صرف انجام برخی از احکام اسلام توسط یک حکومت، دلیل مشروعیت آن حکومت نیست.
شبهه: چرا در اندیشه شیعه، حکومتهایی که ولایت فقیه ندارند، ولی دستورات اسلام را انجام میدهند، مشروعیت ندارند، در حالی که شاید این حکومتها تقیید بیشتری به انجام فرامین الهی داشته باشند تا حکومتی که از ولایت فقیه برخورد است؟ مهم اجرای احکام است نه ولی فقیه.
پاسخ: در تحلیل این گفته ابتدا باید به این اصل مهم بپردازیم که بر اساس اندیشه شیعه، حکومت مختص خداوند متعال است و هیچکسی بر دیگری حق حاکمیت ندارد، چرا که قرآن میفرماید: «لِلّهِ مَا فِى السَمَواتِ وَ مَا فِى الأَرْض [بقره/284] همه آنچه كه در آسمانها و زمين است از آنِ خداست.» به همین خاطر، هیچ فردی از دیدگاه اسلام بر شخص دیگر حق حاکمیت ندارد، مگر آنکه خداوند متعال به او اذن داده باشد، آنچنان که به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و اولیای بر حقش این اجازه داده شده است، از دیدگاه شیعه این حق، به وسیله احادیثی که از ائمه اطهار(علیهمالسلام) به دست ما رسیده، به فقیه جامع الشرائط واگذار شده است، که در نظام فکری شیعه از آن به «ولی فقیه» تعبیر میشود.[1]
بنابراین مبنای مشروعیت از دیدگاه قرآن مجید صرف انجام دستورات الهی نیست، بلکه اساس مشروعیت متابعت از فردی است که از سوی خداوند متعال برای رهبری جامعه مشخص شده است، خواه این فرد به صورت خاص مشخص شده باشد، آنچنان که در مورد ائمه اطهار(علیهمالسلام) انجام شد، خواه شرائط و ویژگیهای وی بیان شده باشد، آنچنان که در ولایت فقیه اینگونه است، از اینرو اگر حکومتی تمام دستورات الهی را انجام دهد، ولی حاکم آن از سوی خداوند متعال مشخص نشده باشد، مشروعیت ندارد و این حکومت، حکومت طاغوت است آنچنان که در احادیث اهل بیت(علیهمالسلام) به آن اشاره شده است.
به عنوان نمونه در مقبوله عمربن حنظله که یکی از دلایل روایی اثبات ولایت فقیه است، این گونه آمده: «عمر بن حنظله میگوید: از امام صادق(علیهالسلام) درباره دو نفر از دوستانمان(یعنی شیعه) که نزاعی بینشان بود در مورد قرض یا میراث، و به قاضی برای رسیدگی مراجعه کرده بودند، سؤال کردم که آیا این رواست؟ فرمود: هر کس در مورد دعاوی حق یا باطل به ایشان مراجعه کند، در حقیقت به طاغوت(یعنی قدرت حاکمه ناروا) مراجعه کرده است؛ و هر چه را که به حکم آنها بگیرد، در حقیقت به حرام میگیرد؛ گرچه آن را که دریافت میکند حق ثابت او باشد؛ زیرا که آن را به حکم و با رأی طاغوت و آن قدرتی گرفته که خدا دستور داده به آن کافر شود. خدای تعالی میفرماید: «یریدُونَ انْ یتَحاکَمُوا إلَی الطّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِروا أَنْ یکْفُرُوا به [نساء/60] مىخواهند داورىِ ميان خود را به سوى طاغوت ببرند، با آنكه قطعاً فرمان يافتهاند كه بدان كفر ورزند.» پرسیدم: چه باید بکنند؟ فرمود: باید نگاه کنند ببینند از شما چه کسی است که حدیث ما را روایت کرده، و در حلال و حرام ما مطالعه نموده، و صاحبنظر شده و احکام و قوانین ما را شناخته است... بایستی او را به عنوان قاضی و داور بپذیرند، زیرا که من او را حاکم بر شما قرار دادهام. پس آنگاه که به حکم ما حکم نمود و از وی نپذیرند، بیگمان حکم خدا را سبک شمرده و به ما پشت کردهاند و کسی به ما پشت کند به خداوند پشت کرده و این در حد شرک به خداوند است.»[2]
واقعیت آن است که حکومتهایی که حاکمان آن فاسد هستند و صرفاً برخی از احکام و دستورات اسلام را انجام میدهند، مانند امویان و عباسیان، نه تنها جامعه خویش را به سوی تعالی راهنمایی نمیکنند، بلکه سبب گمراهی دیگران نیز میشوند، حتی میتوان گفت: که انجام احکام ظاهری اسلام، ترفندی از سوی این حکومت برای ساکت کردن عوام است، به همین خاطر در روایت عمر بن حنظله، امام صادق(علیهالسلام) به شدت از رجوع به دادگاه این حکومتها نهی میکند.
اما حکومتهای دیگر مانند مالزی و پاکستان و... که در ظاهر حاکمان آنها انسانهای فاسدی نیستند، این حکومتها نیز اینگونه نیست که خودشان را موظف به پیاده کردن احکام و دستورات اسلام کرده باشند، بلکه غالباً احکام فردی اسلام را در جامعه رواج میدهند، ولی هیچ خبری از از احکام اجتماعی و سیاسی اسلام در حکومتهای ایشان نیست، به همین خاطر در موضوعات مهمی که از دیدگاه اسلام هیچگاه نباید نسبت به آن کوتاهی کرد، به سادگی چشم پوشی میکنند، اما در حکومت ولایت فقیه، فقیه موظف است که احکام و دستورات اسلام را در جامعه پیاده کند و اگر در جایی بعضی از احکام نیز انجام نمیشود به خاطر قاعده اهم و مهم است و یا به خاطر اینکه زیرساختهای انجام این فرمان الهی هنوز آماده نشده است.
به عنوان نمونه، یکی از مهمترین اصول اندیشه سیاسی اسلام استکبارستیزی است، خداوند متعال هدف پیامبران الهی را اینگونه بیان میکند: «وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّة رَسُولا أَنِ اعْبُدُواْاللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ [نحل/36] ما در هر امّتي رسولی برانگيختيم كه خداوند را بپرستيد و از طاغوت دوري كنيد.» این استکبارستیزی تنها در جمهوری اسلامی که بر اساس حکومت ولایت فقیه شکل گرفته است، پر رنگ دیده میشود، بلکه میتوان ادعا کرد که تنها پرچمدار مبارزه با طاغوتیان زمان، جمهوری اسلامی است، و حکومتهای دیگر اسلامی در این زمینه هیچ فعالیتی ندارند، بلکه همیشه همراه طاغوتیان و استکبار جهانی بوده و حتی به فکر کشورهای مسلمان و همکیش خود مانند فلسطین نیستند.
______________________________
پینوشت
[1]. نگاه گذرا از دیدگاه ولی فقیه، آیت الله مصباح یزدی،موسسه امام خمینی(ره)،ص18-19.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۹ش،ج۱، ص۶۷-۶۸.
شبهه: چرا حکومتهایی که دستورات اسلامی را انجام میدهند، ولی ولی فقیه ندارند، از مشروعیت برخوردار نیستند!؟
پاسخ: مشروعیت رهبری یک جامعه، برخواسته از حق حاکمیتی است که خداوند متعال به برخی از بندگانش داده است؛ از اینرو اگر حکومتی چنین اجازهای به وی داده نشده باشد از مشروعیت برخوردار نیست، حتی اگر فرامین الهی را نیز انجام دهد.