-اهل کوفه نسبت به امام حسین(ع) شناخت داشتند منتها شناختی که توأم با معرفت نبود.
درباره واقعه عاشورا و اسباب تحقق آن و مسیری که سیدالشهداء(ع) در آن قدم برداشتند به هر میزان فکر شود بازهم سوالاتی ذهن انسان را به خود جلب میکند که برای بررسی برخی از این سوالات به یکی از کارشناسان علوم دینی مراجعه و آنها را جویا خواهیم شد.
سطح شناخت مردم کوفه از امام حسین(ع) به چه میزان بوده و آیا میتوان احتمال داد که شاید کوفیان تحت تاثیر تبلیغات سوء زمان معاویه، متوجّه جایگاه حضرت نبودند؟
برای پاسخ به این سوال باید ابتدا جایگاه خود شهر کوفه را مرور کنیم. کوفه یکی از مراکز و پادگانهای نظامی مسلمانان صدر اسلام دانسته میشد و افرادی در آنجا حضور داشتند که اکثرا خود را از محبّین و فدائیان اسلام معرفی میکردند و در نبردهای زیادی هم حضور داشتند چه در قبل از بیعت مردم با حضرت علی(ع) و چه بعد از بیعت؛ پس افراد ناآشنایی با اخبار اسلام نبودند جدای از این بحث، آنها شناخت کافی هم نسبت به خود امام حسین(ع) داشتند، حداقل نزدیک به پنج سال اکثر آنها حضور حضرت علی و امام مجتبی و سیدالشهداء(علیهم السلام) را کنار خودشان تجربه کرده بودند پس نسبت به امام و خصوصیات ایشان آگاهی داشتند و بر اساس همین آگاهی، اقدام به نامه نگاری و سرانجام اقدام به دعوت از ایشان برای آمدن به کوفه کردند؛ منتها این آگاهی برایشان تبدیل به معرفت نشده بود.
مقدار دقیق دعوت نامه ها در تاریخ ثبت شده؟
چون نوشتن نامهها در طول چندین روز صورت گرفت ارقام مختلفی در تاریخ ثبت شده مثلا سید بن طاووس(ره) 12 هزار دعوت نامه را نقل میفرماید[1] و شیخ مفید(ره) تعداد نامه ها را تا هجده هزار هم نقل کرده [2] حتی از ابن سعد نقل شده که تا صد هزار نفر نامشان را در این بیعت ثبت کرده بودند.[3]
آیا امام کلام و بیعت اهل کوفه را باور کرده بودند؟
در این جا از دو زاویه میشه وارد بحث شد یکی مباحث دنیوی و ظاهری و دوم از زاویه علم امامت و امور ماورایی.
عقیده ما این هست که حتی از ابعاد دنیوی هم اگر نگاه کنیم هر کسی میتوانست به پوچ بودن بیعت و دعوت نامه اهل کوفه علم پیدا کند؛ امام بیعت شکنی اهل کوفه را در جنگ صفین مشاهده و بد عهدیهای این افراد به ظاهر مسلمان را نسبت به امیرالمومنین در خود شهر کوفه قبلا دیده بودند؛ حتی آش اهل کوفه در اصطلاح اینقدر شور بود که عبدالله بن عمر فرزند خلیفه دوم هم به اباعبدالله (ع) از بیعت شکنی اهل کوفه خبر داده و خدمت حضرت عرض میکند: «تو از دشمنى و ستم مردم این دیار نسبت به خاندان خویش آگاهى، این مردم، یزید بن معاویه را به زمامدارى پذیرفته اند، من مى ترسم که مردم به جهت زر و سیم به او (یزید) گرایش پیدا کنند و تو را به قتل برسانند» [4]
این نکات بیانگر این هستند که ماهیت اهل کوفه، چیز مخفیای نبوده و حتی مردم عادی هم میتوانستند از سست بودن بیعت و دعوت آنها مطلع بشوند، چه برسد به امام معصوم که به علم الهی هم مجهّز بوده و حتی این قضیه را از رسول خدا(ص) هم شنیده بودند و همان ابتدای سفر برای اطرافیان نقل میفرمودند! [5]
پس چرا حضرت با اینکه علم داشتند بازهم به سمت کوفه حرکت کردند؟
اتفاقا مطلب همینجا است که باید گفت رفتن ایشان به عنوان حجّت الهی جای تعجب ندارد بلکه اگر به سمت کوفه نمیرفتند باید تعجب میکردیم!
تصوّر کنیم هجده هزار و یا بنابر برخی اقوال که گذشت، صد هزار نفر عاجزانه درخواست خودشان را در وضعیت نامناسبی، در تاریخ ثبت کرده و بیان داشتهاند ما مشتاق ولیّ و حجت خدا هستیم و اصرار شدید دارند که حتما امام باید از سکونت در مدینه و یا هر شهر دیگر دست کشیده و به سمت آنها حرکت کند. مردمی که بعد از عروج رسول خدا(ص) از نعمت اهل بیت(ع) محروم و فقط به مدت کوتاهی طعم شیرین عدالت امیرالمومنین(ع) را چشیده و سرسختانه ادعا میکنند ما میخواهیم به آن دوران برگردیم. در چنین وضعیتی چرا امام نباید به سمت آنها برود؟ و برای این مطلب چه چیز را باید بهانه کند؟! و حال آنکه خداوند در آیات قرآن صراحتا میفرماید ما رسولان الهی را میفرستیم تا انسانها در روز قیامت بهانهای نداشته و نتوانند مثلا بگویند خداوندا ما میخواستیم خوب باشیم اما تو کمکمان نکردی! [6]
پس اگر امام به سمت آنها نمیرفت، در طول تاریخ این سوال باقی میماند که امام چرا از سکونت در منطقهای دیگر دست نکشید و به سمت مظلومان حرکت نکرد؛ علاوه بر اینکه موقعیت هم موقعیت خاصی بود و اصل دین داشت از مسیر حقیقیاش منحرف و در تاریخ محو میشد و جز با شهادت بهترین انسانها در آن زمان، این دین حفظ نمیشد و مردم به خودشان نمیآمدند؛ کمااینکه این تغییر مسیر مردم را میتوانیم بعد از شهادت حضرت مشاهده کنیم که جمعیتهای زیادی به خودشان آمدند، کسانی که حتی به نوعی مستقیم یا غیرمستقیم در تحقّق واقعه کربلا نیز نقش داشتند!
آیا در حال حاضر در مورد امام عصر(عج) این شبهه را نمیتوان مطرح کرد که چرا علیرغم دعوت و دعای مومنین امام ظهور نمیکنند؟
تفاوتهای زیادی بین آن زمان و زمان ما هست؛ منجمله این که امروز اصل و حقیقت دین به گوش همگان رسیده و هرچند اگر بدعتهای متعددی را بعضی فرقهها و مسلکها ایجاد میکنند؛ منتها اگر واقعا کسی بخواهد اصل دین را بشناسد برایش ممکن است و اسلام به درخت تنومند و پرباری تبدیل شده که برای جویندگان حقیقت راهگشایی میکند پس ضرورتی که در آن زمان حتی میبایست سیدالشهداء(ع) خود و عزیزانشان را فدای حفظ اصل دین میکردند امروز بحمدالله نیست که بگوییم تمام دین و حفظ اساس آن در خطر است؛ فقط میماند وجود مفسّر و تبیین کننده حقیقت دین و مجری شریعت برای رسیدن به یک مدینه فاضله و ریشه کن شدن تمامی ظلمها، که برای تحقّق این مسئله شروطی منجمله آمادگی قلوب و ابراز نیاز حقیقی انسانها برای آمدن منجی شرط قرار داده شده که اگر تحقّق یابد، دوران غیبت به پایان خواهد رسید.
به عنوان آخرین سوال، چه کاری میشود در راستای این آمادگی انجام داد؟
آمادگی ابعاد مختلفی دارد که ابتداییترین آنها این هست که بدانیم منتظر مصلح باید خود صالح باشد! باید بدانیم ما در همین حال حاضر هم در محضر امام زمان(عج) هستیم و ایشان چه قبل از ظهورشان و چه بعد از ظهورشان از ما این انتظار را دارند که به اوامر و نواهی دین پایبند باشیم و در درجه اول در خودمان و در مرحله دوم در محیط خانوادهمان که یک اجتماع کوچک محسوب میشود دستورات شریعت را پیاده کنیم که صریح دستورات قرآن است[7] و سپس به دنبال آن بیتفاوت نبودن نسبت به وضعیت جامعه را در دستور کار قرار دهیم و این حاصل نمیشود مگر با کسب معرفت و دانش و مطالعه و پای جلسات اهل علم نشستن و رفع شبهات فکری و عملی[8] که به هر میزان به علم و معرفتمان اضافه شود خشوع قلبی و آمادگی برای تحقّق مدینه فاضله بیشتر خواهد شد.[9]
پینوشت:
[1] «فَوَرَدَ عَلَيْهِ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ سِتُّمِائَةِ كِتَابٍ وَ تَوَاتَرَتِ الْكُتُبُ حَتَّى اجْتَمَعَ عِنْدَهُ فِي نُوَبٍ مُتَفَرِّقَةٍ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ كِتَابٍ؛ در یک روز، شش صد، نامه به دست حضرت رسید و آنقدر، نامهها زیاد شد تا اینکه در چند نوبت، ۱۲ هزار نامه شد.»[سید ابن طاووس، کتاب الملهوف فی قتلی الطفوف، ص ۳۵ ]
[2] «حَتَّى بَايَعَهُ مِنْهُمْ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ أَلْفاً- فَكَتَبَ مُسْلِمٌ رَحِمَهُ اللَّهُ إِلَى الْحُسَيْنِ ع يُخْبِرُهُ بِبَيْعَةِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ أَلْفاً وَ يَأْمُرُهُ بِالْقُدُومِ؛ هیجده هزار نفر با مسلم (ع) بیعت کردند و ایشان به امام (ع) خبر داد و خواست که به عراق سفر کند.» [مفید، الإرشاد، ج ۲ ، ص ۳۸ ]
[3] «مسلم بن عقیل در نامهای که به امام حسین (ع) نگاشت، خبر از بیعت دوازده هزار نفر داد و فرستادگان اهل کوفه نزد حضرت رسیدند و دیوانی را آوردند که اسامی صد هزار نفر، در آن بود».[مجله تراثنا؛ شماره ۱۰ ص ۱۷۴ ]
[4] برگرفته از کتاب: «عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها»، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، انتشارات امام على بن ابى طالب(عليه السلام)، قم، 1388 هـ.ش، ص 336.
[5] حضرت خطاب به محمد بن حنفیه میفرماید که رسول خدا(ص) به من فرمود: «يَا حُسَيْنُ ع اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلًا؛ اى حسين! (به سمت عراق) خارج شو، همانا خداوند خواسته است تو را (براى حفظ دين) كشته ببيند.»[اللهوف على قتلى الطفوف ص: 64]
[6] «رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا [نساء/ 165] رسولانی که بشارتدهنده و بيمدهنده بودند، تا بعد از فرستادن آنها، حجتي براي مردم بر خدا باقي نماند، (و بر همه اتمام حجت شود؛) و خداوند، توانا و حکيم است.»
[7] «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيفْعَلُونَ مَا يؤْمَرُونَ[تحريم/ 6] اي کساني که ايمان آوردهايد خود و خانواده خويش را از آتشي که هيزم آن انسانها و سنگهاست نگه داريد؛ آتشي که فرشتگاني بر آن گمارده شده که خشن و سختگيرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نميکنند و آنچه را فرمان داده شدهاند (به طور کامل) اجرا مينمايند!»
[8] «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[نحل/ 43 و أنبياء/ 7] اگر نمیدانید از کسانی که علم دارند سوال بپرسید»
[9] «إِنَّمَا يخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ [فاطر/28] از ميان بندگان خدا، کسانی که عالم باشند از او ميترسند؛ خداوند عزيز و غفور است!»
واقعه کربلا شروعش با التماسها و نامهنگاریهای متعدد بود و سرانجامش به بدعهدی ختم شد و این نتیجه حاصل نشد مگر بخاطر نداشتن معرفت و بصیرت؛ معرفت و بصیرتی که برای ما منتظران آخرین منجی نیز لازم و تکلیف است.