فهم معاصران غدیر از خطبه غدیر

08:13 - 1398/05/21

-مهمترین حدیثی که به مسئله امامت و جانشینی حضرت علی (علیه‌السلام) دلالت دارد حدیث غدیر است اما از آنجا که این حدیث متواتر بوده، مخالفین شیعه نتوانسته اند آن را انکار کند،برای همین در تلاشند تا بگویند معنای مولا در این حدیث اولی به تصرف و سرپرستی نیست بلکه مولا به معنای دوستی است. البته این توجیه چنان سست است که با فرازهای دیگر خطبه غدیر و آیه تبلیغ و... سازگار نیست.

غدیر

آیات و روایات بسیاری به مسئله جانشینی و امامت حضرت علی(علیه‌السلام) اشاره دارد. پیامبر اکرم(صلی الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) در طول حیات خود بارها اميرالمومنين(علیه‌السلام) را به عنوان جانشین و وصی خود معرفی کرد، از جمله هنگامی که آن حضرت از جانب خدای متعال مأموریت یافت تا دعوت خود را علنی سازد و به حکم آیه «وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ؛ خویشاوندان نزدیک خود را بیم ده»[شعراء /214]، بستگان خود را جمع نمود، آنگاه فرمود: «کدام یک از شما مرا در این کار، یارى مى‏‌کند تا برادر، وصىّ و جانشین من در میان شما باشد؟» همه خاموش شدند و جز علی(علیه‌السلام) کسی اعلام آمادگی نکرد».[1]
امّا مشهورترین حدیثی که به مسئله جانشینی و امامت امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) دلالت دارد، حدیث غدیر خم است؛ در حجة الوداع فرشته وحی از جانب خدا بر رسول اکرم‌‌(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نازل شد و آن حضرت، مأموریت یافت که مسئله جانشینی و امامت حضرت علی(علیه‌السلام) را مطرح نماید: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ؛ اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ كن» [مائده /3] رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) دست علی(علیه‌السلام) را بالا برد و فرمود:
«مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ؛ هر کس من مولای او هستم از این پس این علی مولای اوست».[2]
علامه امینی در الغدیر، ۱۱۰ نفر از صحابه و ۸۴ نفر از تابعین و ۳۶۰ نفر از علمای اهل سنت را نام می‌برد. که به این حدیث اشاره کرده‌اند[3]
از آنجا که مخالفان مکتب شیعه نتوانسته‌اند تواتر این روایت را مخفی کنند سعی در توجیه آن کرده و گفته‌اند مراد از مولا در این حدیث، اولی به تصرف و سرپرستی نیست بلکه به معنای دوستی و یاری کردن است.
پاسخ‌های بسیاری از سوی علمای شیعه به این توجیه داده شده است تنها به چند مورد اشاره می‌گردد:
1- صدر و ذیل عبارت «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ» جملاتی وجود دارد که همه نشان از مسئله امامت و جانشینی حضرت دارد. از جمله: اشاره به حدیث ثقلین، جمله «ألَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أنْ لَا إلَهَ إلّا اللّهُ وَ أنّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ» و همچنين جمله «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ». 
2- از اینکه در آیه فوق، خدای متعال خطاب به پیامبرش می‌فرماید: «وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ؛ و اگر ابلاغ نكنى پيامش را نرسانده‌اى»[مائده /23]، به دست می‌آید که آنچه رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) مأمور به ابلاغ آن است، مسئله بسیار مهمی است. که همان امامت و خلافت است.
3- از اینکه در ادامه آیه قرآن «وَاللَّـهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ؛ و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‌دارد»[مائده /3] آمده است به دست می‌آید که مسئله‌ای که قرار است پیامبر ابلاغ کند احتمال دارد به مزاج برخی خوش نیاید. و لذا قطعاً این مسئله دوستی اهل بیت نیست. زیرا مودت و محبت اهل بیت پیامبر پیشتر در آیه مودت نازل شده بود.[شوری /23]  و مخالفت‌ها از جمله اعتراض نعمان بن حارث فهری از همین باب بود؛ یعنی او از سخن پیامبر را به معنای سرپرستی و اولی بالتصرف فهمیده بود که اعتراض می‌کرد.[4] بنابراین حاضران مسئله امامت و جانشینی را فهمیدند. نه چیز دیگری.
4- پس از اینکه رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) مأموریت الهی را ابلاغ کرد و حضرت علی(علیه‌السلام) را به عنوان جانشین خود معرفی نمود، آیه اکمال دین نازل شد. اتمام نعمت و اکمال دین با امامت و خلافت معنا پیدا می‌کند نه با دوستی صرف.
5- تبریک خلیفه دوم و دیگر مردم، خود نشانگر مسئله جانشینی و رهبری امّت است. عمر با این جمله تبریک گفت: «بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا ابنَ أبی طالب، أصبَحتَ مَولای و مَولی کُلِّ مُسلمٍ؛ ای اباالحسن، گوارا باد بر تو، مولای من و هر مرد و زن مؤمن شدی».[5] به گفته علامه امینی این نوع تبریک گفتن نشان می‌دهد که صحابه و مسلمانان صدر اسلام از کلمه مولی، معنای خلافت و اولویت در تصرف را فهمیده بودند.[6]
6- این تنها جایی نیست که حضرت علی(عليه‌السلام) به عنوان جانشین پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) معرفی می‌شود، بلکه بارها رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) مسئله جانشینی حضرت علی(علیه‌السلام) را گوش‌زد کرد و حتی در آخرین لحظات عمر مبارکش دستور داد قلم و کاغذی بیاورند تا وصیت کند که اینجا خلیفه دوم نه تنها نگذاشت بلکه گفت: «إنّ النَّبِىّ(صلى‌الله‌عليه‌وآله) غَلَبَهُ الْوَجْعُ وَ عِنْدَنَا کِتَابُ اللهِ حَسْبُنَا؛ بيمارى بر پيامبر چيره شده و کتاب الهى که ما را کافى است، نزد ماست».[7]
7-خود حضرت علی بارها از جمله در جنگ جمل و صفین برای اثبات حقانیت خود به این حدیث، احتجاج کرد[8]؛ فاطمه زهرا نیز در برابر مخالفان خلافت امام علی(عليه‌السلام) به این حدیث، احتجاج کرد.
بنابراين و به حكم مواردي كه ذكر شد، برداشتي كه همه صحابه از جمله خليفه دوم از خطبه رسول خدا داشتند، ولايت به معني سرپرستي و امامت بود و اين همان نكته‌اي است كه امروزه برخي مغرضان دست روي آن گذاشته و ادّعاي خلاف آن را مي كنند.
--------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
[1] سیوطی، الدر المنثور، ج5، ص97
[2] ابن اثیر، أسدالغابة،ج‏۵، ص۲۵۳؛ کلینی، ج۲ ص۲۷.
[3] علامه امینی، الغدیر، ج ۱، ص۱۴-۱۵
[4] ثعلبی، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۳۵
[5] ابن حنبل، مسند احمد، ج4، ص281
[5] امینی، الغدیر، ج1، ص667
[6] صحیح بخاری، کتاب العلم، باب 39، ح4.
[7] حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۴۱۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۳۳، ص۴۱
[8] ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۰۴

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 9 =
*****