-گاهی باید برای امر به معروف و نهی از منکر برخی افراد لجوج منتظر فرصتهای طلایی باشیم.
ممکن است برخی افراد به راحتی زیر بار حرف حق نروند و به اصلاح رفتار خود نپردازند برای امر به معروف چنین افرادی باید منتظر فرصتی طلایی بود. قرآن مجید داستان باغ پرمیوه و زیبایی را نقل میکند که در اختیار پیرمرد مؤمنی بود. او به قدر نیاز از آن استفاده میکرد و بقیه را به نیازمندان میداد. هنگامی که چشم از دنیا پوشید، فرزندانش گفتند: ما خود به محصول این باغ سزاوارتریم و مستمندان را محروم ساختند. در بین آنها برادر مؤمنی بود که برادران دیگر را از بخل ورزیدن باز میداشت، اما کسی به حرفش گوش نمیداد. پس از این تصمیم، شب هنگام که همه آنها در خواب بودند، بلایی فراگیر از ناحیه پروردگار بر باغ فرود آمد و آتش سوزان، آن باغ خرم و سرسبز را به مشتی خاکستر تبدیل کرد. صبحگاهان به یکدیگر گفتند: اگر می خواهید میوه بچینید، به سوی باغ حرکت کنید، مبادا کسی سخنشان را بشنود و از تصمیمشان با خبر شود. هنگامی که به باغ رسیدند، چنان وضعی بود که گفتند: این باغ ما نیست، ما راه را گم کردهایم. در این میان آن برادر مؤمن با قدی سرفراز و زبانی گشوده و منطقی قوی، آنان را زیر رگبار ملامت قرار داده و گفت: آیا به شما نگفتم خدا را به عظمت یاد کنید و از مخالفت او بپرهیزید، شکر نعمت او را به جا آورید و نیازمندان را از اموال خود بهره مند سازید؟![1]
پینوشت
[1]. داستان این واقعه در آیات ۱۷ تا ۳۳ سوره (قلم) و تفسیر نمونه، ج ۲۴ آورده شده است.