- امیرالمؤمنین هرگز خلافت ابوبکر را اولی نمیدانست؛ ایشان به تصریح خلیفه دوم که در روایت صحیح مسلم آمده است، ابوبکر و عمر را دروغگو و گنهكار ونيرنگباز و خائن مىدانست. (صحيح مسلم، ج5، ص152، كتاب الجهاد، باب15، حكم الفیء، ح49).
سوال:
اگر خلافت علي انتصابي بوده، پس چرا خطاب به ابوبکر ميگوید: غير تو را اولي ندانيم، تو را پيامبر خدا بر امر دین ما پيش کرد، دیگر کي ميتواند که تو را پس اندازد. اشاره به امامت ابوبکر در نماز جماعت به امر پيامبر است.
پاسخ سؤال:
این شبهه بر خبری دروغ بنا شده است و امیرالمؤمنین هرگز خلافت ابوبکر را اولی نمیدانست؛ ایشان به تصریح خلیفه دوم که در روایت صحیح مسلم آمده است، ابوبکر و عمر را دروغگو و گنهكار ونيرنگباز و خائن مىدانست. «فلمّا توفّي رسول اللّه - صلى اللّه عليه وسلّم - قال أبو بكر: أنا وليّ رسول اللّه ، فجئتما ... فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً ... ثمّتوفّي أبوبكر فقلت: أنا وليّ رسولاللَّه - صلى اللّه عليه وسلّم - ووليّ أبي بكر، فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً.» (صحيح مسلم، ج5، ص152، كتاب الجهاد، باب15، حكم الفیء، ح49). در اين صورت چگونه امکان دارد، حضرت خلافت آنها را قبول کرده و بپسندد؛ آيا اين حرف که امام علی(ع) آنها را لایق خلافت میدانست، با اعتقاد ایشان به دروغگو و گنهكار ونيرنگباز و خائن بودن آنها سازگار است!! هم این نسبت به امیرالمؤمنین خلاف واقعیت است و هم روایت فرستادن ابوبکر برای نماز جماعت توسط پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله). در صحیح بخاری آمده است که پیامبر اکرم(ص) ابوبکر را برای امامت جماعت به مسجدالنبی فرستاد، پس از اینکه نماز جماعت تشکیل شد، حال پیامبر بهتر شد و کشان کشان همرا دو نفر در حالیکه پایش به زمین کشیده میشد، به مسجد رفت، ابوبکر متوجه شد و صبر کرد تا اینکه پیامبر آمد سمت چپ ابوبکر نشست؛ ابوبکر ایستاده نماز میخواند و پیامبر نشسته؛ ابوبکر به پیامبر اقتدا کرده بودند و مردم به ابوبکر. «فَلَمَّا دَخَلَ فِي الصَّلاَةِ وَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي نَفْسِهِ خِفَّةً، فَقَامَ يُهَادَى بَيْنَ رَجُلَيْنِ، وَرِجْلاَهُ يَخُطَّانِ فِي الأَرْضِ، حَتَّى دَخَلَ المَسْجِدَ، فَلَمَّا سَمِعَ أَبُو بَكْرٍ حِسَّهُ، ذَهَبَ أَبُو بَكْرٍ يَتَأَخَّرُ، فَأَوْمَأَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَجَاءَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى جَلَسَ عَنْ يَسَارِ أَبِي بَكْرٍ، فَكَانَ أَبُو بَكْرٍ يُصَلِّي قَائِمًا، وَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُصَلِّي قَاعِدًا، يَقْتَدِي أَبُو بَكْرٍ بِصَلاَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَالنَّاسُ مُقْتَدُونَ بِصَلاَةِ أَبِي بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ.» (صحیح بخاری، ج1، ص144).تصور كنيد چگونه ابوبكر از ابتدا به نماز ايستاده و مردم به او اقتدا كردهاند، ولی پیامبر میآيند و كنار ابوبكر مینشينند و در حالیكه مردم از قبل به ابوبكر اقتدا كردهاند، حال ابوبكر به پيامبر اقتدا میكند و مردم نماز خود را به امامت ابوبكر ادامه میدهند؟! آيا واقعاً عجيب نيست؟!!وقتی نماز پيامبر طوری است كه ابوبكر میتواند به حضرت اقتدا كند، چرا مردم به حضرت اقتدا نكردند؟ آيا اينچنين نمازی در طول نبوت پیامبر سابقه داشته است؟ آيا اقتدای مردم به ابوبكر با وجود رسول اكرم(ص) از فضيلت نمازشان نمیكاهد؟ بخاری در روایتی دیگر نیز آورده است: هنگامیکه ابوبكر پيامبر را مشاهده نمود كه به مسجد آمده، خواست عقب رود، امّا پيامبر اشاره كرد كه عقب نرود، ولی او عقب رفت و [به عنوان تكبيرگو] صدای تكبير حضرت را به گوش ديگران میرساند و حاضرین متابعت میکردند. «فَلَمَّا رَآهُ أَبُو بَكْرٍ ذَهَبَ يَتَأَخَّرُ، فَأَشَارَ إِلَيْهِ أَنْ صَلِّ، فَتَأَخَّرَ أَبُو بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، وَقَعَدَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى جَنْبِهِ، وَأَبُو بَكْرٍ يُسْمِعُ النَّاسَ التَّكْبِيرَ تَابَعَهُ مُحَاضِرٌ.»(صحیح بخاری، ج1، ص143). بالاخره معلوم نیست ابوبكر امام است يا مأموم و يا تكبيرگو!! آیا مکبر پیامبر بودن شایستگی خلافت ایشان را هم ایجاد میکند؟! (بررسی دقیق روایات این قضیه نشانه عدم فضیلت نیز میباشد.)پس چگونه روی یک فضیلت ساختگی یا موهوم، امیرالمؤمنین بگوید پیامبر تو را مقدم کرد، پس غیر تو را اولی نمیدانیم.