تعصب بی‌جا در کتمان حدیث غدیر

11:54 - 1398/05/22

-حقیقتا با توجه به نقل تواتر و صحت فراگیر حدیث غدیر عدم نقل آن در صحیحین از چه روست؟ آیا تا کنون از خود پرسیده اید که اگر چنین فضیلتی در حق دیگران وارد می‌شد، آیا باز هم همین کتمان و عدم نقل ها اتفاق می‌افتاد؟!

غدیرخم

امروزه این سوال جدی در اذهان وجود دارد که به‌ راستی به چه دلیل یا دلایلی بخاری و مسلم حدیث غدیر را در صحیحین خود ذکر نکرده اند در این مورد سه وجه و یا سه قول وجود دارد. 
قول اول به هیچ وجه قابل اعتنا نیست و آن این است که این عدم  ذکر شدن حدیث غدیر در صحیحین بخاری و مسلم نشان از ضعف اعتبار این حدیث دارد!
در بیان ضعف این قول در این نوشتار نیاز به اطاله کلام نیست و خواننده محترم می تواند در این باره این لینک با عنوان اعتبار حدیث غدیر در بین علمای اهل سنت را مطالعه نماید ولی آنچه مختصرا بیان می داریم اشاره به سخن دو تن از علمای اهل سنت و یکی از علمای وهابی است.
1- میرزا محمد بدخشی گفته است:
«این حدیث صحیح و مشهور است و جز انسان متعصب و جاحد که سخن او اعتباری ندارد، در صحت آن تردید نکرده است.»[1]
2-مولوی ولی الله لکهنوی هم گفته است:
«این حدیث صحیح است و طرق متعددی دارد و کسی که در صحت آن اشکال کرده به خطا رفته است.»[2]
ناصر الدین آلبانی[3] از محدثین وهابی و به شدت مورد قبول وهابیت گفته است:
«هر دو بخش حدیث غدیر[4] صحیح است، بلکه بخش اول آن متواتر است.»[5]
پس با قاطعیت و با علم به تواتر و حداقل صحت حدیث غدیر می توان گفت قول نخست که دلیل عدم ذکر شدن این حدیث در صحیحین را ضعف این حدیث بدانیم، قول بسیار سخیف و دور از واقعیت است.
و اما قول دوم را می توان از سخن عده ای در موارد دیگر و مشابه استخراج کرد.
مثل پاسخ نووی در جواب دار قطنی و دیگران که بر صحیحین اشکال کرده اند مبنی بر اینکه چرا برخی از احادیثی که سند آنها صحیح است را بخاری و مسلم نقل نکرده اند؟
که پاسخ نبوی این است که «این اشکال وارد نیست، زیرا آنان در صدد نقل همه احادیث صحیح نبوده اند.»[6]
قاضی کتانی می گوید:
«بخاری گفته است: «در کتاب خود غیر از احادیث صحیح را نقل نکرده و برخی از صحاح را به دلیل طولانی شدن رها کرده ام.»
مسلم نیز گفته است: «همه آنچه را که از نظر من صحیح بوده است نقل نکرده ام، بلکه موارد اجماعی را روایت کرده ام» و...[ولی] او (مسلم) احادیثی را نقل کرده است که از نظر متن و سند مورد اختلاف است.(یعنی اجماعی نیست. هرچند بر این مسئله جناب قاضی کتانی توجیهی را بیان می‌کنند.»)[7]
پس در هر حال قول دوم این است که گفته شود که هر چند حدیث غدیر در نظر علمای اهل سنت، حدیثی متواتر و یا صحیح است اما بخاری و مسلم چون  بنا نداشته اند همه احادیث صحیح را بیاورند تا کتابشان طولانی نشود لذا حدیث غدیر را بیان نکرده اند!!!
اشکال این قول
شاید اشکالی که می خواهم عرض کنم سریعا به ذهن خواننده گرامی خطور کرده باشد اما اجازه بدهید بنده با بیانی کوتاه این اشکال را مطرح نمایم.
ما با هر حدیث صحیح دیگری که با هر دلیلی بخاری و مسلم آن را بیان نداشته اند کاری نداریم. سخن ما در حدیث غدیر است و این سوال جدی را داریم که:
آیا رواست حدیثی مثل حدیث غدیر با آن اهمیت که عده زیادی از اهل سنت آن را متواتر دانسته اند و پیامبر اکرم در وضعیت خاصی با وجود مشقت مسلمین خسته از سفر بیان داشته اند، به خاطر اجتناب از طولانی شدن توسط بخاری و مسلم رها شود، اما احادیث  بی فایده و کم فایده و طولانی حتی خنده دار بسیاری در باب رویت جسم خداوند مثل ساق خداوند در یک صفحه ونیم [8] و یا دیگر احادیثی که در شأن اسلام و پیامبر اسلام نیست ترجیح پیدا کند و بیان شود؟!
از شما خواننده محترم دعوت می کنم در لینک زیر که از وبلاگ فردی مستبصر که قبلا یک عالم و مبلغ وهابی بوده است، به روشنگری ایشان در رابطه با احادیثی که دون شأن اسلام است اما در صحیح بخاری موجود است توجه فرمایید.
آری قول صحیح این است که حدیثی مانند غدیر با آن جایگاه سندی طبق مبانی رجالی خود اهل سنت و دارای جایگاه تواتر و یا صحت بین علمای اهل سنت و با آن محتوای مهم که بیان فضیلتی از دریای فضائل امیرالمومنین(علیه السلام) است، اگر در صحیح بخاری و مسلم بیان نشده است نه به خاطر ضعف حدیث است و نه به جهت اجتناب از طولانی شدن است بلکه این امر، غیر از کم نشان دادن فضائل اهل بیت(علیهم السلام) و یا کتمان آنها علت دیگری ندارد .
وانگهی بخاری کسی نیست که کسی قائل باشد به اینکه او چنان از احادیث بی اطلاع است که شاید این حدیث را ندیده و نشنیده باشد. وی در مسیر فضائل گویی برای عمر چنان افراطی می کند که مقام وی را از پیامبر نیز بالاتر می برد [9] واین در حالی است که بخاری و مسلم  از کنار فضائل اهل بیت(علیهم السلام) و احادیث ایشان به سردی گذر می کنند.
پس به روشنی معلوم است که عدم ذکر حدیث شریف غدیر در صحیحین بخاری و مسلم نه نقص در اعتبار این حدیث بلکه نقص بزرگی در این دو کتاب می باشد، چرا که اگر حتی اگر کلمه مولا را به فرض محال و با وجود قرائن روشن به معنای سرپرست ندانیم و به معنای محبت هم بگیریم، این کم اعتنایی، ظلم بزرگی در حق مسلمین است که امر را بر آن ها مشتبه می سازد.
این نگارنده خود از آیت الله نجم الدین طبسی شنیدم که می فرمودند در گفتگویی که با یک عالم وهابی هشتاد ساله در عربستان داشته اند، آن عالم وهابی اظهار داشته است که در عمر هشتاد ساله اش یک روایت از اهل بیت(علیهم السلام) را هم نخوانده است! و این گویای عناد و لجبازی و کینه توزی ایشان است و بس! 
وقتی به یک عالم سنی گفته شد که درباره فضائل علی علیه السلام چه می‌گوئی گفتند:« چه بگویم که دشمنان از روی عناد و دوستانش از ترس، فضائلش را مخفی ساختند اما با این همه فضائلش عالم‌گیر شده است.»
خداوند شفاعتش را در حقمان روزی فرماید.إن شاألله.
منابع:
(1) مفتاح النجاه فی مناقب آل العباء، باب 3، فصل14، ص44-45.
(2)مرآه المومنین ص40.
(3) آلبانی یکی از بزرگان علما و محدثین وهابیت است و درباره او تعبیرات غلوآمیزی دارند تعبیراتی مانند:داناترین شخص روی زمین به سنت، محدث عصر، امام دعوت و..بن باز در باره او میگوید:من در زیر گنبد فلک در این عصر داناتر از شیخ ناصر در علم حدیث نمی دانم.
(4)مقصود جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» و جمله «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» است.
(5)سلسله الأحادیث الصحیحه ج6 ص1202 حدیث 2982.
(6)المنهاج فی شرح صحیح مسلم بن الحجاج، ج1 ص37.
(7)المنهل الروی فی علم اصول حدیث النبی ص6.
(8) صحیح بخاری کتاب التوحید باب قول الله تعالی:«وجوه یومئذ ناضره- الی ربها ناظره»، صحيح مسلم، ج 1، ص 164 و 168، كتاب الايمان، باب معرفة طريق الرؤية (باب 81)، ح 299 و 302
(9)صحیح بخاری ج۳ص۱۲۷۹ کتاب الانبیاء باب ۵۲.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
13 + 1 =
*****