-اگر قدری منصفانه و محققانه به سیاست نبوی در خصوص جریان غدیر دقت کنیم متوجه می شویم که پیامبراکرم(ص) در پایان عمر خود، با فرمان خروج سپاه اسامه از شهر به دنبال خارج کردن سران فتنه از شهر بودند، هر چند بعد از وفات پیامبر آنان تخلف کردند، ولی این تخلف نقصی برای صحابه ای بود که به فرمان نبوی تمکین نکردند، از طرفی نبی اکرم(ص) نمی خواست قصاص قبل از جنایت کند.
سوال: اگر از نظر پيامبر صلي الله عليه وسلم علي خليفه بلافصل است و در غدیرخم انتصاب او به طور رسمي اعلان شده است، پس چرا براي این امر برنامهریزي دقيق و عميق نکرد تا ابوبکر نتواند به راحتي و بدون این که از بينی کسي خون بياید، خلافت را غصب کند؟! آيا پيامبر و علي اينقدر بينش سياسي و كشف و الهام و فراست نداشتند كه حكومت نبوي مصادره ميشود؟!
پاسخ: تمام کارهای پیامبر(صلی الله علیه و آله) طبق دستور خدا و طبق وحی است: «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ.» برنامه غدیر نیز به فرمان خدا بوده است، لذا اگر اشکال شود که در این امر برنامهریزی دقيق و عميقی صورت نگرفته، باید اول به خدا اشکال گرفت؛ طبق برنامه خدا قرار بود انبیاء، حاکم زمین شوند و مردم همه هدایت شوند، آیا این اتفاق افتاد؟! آیا میتوان گفت خدا برنامهریزی دقیقی نکرده است؟! در واقعه غدیر قضیه مشخص بوده و در مورد خلافت بود، و عالمان منصف از اهل سنت به این امر اقرار کردهاند، ازجمله ذهبی در شرح حال غزالی نقل میکند که غزالی پس از آوردن حدیث غدیر گفت: عمر در آن روز به علی (علیه السلام) گفت: تبریک، تبریک (مبارک، مبارک) امروز شما مولا و سرور هر مؤمن و مؤمنهای شدید؛ این به معنی تسلیم و رضایت او به ولایت علی است، اما بعد این قضیه هوا و هوس و حب ریاست بر او غلبه کرد ...« ذَكَرَ أَبُو حَامِدٍ فِي كِتَابِهِ (سِرّ العَالمين وَكشف مَا فِي الدَّارين) فَقَالَ فِي حَدِيْث: (مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ، فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ) أَنَّ عُمَر قَالَ لعلِي: بخٍ بخٍ، أَصْبَحتَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَة. قَالَ أَبُوحَامِدٍ: وَهَذَا تَسْلِيمٌ وَرِضَىً، ثُمَّ بَعْد هَذَا غَلَبَ عَلَيْهِ الهَوَى حُباً لِلرِّيَاسَة...» [سیر اعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسة الرسالة، ج19، ص328]
و اما در برنامهریزی پیامبر در هنگام بیماری ایشان که پس از آن رحلت نمودند، برای انتقال حکومت به امیرالمؤمنین بدون خونریزی؛ پیامبر اکرم، مسلمانان را به جنگ روم با فرماندهی اسامة بن زید فرستاد، تا در زمان رحلتشان کسی از غاصبین در مدینه نباشد و حکومت به امیرالمؤمنین برسد؛ پیامبر پیوسته فرمان حرکت و خروج از مدینه را به لشکر اسامه می فرمود و در مورد تخلف از لشکر اسامه نهی مؤکد صادر نمود و فرمود: «قام أسامة فتجهز للخروج فلما أفاق رسول الله ص سأل عن أسامة و البعث فأخبر أنهم يتجهزون فجعل يقول انفذوا بعث أسامة، لعن اللهُ من تخلّف عنه و كرر ذلك.»؛ سپاه اسامه را با ساز و برگ روانه کنید، لعنت خدا بر کسی که از همراهی با سپاه سرباز زند.[شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج6، ص52] در این مورد پیامبر اکرم چه چارهای داشتند؟ آیا باید با بينش سياسی و كشف و الهام و فراست خود، افرادی را که میدانستند حکومت نبوی را مصادره میکنند، قصاص قبل جنایت میکردند؟! قطعاً برنامهریزی پیامبراکرم(ص) دقیق بوده و وظیفه ابلاغ که به طورکلی در آیه 54 سوره نور مأمور شده بودند و ابلاغ خاص در مورد ولایت امیرالمؤمنین که در آیه 67 سوره مائده مأمور شدند را به خوبی انجام دادند، و مشکل در این قضیه مسلمانان بودند که مأموریت خود (تبعیت از رسول) را بهدرستی انجام ندادند.