در سال 1938 میلادی، شیخ محمدتقی قمی وارد مصر شد؛ برای آمادهسازی توده مردم در برابر اندیشه تقریب پس از مرحله مقدماتی، مرحله تأسیس بود که در این مرحله شیخ مراغی اشخاصی چون سلیم و عبدالرزاق را وارد تقریب کرد.
در سال 1938 میلادی، اندیشه تقریب وارد مصر شد، و این سه مرحله را پشت سر گذاشت: 1. ایجاد مقدمه؛ 2. تأسیس؛ 3. ایجاد تقریب.
مرحله تأسیس دارالتقریب
نقشدادن شیخ مراغی در مرحله تکوین و تجهیز تقریب به اشخاصی چون عبدالمجید سلیم و مصطفی عبدالرزاق همواره مورد تشویق و اعجاب محمدتقی قمی، بانی و مؤسس تقریب بود. با این حال او عبدالرزاق را قهرمان مرحله دوم، یعنی تکوین و پیدایش تقریب، میداند.
این مرحله با تصویب قانون تقریب در سال 1947 میلادی با موفقیت به پایان رسید که از افراد دخیل در آن میتوان به عبدالمجید سلیم رئیس هیئت فتوای دانشگاه الأزهر اشاره کرد. به گفته مرحوم قمی، در این مرحله شیخ مصطفی عبدالرزاق رئیس الأزهر در کنار این دعوت، ولی خارج از جمعیت تقریب باقی ماند تا هنگام بحران بهتر بتواند آنان را کمک کند و در واقع نقش سپر دفاعی را به شیخ عبدالمجید سلیم واگذار کرد. شیخ محمدتقی قمی تصریح میکند که در آن موقعیت، مصطفی عبدالرزاق، سلیم را شیخ مسلّم علما و افقه آنها میدانست. به این ترتیب، شیخ سلیم وارد تقریب شد. در این مرحله مشکلات زیادی برای تقریب پیش آمد، ولی همگی با درایت و ایمان و ایستادگی مصطفی عبدالرزاق، عبدالمجید سلیم و محمدتقی قمی و... پشت سر گذاشته شد.
محمدتقی قمی مینویسد: «این مرحله، مرحلهای بود که شیخ بزرگ عبدالمجید سلیم با جهد و کوشش و علم و ایمان به جانب تقریب آمد. بعد از مدت کوتاهی شیخ مصطفی عبدالرزاق به سوی پروردگار خود بازگشت، گویی ایشان رسالتی برعهده داشت که آن را به انجام رسانید و رفت.»[1]
همانگونه که عبدالرزاق و علمای دخیل در تقریب پیشبینی کرده بودند، به زودی موجی از مخالفتها علیه نهضت تقریب برخاست و درستی تحلیل و پیشبینی اعضا را نشان داد؛ در این مقطع که عبدالمجید به همراه یارانش در پی ایجاد طرحی برای ایجاد الفت بین مسلمین بود، به تعبیر شیخ شلتوت، محیط عمومی پر از سرزنشها و تهمتها و آمیخته به افترا و سوءظن فرقهها نسبت به یکدیگر گردید. تشکیل جماعت تقریب از مذاهب مختلف اسلامی (مذاهب چهارگانه اهل سنت و «مذهب شیعه امامی و زیدی») پیروزی آشکاری بود که کینهتوزان را هراسان ساخت.»[2]
پینوشت:
[1]. همبستگی مذاهب اسلامی، بیآزار شیرازی، ص45- 66.
[2]. همبستگی مذاهب اسلامی، بیآزار شیرازی، ص246.