هر متخصص ادبیات عربی به راحتی تشخیص خواهد داد که قرآن فوق بشری است و از توان بشر خارج است.
شبهه: در آيات تحدی از مخالفان خواسته شده است تا متنی «مثل» قرآن را بياورند، اما معنای دقيق واژه «مثل» در اين تحدی نامعلوم است. قرآن نگفته است که منظورش از «مثل» چيست، بنابراين دعوت به رقابت و مبارزهای کرده که معيار و ميزان داوری آن مشخص نيست. مخالفان هر قدر هم متنهای زيبا و فصيح و بليغ و با مضامين عالی اخلاقی، اجتماعی و … بياورند، پيروان قرآن بهراحتی میگويند هيچکدام از اين متنها «مثل» قرآن نيستند. اما اگر از آنها سؤال شود که به چه دليل و با کدام معيار و ميزانی چنين حکمی صادر میکنيد، خواهيد ديد که پاسخ دقيق و محکم و واحدی برای اين سؤال ندارند. يکی از نويسندگان مسيحی در مقابل سوره حمد، سورهای بدین شکل ساخته است: «الحمدللرحمن، رب الاکوان، الملک الديان. لک العباده و بک المستعان اهدنا صراط الايمان. و در مقابله با سوره کوثر گفته است: انا اعطيناک الجواهر، فصل لربک و جاهر، ولا تعمتد قول ساحر» یا اینکه مسيلمه کذاب در برابر سوره کوثر گفته است: «انا اعطيناک الجماهر، فصل لربک و هاجر، ان مبغضک رجل کافر».
پاسخ:
نکته اول: به نظر میرسد نویسنده این شبهه میخواهد مخاطبان خود را با مغالطهای زیرکانه با خود همراه کند؛ چرا که معنای مثل و مانند کاملا مشخص است و مردمی که مخاطب قرآن بودند کاملا متوجه آن شدهاند، ما در این مطلب شواهد تاریخی را آوردهایم که برخی از بلغا و ادبای صاحبنظر عرب با شنیدن آیات قرآن، ابتدا تلاش کردند کلامی همسنگ آن بیاورند و بعد از تلاش و زحمت فراوان به غیر بشری بودن و عجز خود برای مقابله با آن اعتراف کردند.
اینکه قرآن میفرماید اگر شک دارید مثل این آیات را بیاورید، همه جوانب را در بر میگیرد، هم فصاحت و بلاغت و هم استفاده از آرایههای ادبی و هم بلندی معارف و زیبایی کلام و هم آیندهنگری قرآن را. یعنی کلامی بیاورید که متخصصین و ادبای عرب با شنیدن آن تصدیق کنند که از قرآن بهتر است، این چیز سختی نیست، خیلی روشن و واضح است. بدون شک اگر این کلام، کلام بشری بود، هرگز چنین ادعایی نمیکرد.
این مساله در تمام علوم جاری است، فرض کنید شخصی در علم فیزیک به نتیجهای جالب و کشف جدیدی دست پیدا کند که تمام این علم را زیررو کند، سپس مدعی شود هیچ کسی دیگر نمیتواند مانند من مقاله بنویسد و مثل این مقاله دیگر نوشته نخواهد شد، سپس صد سال بعد شخصی بیاید و کشفی بهتر و بزرگتر انجام دهد و مقالهای قویتر از او بنویسد؛ در اینجا بدون شک کسی که با علم فیزیک آشنایی ندارد، با خود میگوید چگونه میتوان این دو را با هم مقایسه کرد، هیچ معیاری وجود ندارد؛ اما اگر به یک فیزیکدان مراجعه کنیم به زیبایی بین آن دو داوری خواهد کرد و یکی را بر دیگری برتری خواهد داد، مثلا ممکن است بگوید مقاله دوم شواهدش قویتر، استدلالش محکمتر، قدرت علمیاش بسیار بهتر از دیگری است و نه تنها مانند اوست، بلکه برتر و قویتر از مقاله اول نوشته شده است.
در تمام علوم چنین است، در پزشکی، شیمی، ریاضیات و ... همین قاعده جریان دارد و متخصصین آن فن، به راحتی تشخیص خواهند داد که کدام نوشته قویتر و عالیتر است. به طور مثال در جامعه اسلامی ابتدا «فارابی» را بهترین فیلسوف اسلامی میدانستند، تا «ابن سینا» آمد و با نوشتن کتب خود، به همگان ثابت کرد که نوشتههای او بسیار بهتر و قویتر از فارابی است و او لقب بزرگترین فیلسوف اسلامی را به خود اختصاص داد، تا مدتها نیز این اندیشه حاکم بود و نظرات و نوشتههای او فصل الخطاب مجالس علمی بود، اما با آمدن «ملاصدرا» و نوشتن حکمت متعالیه، فلسفه دگرگون شد و فیلسوف جدید به جامعه اسلامی معرفی شد و تاکنون نیز ادامه دارد، لذا اهل فن در هر علمی با دیدن دو نوشته، به راحتی تشخیص خواهند داد که کدام یک قویتر، بهتر است.
بدون شک متخصصین شعر و ادب فارسی به راحتی تشخیص خواهند داد که این شعری که سروده شده چه مقدار ارزش ادبی دارد و آیا بهتر از اشعار قدیمی و شعرای قدیمی است یا نه آن وزن لازم را ندارد؛ ممکن است امروز کسی شعری بسراید که هم از حیث زیبایی و هم آرایه های ادبی و هم بلندی معارف و ... از اشعار حافظ و سعدی و فردوسی بهتر باشد؛ البته که تشخیص چنین چیزی از مردم عادی که آشنایی با هنر شعرگفتن و ادب و صنایع هنری ندارند، امکان پذیر نیست.
در مورد قرآن کریم هم این مساله جریان دارد، بدون شک اگر نوشتهای ارائه شود که از هر حدیثی بهتر از قرآن باشد، او توجه مردم را به خود جلب خواهد کرد و مردم کم کم از قرآن دور خواهند شد.
نکته دوم: آوردن مثل و مبارزهطلبی کردن به معنای این است که انسان خلاقانه تفکر کند و از ذهن او چیزی تراوش کند که قبلا سابقه نداشته و نوعآوری باشد و این را هم اهل فن به راحتی تشخیص داده و مشخص خواهند کرد که کار شما خلاقانه است یا کپیبرداری که ارزش ندارد، حال اگر کسی ادعا کند مقالهای علمی و بهتر از دیگران نوشته، یا شعری بهتر از دیگران سروده است؛ اما در نوشته خود دقیقا مقاله دیگران یا شعر دیگران را گرفته باشد و تنها با تغییر چند کلمه بخواهد آن را به اسم خود ثبت کند، هرگز ارزش علمی نخواهد داشت، چون هیچ نوعآوری و خلاقیتی در آن نیست.
در این موارد که ادعا شده مثل قرآن را آوردهاند، به هیچ وجه ارزش علمی ندارد و برتر از قرآن نیست، زیرا کپیبرداری از قرآن است، و خلاقیت و نوآوردی و برتری در آن نیست، لذا در مقام مبارزهطلبی چنین چیزی پذیرفته نیست، باید سبکی نو و عالی بیاورند که قرآن را شکست دهد، همچنانکه قرآن در زمان خود چنین کاری کرد.
قرآن کریم شعر نبود، اما تمام شعرا و ادبای آن روز را مبهوت خود کرد، هر کسی با شنیدن آیات قرآن کریم، چنان مبهوت قرآن میشد که هوش از سرش پریده و درخواست شنیدن آیات بیشتر و چندباره را داشت و بزرگان عرب که در اوج فصاحت و بلاغت بودند را زمینگیر کرد و مجبور شدند بگویند این سخنان را اجنه به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) القا میکنند و سخن بشر نیست.
پس مثل و مانند قرآن آوردن هم معیار و میزان دارد و هم داور آن مشخص است، معیار آن شکست قرآن از تمام جهات است از جهت فصاحت و بلاغت، شیوایی و زیبایی، بلندی معارف و... . داور هم اهل فن و خبره کار است، کسانیکه به ادبیات عرب و زیبایی کلام آشنایی کامل دارند، به راحتی تشخیص خواهند داد چه کلامی برتر از قرآن است.
شبهه: در آيات تحدی از مخالفان خواسته شده است تا متنی «مثل» قرآن را بياورند، اما معنای دقيق واژه «مثل» در اين تحدی نامعلوم است. قرآن نگفته است که منظورش از «مثل» چيست، بنابراين دعوت به رقابت و مبارزهای کرده که معيار و ميزان داوری آن مشخص نيست.
پاسخ: مثل و مانند قرآن آوردن هم معیار و میزان دارد و هم داور آن مشخص است، معیار آن شکست قرآن از تمام جهات است از جهت فصاحت و بلاغت، شیوایی و زیبایی، معارف و... . داور هم اهل فن و خبره کار است، کسانیکه به ادبیات عرب و زیبایی کلام آشنایی کامل دارند، به راحتی تشخیص خواهند داد چه کلامی برتر از قرآن است.