اعتقاد به خداوند تأثیر زیادی در جامعه و زندگی فردی انسان دارد.
تمام مخلوقات هستی در وجود خویش نیازمند خداوند متعال هستند به گونهای که اگر لحظهای خدای سبحان توجه خویش را از جهان منصرف کند، جهانی باقی نخواهد ماند[1] اما با این وجود برخی فقط با نگاه مادیگرایی و بدون توجه به براهین عقلی که نیاز بشر به خداوند را اثبات میکند،[2] مدعی هستند که بود و نبود خداوند متعال در زندگی بشر تأثیر ندارد، این افراد مدعی هستند که تحقیق در مورد پیامدهای دین، امری پسندیدهتر از سخن گفتن در مورد خداست.
پاسخ:
این افراد در واقع کاردکرد اعتقاد به وجود خدا را نقد میکنند نه ادله اثبات خدا؛ یعنی میگویند اعتقاد به وجود خدا هیچ تاثیری در زندگی انسان ندارد؛ به عبارت دیگر خدا باشد یا نباشد، تاثیری در جامعه بشری و زندگی فردی ندارد، این درحالیست که تمام گزارههای دینی منوط به وجود خدا هستند، یعنی تا خدا اثبات نشود، هیچ گزارهی دینی اثبات نمیشود، باید خدایی باشد تا جهان آخرتی باشد، باید خدایی باشد تا پیامبری فرستاده و دستورات دینی را برای مردم به ارمغان آورد، باید خدایی باشد تا کتاب مقدس معنا داشته باشد، خلاصه تمام دین و گزارهای آن، منوط به وجود خداست. بنابراین، انسان زمانی دین را میپذیرد که در مرحله قبل وجود خدا را پذیرفته و سخنان او را حجت بداند.
اما با این حال در این نوشتار کارکرد وجود خدا در زندگی بشر را مورد تحلیل قرار دهیم:
الف) در حوزه اجتماعی
حذف خداوند، ضمانت اجرایی کارهای اخلاقی را از انسان میگیرد. زیرا انسان گرچه فطرتاً کار اخلاقی را میپسندد، ولی زمانی که بین یک کار اخلاقی و هوای نفسانی خود(سود شخصی خود او) قرار گیرد، معمولاً درخواست خود ا انتخاب میکند، مگر آنکه قدرت قاهرهای او را کنترل کند. کسانی که خدا را قبول ندارند، علت انجام کار اخلاقی را به انسانیت مرتبط میکنند و میگویند: به خاطر انسانیت باید کار خوب انجام داد، حال آنکه اگر شخصی تحلیل عقلی صحیحی داشته باشد، به این نکته پیخواهد برد که انسانیت منهای خدا معنا ندارد؛ به عنوان مثال یک انسان حدود 80 سال در دنیا زندگی میکند و باید بیشترین لذتها را از این زندگی ببرد، اکنون اگر قیامتی وجود نداشته باشد، چه دلیلی دارد که به خاطر دیگران، از لذت خویش چشمپوشی کند، چرا باید دیگران را بر خود مقدم کند؟ حال فرض کنید این شخص در محیطی است که میتواند دزدی کند و هیچ کسی هم او را نمیبیند، او چرا باید جلوی خود را بگیرد و به پول زیاد نرسد؟ اگر ترس از عذاب الهی نباشد، هیچ مانعی برای دزدی و دیگر امور غیر اخلاقی وجود نخواهد داشت. به همین خاطر برخی از خداناباوران مانند نیچه انجام فعل اخلاقی را تنها از سوی انسانهای پست جایز میدانند و معتقد هستند که انسانهای والا مقام هیچگاه نباید خویشتن را در بند اخلاق کنند و گرنه خود را ضایع کردهاند.[3]
ب) در حوزه فردی
حذف خداوند متعال و لوازمش مانند معاد، در حوزه فردی نیز آثار مخربی در زندگی انسان دارد، از جمله اینکه انسان را به پوچگرایی سوق میدهد، زیرا تصور اینکه تمام تلاشهای انسان با مرگ از بین خواهد رفت و نیست و نابود میشود، زندگی را عبث و بیهوده جلوه میدهد به همین خاطر انسان تصمیم میگیرد با خودکشی رنج و زحمت دنیا را از بین ببرد، جلوهای از این گونه اقدامات را میتواند در تمدن غرب به وضوح دید.[4] اعتقاد به خداوند متعال نه تنها در سلامت روح و امیدبخشی در انسان تأثیرگذار است، بلکه در حوزه سلامت جسمانی نیز اثرگذار است، آنچنان که تحقیقات دانشمندان حکایت از این موضوع دارد که انسانهایی که باورهای اعتقادی مستحکمی دارند، زودتر از دیگران بر بیماری غلبه کرده و به سلامتی دست مییابند.[5]
واقعیت آن است که جامعه بشری، با حذف خداوند و ملزومات آن در دوران معاصر، بزرگترین خیانت به انسان را مرتکب شده است؛ تمدن غرب و فرهنگ آن، ارمغان این تفکر است، آمار جنایت، خودکشی، تجاوز به زنان، خشونت علیه زنان، برهنگی و وجود مراکز فساد و تن فروشی و هزاران عمل غیر اخلاقی در غرب نمونه کوچکی از حذف خدا در زندگی مردم است.
__________________________________
پینوشت
[1]. برای مطالعه به این قسمت مراجعه کنید.
[2]. برای مطالعه به این قسمت مراجعه کنید.
[3]. به این قسمت مراجعه کنید.
[4]. به این قسمت مراجعه کنید.
[5]. به این قسمت مراجعه کنید.
شبهه: اعتقاد به خداوند کارکردی در زندگی انسان ندارد.
پاسخ: اعتقاد به خداوند متعال در حوزه اجتماعی، ضمانت اجرایی افعال اخلاقی است و در زندگی فردی، انسان را از پوچگرایی و خودکشی نجات میدهد و حتی در سلامت جسم انسان نیز اثر دارد.