خداوند وجود مجرد از ماده است به همین خاطر زمان ندارد.
براهین متعددی بر وجود خداوند متعال دلالت دارد، از برهان امکان و وجوب گرفته تا برهان صدقین و... که هر کدام به تنهایی میتواند هر انسان منصفی را به مسیر صحیح هدایت کند، این دلایل سنگ زیربنای صفات و ویژگیها خداوند متعال نیز هستند، زیرا با اثبات اینکه خداوند واجب الوجود[1] است و واجب الوجود هیچ نقصی ندارد، صفاتی مانند جسمانیت، رؤئیت، زمان و ... از وی نفی میشود.[2] برخی تلاش کردهاند به نحوی با این موضوع به مخالفت برخیزند که در ادامه به طرح یکی از ادعاها میپردازیم.
شبهه: ممکن است خداباوران استدلال کنند که خداوند محدود به زمان نیست و آینده و گذشته اساساً برای خدا معنا ندارد. این افراد با این گفته، خود به خود خداوند را از شخصیت خالی میکنند، موجودی که زمان برایش بی معنی باشد نمیتواند هیچ کاری را انجام دهد و موهوم خواهد بود. مثلاً اینکه گفته میشود خداوند انسان را خلق کرده است، به این معنی است که در زمانی خدا انسان را خلق نکرده بوده است و بعد او را خلق کرده است. لذا استعمال هر فعلی در مورد خدا لزوماً به معنی وجود زمان پیش از انجام آن فعل است. اگر زمان را توالی اتفاقات فرض کنیم یک فعل لزوماً یا باعث آغاز زمان میشود یا قبل از انجام آن زمان اتفاق افتاده است. زیرا انجام یک فعل همواره یک اتفاق را به همراه دارد.
در پاسخ به این ادعا ابتداء لازم است، مفهوم صحیح زمان بیان شود تا در ادامه بحث دچار مغالطه نشویم، چون علوم مختلف بر اساس نیازهایی که داشتهاند تعاریف مختلفی از زمان بیان کردهاند که برخی از آنها هیچ گونه ارتباطی با زمانی که از خداوند متعال نفی میشود ندارد، بلکه اصطلاح دیگری است که باید در جای خودش مورد مطالعه و دقت قرار گیرد.
درک انسان از زمان، در موقعی شکل میگیرد که بین دو شی متحرک مقایسه انجام گیرد، که هر دو از یک مکان حرکت کرده و به مکان دیگر وارد میشوند، با این تفاوت که یکی زودتر و دیگری دیرتر به مکان دوم میرسد، انسان از این تفاوت در رسیدن مفهوم زمان را استنباط میکند، به همین خاطر فلاسفه در تعریف زمان گفتهاند که «زمان میزان حرکت و مقیاس متحرکات است.»[3] با نگاهی دقیقتر به این نتیجه میرسیم که زمان نتیجه حرکت است، به عنوان مثال زمانی که یک سیب از سبزی به قرمزی میرسد این طول حرکت در کیفیت(رنگ) قرمزی را با زمان میسنجیم و میگویم این شئ فلان مقدار طول کشید تا رسید، بر این اساس هر شئ مادی زمان خاص خودش را دارد که از حرکت خودش به وجود آمده است.[4]
پس با توجه به این نکته، زمان مربوط به حرکت است، و حرکت در اشیای مادی شکل میگیرد به همین خاطر اگر شئ را فرض کنیم که مادی نباشد، حرکت برای وی معنا نخواهد داشت تا زمان داشته باشد.
بر اساس براهینی که در خداشناسی بیان شده است، خداوند متعال جسم ندارد از اینرو حرکت ندارد و چون حرکت ندارد، زمان نیز برایش فرض نمیشود، برای تقریب به ذهن این مطلب، میتوان از صورتهای ذهنی انسان استفاده کرد، زیرا تصورات ذهنی انسان ماده ندارد، به همین خاطر هیچگاه دچار تغییر و تحول نمیشود[5] و این عدم تغییر در ذهن انسان، نبود حرکت را به همراه خود میآورد و عدم حرکت نیز سبب عدم زمان در تصورات ذهنی انسان میشود به عنوان مثال، انسان دو، دوتا، چهارتا را که در ابتدای تحصیل یاد گرفته است با معادلهایی که سالها بعد در دانشگاه آموخته است در ذهن انسان هیچ تفاوتی نمیکند مگر اینکه انسان آنها را با حرکت چیز دیگر مثل خورشید مقایسه کند و بعد بگوید اولین مطلب را در سال 1370 یاد گرفتم و فلان مطلب را در سال 1390 آموختهام، یا بدن خویش را ملاک قرار دهد و بگوید که من این مطلب را در نه سالگی آموختم و مطلب دیگر را در بیست و دوسالگی.
پس با توجه به نکاتی که بیان شد این شبهه از اساس بیمعنا است.
____________________________________
پینوشت
[1]. برای مطالعه بیشتر به این قسمت مراجعه کنید.
[2]. برای مطالعه بیشتر به این قسمت مراجعه کنید.
[3]. سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی صدرا، ص 251 ، وزارت فرهنگ، چاپ اول، تهران، 1379ش.
[4]. زمان مطرح شده در این بحث با زمان مورد توافق مردم متفاوت است. مردم به خاطر روابط اجتماعی که با یکدیگر دارند به این توافق رسیدهاند که حرکت زمین به دور خورشید را به عنوان زمان مرجع قبول کنند، تا در روابطی که با یکدیگر دارند دچار مشکل نشوند.
[5]. برای مثال انسان هیچگاه در ذهن خویش نمیتواند یک خط یک متری را به دو خط نیم متری تقسیم کند، بلکه انسان دو خط نیم متری را در ذهن خویش ایجاد میکند و بعد این گونه خبر میدهد که من یک خط یک متری را به دو نیم متر تقسیم کردهام، در حالی که اگر دقت کند به این مطلب پیخواهد برد که این دو نیم متر هیچ ارتباطی به یک متر ندارند، زیرا اگر واقعاً خط یک متری تقسیم شده بود، دیگر خط یک متری وجود نداشت، حال آنکه انسان با بیان این جمله که «خط یک متری تقسیم به دو نیم متری شده است» ناخودآگاه از آن خبر میدهد و این خبر دادن، شاهدی است بر وجود داشتن آن خط یک متری.
شبهه: موجودی که زمان نداشته باشد هیچگاه وجود خارجی ندارد، پس اگر خدا بدون زمان است وجود خارجی نخواهد داشت.
پاسخ: این شبهه بر اساس دیدگاه مادیگرایی به وجود آمده است در حالی که اگر انسان تحلیل صحیح داشته باشد به این نکته دست پیدا میکند که زمان بعد از حرکت یک شئ مادی به وجود میآید به همین خاطر اگر شئ هیچ حرکتی نداشته باشد زمان نیز نخواهد داشت، خداوند متعال چون ماده ندارد، حرکت ندارد پس زمان نیز نخواهد داشت.