اگر برای معجزات پیامبران الهی نیاز به سند و حضور افراد بی طرف باشد، باید خیلی از حوادث تاریخی را با این مبنا رد کرد.
شبهه: هیچ معجزه ای در تاریخ نیست که توسط جمعی متنوع از افراد قابل اطمینان تایید شده باشد مثل معلمان، پزشکان، بازرگانان، شاعران و...، تا رافع هر گونه تردید باشد. اگر تواتری وجود داشته باشد (که دیده نشده) تنها در نقل دینداران است، در هیچ کتاب یا سندی نام افرادی که معجزهای را دیده و شهادت به رخدادش داده باشند فهرست نشده است.
پاسخ:
طرح این ادعا که چون معجزه از سوی افراد متنوعی نقل نشده، پس واقع نشده است، سخن نادرستی است، زیرا دلیلی وجود ندارد که معجزه از سوی افراد متنوعی بیان نشده باشد، بلکه معمولاً در هر کدام از دینهای الهی، طرفدارانی از مشاغل مختلف مانند معلم، پزشک، تجار، کارگران و... وجود دارد، که میتوانند معجزه را دیده باشند، و آن را نقل کرده باشند. این سخن هم که میگویند چون معجزه از سوی دینداران نقل شده، پس اعتباری ندارد نیز کلام درستی نیست، زیرا طبیعی است که ناقلان معجزههای پیامبران الهی، پیروان ایشان باشند و نقلی از سوی مخالفان صورت نگرفته باشد، چراکه مخالفان معمولاً از قدرت برخوردار بودهاند و از نقل این حوادت توسط دیگران جلوگیری کردهاند.
از طرفی اگر به تاریخ صدر اسلام نگاه کنیم اکثر دشمنان اسلام از سواد خواندن و نوشتن محروم بوده اند تا بتوانند چیزی بنویسند و معمولا از قرن دوم کتب روایی و حدیثی و تاریخی نوشته شد و همه مورخین و سیره نویسان مسلمان بودند، پس طبیعی است که تمام نقل های تاریخی را مسلمین بنویسند، ولی اگر به سند دقت شود، ناقل بسیاری از معجزات پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) دشمنان ایشان بوده اند که از حضرت تقاضای معجزه میکردند. در مورد حضرت عیسی(ع) هم چنین است، 4 تن از حواریون حضرت انجیل را نوشتند، اما آنچه مشهور است این است که ایشان در بین مردم میگشتند و معجزات را در بین آنها و در دیار مختلف انجام میدادند، به همین خاطر بود که عده زیادی به او گرویدند.
اما نکته اساسی این است که اگر به قدیمیترین تواریخ بشر مانند هرودوت و ... نگاه کنیم، به این واقعیت پیخواهیم برد که این اشکالات در نقل تمام حوادث تاریخی عهد باستان جریان دارد، و شاید بتوان ادعا کرد تا قرنها بعد از میلاد مسیح(علیهالسلام) هنوز کتابهای تاریخی به شیوه مدرن امروزی نگارش نشده بود تا در نقل حوادث سلسله ناقلان آن بیان شود، به همین خاطر اگر شخصی این ادعاها را قبول کند، نباید آنها را تنها محدود به معجزات پیامبران الهی کند، گرچه معجزههای پیامبران الهی حداقل از این ویژگی برخوردار هستند که در بین طرفداران خودشان از تواتر برخوردار هستند، ولی غالب حوادثی که سلسلههای پادشاهی و ... در این کتابها بیان شده است تنها به اندازه خبر واحد نقل شدهاند، به گونهای که میتوان در اصل وقوع آنها به سادگی خدشه وارد کرد.
اشکال بالا برخواسته از نگاه تاریخی و حسی به معجزه است به همین خاطر تنها شامل معجزات میشود که محدود به حس هستند و در حجیت آنها نیاز به نقلهای تاریخ است، در این میان معجزاتی از سوی پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) بیان شده است که محدود به حس نبوده و میتواند برای تمام افراد بشر حجت باشد که عبارتند از قرآن و مباهله.
انتصاب قرآن به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) نه تنها از سوی مسلمانان، بلکه از سوی غیر مسلمانان نیز بیان شده است، به گونهای که قرائن و شواهد متعددی تاریخ در این زمینه وجود دارد، به همین خاطر در طول تاریخ هیچ محققی این موضوع را انکار نکرده است. اما نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که معجزه بودن قرآن محدود به دوران پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) نیست، بلکه برای تمام افراد بشر در طول تاریخ حجیت دارد.
علامه طباطبایی برای تبیین این موضوع ابتدا در مقدمه ای مینویسد: «تنها راه آوردن معجزه براى عموم بشر، و براى ابد اين است كه آن معجزه از سنخ علم و معرفت باشد، چون غير از علم و معرفت هر چيز ديگرى كه تصور شود، كه سر و كارش با ساير قواى ادراکی انسان باشد، ممكن نيست عموميت داشته باشد، ديدنيش را همه و براى هميشه ببينند، شنيدنيش را همه بشر، چرا که همه سكنه روى زمين را براى ديدن آن، باید در يك محل جمع کرد، و به فرض كه شدنی باشد، تنها براى اهل يك عصر ديدنى خواهد، بود نه براى ابد. به خلاف علم و معرفت، كه میتواند براى همه و تا ابد معجزه باشد....».
ایشان در ادامه وجه اعجاز قرآن را برخواسته از علم و معرفت بیان میکند و مینویسد: «قرآن كريم به علم و معرفت تحدى كرده است ....هر کس در تعالیم عالیه اسلام سیر کند... ، خواهد ديد كه اسلام از معارف الهى فلسفى، و اخلاق فاضله، و قوانين دينى و فرعى، از عبادتها، و معاملات، و سياسات اجتماعى و هر چيز ديگرى كه انسانها در مرحله عمل بدان نيازمندند، نه تنها متعرض كليات و مهمات مسائل است، بلكه جزئىترين مسائل را نيز متعرض است، و عجيب اين است كه تمام معارفش بر اساس فطرت، و اصل توحيد بنا شده، به طورى كه تفاصيل و جزئيات احكامش، بعد از تحليل، به توحيد بر مىگردد، و اصل توحيدش بعد از تجزيه به همان تفاصيل بازگشت مىكند».[1]
پس با توجه به نکاتی که بیان شد، اولاً این اشکالات نمیتواند معجزه پیامبران الهی را انکار کند، از سوی دیگر، اگر فرضاً این اشکالات را قبول کنیم باید تمام حوادثی که در تاریخ از سوی تاریخ نویسان نقل شده است را مورد نقد قرار دهیم، در ثانی این اشکال بر قرآن کریم وارد نیست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت
[1]. تفسير الميزان، طباطبايى، محمدحسين،مترجم: موسوى، محمد باقر، متوفاى 1421 ه. ق.، دفتر انتشارات اسلامى، 1374 ه. ش، ج1، ص: 97-98.
شبهه: هیچ معجزه ای در تاریخ نیست که توسط جمعی متنوع از افراد قابل اطمینان مشاهده شده باشد.
پاسخ: اولاً این اشکالات نمیتواند معجزه پیامبران الهی را انکار کند، از سوی دیگر، اگر فرضاً این اشکالات را قبول کنیم، باید تمام حوادثی که در تاریخ از سوی تاریخ نویسان نقل شده است را مورد نقد قرار دهیم. در ثانی قرآن معجزه جاوید پیامبر است که همین الان در اختیار ماست.
نظرات
این مطلب در توئتر منتشر شد.