب وجود نداشته باشد. و از این جهت که ما نسبت به آن حدیث حُسن ظن داریم به آن حدیث حَسَن میگویند.
کسانی که این حدیث را ضعیف شمردهاند اشکال سند را در راوی طبقه دوم، یعنی «صالح بن ابی صالح یا همان صالح بن مهران بن سالم اسدی مولی عمرو بن حریث» میدانند که او را ضعیف و مجهول شمردهاند چنانکه نسائی به مجهولیت و ناشناخته بودن او تصریح کرده است.
اما حدیث مذکور گرچه به لحاظ سندی ضعیف است، ولی چون با آیات قرآن مطابق است، از ضعف آن کاسته و آن را قابل پذیرش میکند. چون آیات مختلفی از قرآن کریم، سرپیچی و عدم تبعیت راستین برخی از اعراب از فرمان و دستورات پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) را بیان میکنند که خدا آنان را تهدید به جایگزینی عجمان با آنان کرده است؛ آیاتی مانند آیه 38 سوره محمد، آیه 3 سوره جمعه، آیه 133 سوره نساء، آیه 16 سوره فتح، آیه 54 مائده و آیه 89 سوره انعام. پس حتی اگر سند این روایت ضعیف باشد، به خاطر تطبیقش با آیات قرآن، این روایت را قابل پذیرش میکند. شاید به همین خاطر است که جورقانی این حدیث را حَسَن و معتبر شمرده است.
خلاصه آنکه: این روایت، نشان از وجود صفاتی مانند وفاداری، تبعیتمندی، فهم درست از اسلام حقیقی، جدیت و تلاش و نیز پیروی صحیح و همیشگی از فرامین پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآله) دارد که سبب شده حضرت اعتمادش به ایرانیان بیشتر از اعراب باشد. ایرانیان حق طلب، در تعبیت راستین از پیامبرخدا(صلیاللهاللهعلیهوآله) و اسلام ناب محمدی، گوی سبقت را از جمع کثیری از اعراب ربودهاند؛ ازینروست که بر اساس شواهد تاریخی، اهل بیت(علیهمالسلام) نیز به تبع پیامبر، اطمینان و اعتمادشان به ایرانیان بیش از اعراب بود چنانکه در سیره عملی امیرالمومنین و سایر اهل بیت(علیهمالسلام) در مواجهه با مَوالی و عجمان، حس اعتماد زیادشان به ایرانیان مشهود است.
______________________
پینوشت:
[1]. «حدَّثَنَا يُونُسُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ الْحَنَّاطُ، قَالَ: حَدَّثَنِي صَالِحُ بْنُ أَبِي صَالِحٍ، سَمِعَ أَبَا هُرَيْرَةَ، يَقُولُ: ذُكِرَتِ الْمَوَالِي عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: «لَأَنَا بِهِمْ أَوْثَقُ مِنِّي بِكُمْ، أَوْ بِبَعْضِكُمْ». مسند أبی داود الطيالسی، أبو داود سليمان بن داود بن الجارود الطيالسي البصرى(م204ق)، المحقق: الدكتور محمد بن عبد المحسن التركی، مصر، دار هجر، چاپ اول، 1419ق-1999م، ج4، ص233، ح2615، متن کتاب.
[2]. «أَخْبَرَنَا سُفْيَانُ بْنُ وَكِيعٍ قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ آدَمَ، عَنْ أَبِي بَكْرِ بْنِ عَيَّاشٍ قَالَ: حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ أَبِي صَالِحٍ، مَوْلَى عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا هُرَيْرَةَ، يَقُولُ: ذُكِرَتِ الأَعَاجِمُ عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم: «لَأَنَا بِهِمْ أَوْ بِبَعْضِهِمْ أَوْثَقُ مِنِّي بِكُمْ أَوْ بِبَعْضِكُمْ». سنن الترمذی، أبو عيسى محمد بن عيسى بن سَوْرة الترمذی(م279ق)ف تحقيق: إبراهيم عطوة، مصر، شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابی الحلبی، چاپ دوم، 1395ق-1975م، ج5، ص 725، متن کتاب.
[3]. ابونعیم این حدیث را با شش سند ذکر میکند:
سند اول: حَدَّثَنَا فاروقٌ الْخَطَّابِيُّ، ثنا هِشَامُ بْنُ عَلِيٍّ السِّيرَافِيُّ، ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ رَجَاءٍ، ثنا أَبُو بَكْرِ بْنُ عَيَّاشٍ حَدَّثَنِي صَالِحُ بْنُ أَبِي صَالِحِ مَوْلَى عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ ح [داب محدثان بر خلاصه نویسی بود. ابونعیم تا راوی طبقه دوم را ذکر کرد و چون در دو سند بعدی نیز از راوی طبقه دوم تا به طبقه اول مشترکند روای طبقه اول را در این سند ذکر نکرد و سپس روایت و راوی طبقه اول را در سند سوم آورد. کلمه «ح» یعنی «حدثنا»].
سند دوم: وَحَدَّثَنَا أَبِي، ثنا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَزِيدَ، ثنا عَمْرُو بْنُ سَلْمٍ أَبُو عُثْمَانَ الْبَصْرِيُّ، ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ رَجَاءٍ، ثنا أَبُو بَكْرِ بْنُ عَيَّاشٍ، ثنا صَالِحُ بْنُ أَبِي صَالِحٍ مَوْلَى عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ ح
سند سوم: وَحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ حُبَيْشٍ، ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ، ثنا الْخَلِيلُ بْنُ عَمْرٍو، ثنا أَبُو بَكْرِ بْنُ عَيَّاشٍ، ثنا صَالِحُ بْنُ مِهْرَانَ مَوْلَى عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا هُرَيْرَةَ، يَقُولُ: ذُكِرَتِ الْمَوَالِي أَوْ الْأَعَاجِمُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: «وَاللَّهِ لَأَنَا أَوْثَقُ بِهِمْ مِنْكُمْ، أَوْ مِنْ بَعْضِكُمْ».
سند چهارم: رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ بُكَيْرِ، عَنْ أَبِي بَكْرِ بْنِ عَيَّاشٍ، ثنا صَالِحُ بْنُ مِهْرَانَ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ.
سند پنجم: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ، ثنا أَبُو سَعِيدٍ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الزُّهْرِيُّ، ثنا إِسْمَاعِيلُ بْنُ تَوْبَةَ، ثنا أَبُو بَكْرِ بْنُ عَيَّاشٍ، ثنا صَالِحُ بْنُ مِهْرَانَ مَوْلَى عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا هُرَيْرَةَ يَقُولُ: ذُكِرَتِ الْمَوَالِي وَالْأَعَاجِمَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَذَكَرَ مِثْلَهُ.
سند ششم: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مَخْلَدٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الطُّوسِيُّ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الصَّائِغُ، ثنا يَحْيَى بْنُ أَبِي بُكَيْرٍ، ثنا أَبُو بَكْرِ بْنُ عَيَّاشٍ، عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي صَالِحٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: ذُكِرَتِ الْمَوَالِي، فَذَكَرَ مِثْلَهُ».
تاريخ أصبهان(أخبار أصبهان)، أبو نعيم أحمد بن عبد الله بن أحمد الأصبهانی، المحقق: سيد حسن كسروی، بیروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، 1410ق-1990م، ج1، ص29، متن کتاب.
[4]. الأباطيل والمناكير والصحاح والمشاهير، الحسين بن إبراهيم بن الحسين بن جعفر، أبو عبد الله الهمذاني الجورقانی(م543ق)، تحقيق: الدكتور عبد الرحمن بن عبد الجبار الفريوائی، ریاض، دار الصميعی، و هند، مؤسسة دار الدعوة التعليمية الخيرية، چاپ چهارم، 1422ق-2002م، ج2، ص324، ح667، متن کتاب.
[5]. جامع الأصول في أحاديث الرسول، مجدالدين أبوالسعادات المبارك بن محمد بن محمد الشيبانی الجزری ابن الأثير، تحقيق: عبدالقادر الأرنؤوط، مكتبة الحلوانی - مطبعة الملاح - مكتبة دار البيان، چاپ اول، 1392ق-1972م، ج9، ص225، ح6816، متن کتاب.
[6]. مشكاة المصابيح، أبو عبد الله ولی الدين محمد بن عبد الله الخطيب العمری التبريزی، المحقق: محمد ناصر الدين الألبانی، بیروت، المكتب الإسلامی، چاپ سوم، 1985م، ج3، ص1760، ح6254، متن کتاب.
[7]. تحفة الأشراف بمعرفة الأطراف، جمال الدين أبو الحجاج يوسف بن عبد الرحمن المزی، المحقق: عبد الصمد شرف الدين، المكتب الإسلامی - الدار القيّمة، چاپ دوم، 1403ق-1983م، ج10، ص114، ح13502، متن کتاب.
[8]. شرح الطيبی على مشكاة المصابيح المسمى بـ (الكاشف عن حقائق السنن)، شرف الدين الحسين بن عبد الله الطيبی، المحقق: د. عبد الحميد هنداوی، ریاض، مكتبة نزار مصطفى الباز، چاپ اول، 1417ق-1997م، ج12، ص3950، متن کتاب.
[9]. كَشْفُ المنَاهِجِ وَالتَّنَاقِيحِ في تَخْريِجِ أحَادِيثِ المَصَابِيحِ، صدر الدين أبو المعالي محمد بن إبراهيم بن إسحاق المُنَاوِی، تحقيق: د. مُحمَّد إِسْحَاق مُحَمَّد إبْرَاهِيم، بیروت، الدار العربية للموسوعات، چاپ اول، 1425ق-2004م، ج5، ص348، ح5060، متن کتاب.
[10]. قوت المغتذی على جامع الترمذی، عبد الرحمن بن أبي بكر، جلال الدين السيوطی، إعداد الطالب: ناصر بن محمد بن حامد الغريبی، مکه، كلية الدعوة وأصول الدين، قسم الكتاب والسنة، رسالة الدكتوراة، 1424ق، ج2، ص1048، ح1113، متن کتاب؛/ و
همو، جامع الأحاديث، إشراف: د على جمعة (مفتی الديار المصرية)، ج17، ص232، متن کتاب.
[11]. مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، أبو الحسن نور الدين علی بن (سلطان) محمد الملا الهروی القاری(1014ق)، بیروت، دار الفكر، چاپ اول، 1422ق-2002م، ج9، ص4026، متن کتاب.
[12]. «صالح ابن أبي صالح هذا يقال له: صالح بن مهران مولى عمرو بن حريث. قلت: وهو ضعيف؛ كما قال الحافظ في "التقريب" تابعاً فی ذلك لابن معين! والأقرب قول النسائي فيه: "مجهول" فإنهم لم يذكروا له راوياً غير أبي بكر هذا». سلسلة الأحاديث الضعيفة والموضوعة وأثرها السيئ فی الأمة، أبوعبدالرحمن محمد ناصر الدين الألبانی، ریاض، دار المعارف، چاپ اول، 1412ق-1992م، ج10، ص456، متن کتاب؛/ و همو، صحيح وضعيف سنن الترمذی، ج8، ص432، متن کتاب؛/ و مشكاة المصابيح، أبو عبد الله ولی الدين محمد بن عبد الله الخطيب العمری التبريزی، المحقق: محمد ناصر الدين الألبانی، بیروت، المكتب الإسلامی، چاپ سوم، 1985م، ج3، ص1760، ح6254، متن کتاب.
[13]. «هَذَا حَدِيثٌ غَرِيبٌ حَسَنٌ لَا نَعْرِفُهُ إِلَّا مِنْ حَدِيثِ أَبِي بَكْرِ بْنِ عَيَّاشٍ». الاباطیل، پیشین، ج2، ص324، متن کتاب.
[14]. ر.ک: سير أعلام النبلاء، شمس الدين أبوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبی(م748ق)، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1405ق-1985م، ج8، ترجمه ابوبکر بن عیاش بن سالم الاسدی المقری، ص495-508، ش131، متن کتاب.
در منابع اهل سنت روایات بسیاری در مورد تمجید و بیان فضیلت ایرانیان (عجمان) از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نقل شده است. یکی از آن روایات، حدیثی است برخی محدثان اهل سنت نقل کردهاند که ابوهریره گفت: «در نزد پیامبر از عجمان (ایرانیان) سخن به میان آمد حضرت فرمودند: من اعتماد و اطمینانم به ایرانیان یا برخی از آنان، بیش از اعتماد و اطمینانم به شما اعراب یا بعضی از شماست».