گرچه وفات زن سبب میشود که برخی از احکام ازدواج از بین برود ولی محرمیت زن با همسر خویش باطل نمیشود به همین خاطر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) خودشان حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) را غسل دادند.
حضرت فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) بعد از وفات رسول خدا(صلاللهعلیهوآله) به تنهایی در مقابل ظالمان و غاصبان زمان خود ایستاده و از حق امام خویش دفاع میکند و در این مسیر به شهادت میرسد، پس از شهادت دخت رسول خدا(صلاللهعلیهو آله) حوادث متعددی نقل شده است از آن جمله ، غسل شبانه آن حضرت و دفن شبانه ایشان بدون حضور منسوبین به دستگاه خلافت و... که در ادامه به تبیین یکی از این وقایع پرداخته و به شبههای که در این زمینه مطرح شده است، پاسخ میدهیم.
غسل شبانه حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) توسط مولای متقیان امام علی(علیهالسلام) از موضوعاتی است که به تواتر نزد مسلمانان اثبات شده است به گونهای که صاحب طبقات الکبری در کتاب خویش به این موضوع اشاره میکند[1] و ابن قدامة مقدسی از علمای حنبلی در مورد این موضوع میگوید: این مطلب در بین صحابه مشهور بوده و کسی منکر آن نیست و اجماعی است.[2] علاوه بر این نقلهایی که از سوی علمای اهل تسنن شده است، روایات متعددی نیز از شیعه به دست ما رسیده است، که به عنوان نمونه به چند مورد از آنها شاره میکنیم.
ابن عباس در روایتی این گونه نقل میکند که صدیقه طاهره(سلاماللهعلیها) در زمان شهادت خویش این گونه وصیت میکند و میفرماید: «یا علی! من فاطمه دختر حضرت محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میباشم. خدا مرا در دنیا و آخرت برای تو تزویج نمود. تو از دیگران برای (غسل و کفن) من مقدم هستی، مرا حنوط کن غسل بده، شبانه مرا دفن کن، شبانه بر بدنم نماز بگذار، شبانه به خاکم بسپار، احدی را از فوت من آگاه نکن من تو را به خدا میسپارم و تا روز قیامت به فرزندانم سلام میرسانم. موقعی که شب فرا رسید حضرت امیر (علیهالسّلام)، جسد مقدس حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) را غسل داد و در میان تابوت نهاد.»[3]
یا در روایت دیگری از امام جعفر صادق (علیهالسّلام) پرسیدند: «چه کسی فاطمه (سلاماللهعلیها) را غسل داد؟ فرمودند: حضرت امیر(علیهالسلام)؛ زیرا حضرت زهرای اطهر (سلاماللهعلیها)، صدیقه بود، غیر از شخص صدیق کسی حق نداشت وی را غسل دهد.»[4]
در حدیثی دیگر مفضل نقل میکند که به امام صادق (علیهالسّلام) عرض کردم: «چه کسی فاطمه (سلاماللهعلیها) را غسل داد؟ فرمود: امیرالمؤمنین! من اینمطلب را از گفته آن حضرت بزرگ شمردم و تعجب کردم؛ فرمودند: گویا از آنچه به تو خبر دادم دلتنگ شدی؟ عرض کردم: چنین است، قربانت گردم. فرمودند: دلتنگ مباش، زیرا او صدیقه (معصومه) است و جز معصوم نباید او را غسل دهد، مگر نمیدانی که مریم را جز عیسی غسل نداد؟»[5]
برخی در مقابل این مطلب مسلم تاریخی به مخالفت برخواسته و مدعی شدهاند که با مرگ زوجیت از بین میرود به همین خاطر مرد میتواند با خواهر آن زن ازدواج کند یا اینکه همسر چهارم بگیرد و ... در واقع مرگ سبب نامحرم شدن زن به همسر خویش میشود از اینرو معنا ندارد که امام علی(علیهالسلام) بعد از شهادت حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) ایشان را غسل داده باشد!؟
در پاسخ به این ادعا لازم است به این نکته اشاره کنیم که گرچه با فوت زن یک سری از کارها برای همسر وی جایز نمیباشد ولی بنابر روایات و این سیره مسلم تاریخی که از شهادت حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) بیان شده است به این نکته رهنمود میشویم که برخی از اعمال بعد از وفات همسر همچنان جایز است مانند لمس کردن و دیدن و...
به عنوان نمونه به این دو روایت دقت کنید:
عبدالله به سنان می گوید: به امام صادق(علیهالسلام) عرض کردم: «اگر خانمى بمیرد، شوهر او مىتواند به اندام او بنگرد؟ و اگر غسّال و مرده شوى زن نباشد، مىتواند بدن او را غسل بدهد؟ و نیز اگر مردى بمیرد، خانم او مىتواند به اندام او بنگرد و اگر لازم شود، مىتواند او را غسل بدهد؟ حضرت فرمود: مانعى ندارد.»[6]
ابو بصیر می گوید: از حضرت امام جعفر صادق(علیهالسلام) پرسیدم که هر گاه زنى بمیرد چه کسی به نماز خواندن بر آن زن سزاوارتر است، حضرت فرمود: «شوهرش سزاوارتر است به او، پس ابو بصیر پرسید که شوهرش از پدر و فرزند و برادرش سزاوارتر است؟ حضرت فرمود که بلى او سزاوارتر است و می تواند او را غسل دهد.»[7]
با توجه به همین نکات است که مراجع شیعه فتوا به این موضوع دادهاند و فرمودهاند: «میّت و کسی که او را غسل می دهد از نظر زن و مرد بودن باید مانند هم باشند، پس نباید مرد، زن را و زن، مرد را هرچند با پوشش و بدون لمس و نگاه کردن باشد، غسل دهد، مگر بچه ای که عمرش از سه سال بیشتر نیست که هر یک از مرد و زن می توانند بچه ای که در جنسیت با آنها همانند نیست را غسل دهند اگرچه برهنه باشد، و مگر زن و شوهر که می توانند همدیگر را- حتی به طور برهنه- اگرچه همجنس وجود داشته باشد، غسل دهند، حتی برای هر یک جایز است به عورت دیگری نگاه کند، اگرچه مکروه است.»[8]
پس با توجه به نکاتی که گفته شده است گرچه برخی از احکام زوجیت به خاطر فوت از بین میرود ولی هیچگاه زن و شوهر با یکدیگر نامحرم نمیشوند به همین خاطر یکدیگر را میتوانند غسل دهند، بلکه بنابر روایات این کار برای همسر متوفی سزاوارتر است.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت
[1]. الطبقات الکبری، زهری، محمد بن سعد، دار صادر – بیروت،ج۸،ص۲۸.
[2]. المغنی فی فقه الامام احمد بن حنبل الشیبانی، مقدسی حنبلی، عبدالله بن احمد، ج۲، ص۳۹۰.
[3]. بحار الانوار، علامه مجلسی، مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، ج۴۳، ص۲۱۴.
[4]. وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، تحقیق و نشر:مؤسسة آل البیت(علیهمالسّلام) لاحیاء التراث، الطبعة:الثانیة، ۱۴۱۴ه.ج۱۲، ص۵۳۳، ح۲۸۳۴.
[5]. الکافی، ثقه الاسلام کلینی، اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش،ج۱، ص۴۵۹، ح۴.
[6]. کافى، ج 3، ص 157.
[7]. همان، ص 177.
[8]. تحرير الوسيلة،امام خمینی(ره)، مترجم: اسلامى، على، دفتر انتشارات اسلامى، ج1، ص121.
نظرات
حضرت زهرا بیمار بودن و بر اثر بیماری وفات پیدا کردند و به هیچ وجه شهید نشدند.و به خاطر حجب و حیا و شدت عفت خواستند شبانه دفن بشن و حتی خود زن حضرت ابوبکر ایشون غسل دادند.تمام شد و رفت .جالب بدونید عمر با دختر همین حضرت زهرا یعنی ام الکلثوم هم ازدواج کرد بعدش یعنی اگر ما این دروغ شهادت قبول کنیم داستان اینطوری میشه.عمر اومد لگد زد به پهلوی حضرت زهرا امام علی سکوت کرد هیچی نگفت و حسنین هم همینطور و بعدش امام علی میاد بیعت هم میکنه هم با ابوبکر و هم با عمر و تا آخر عمرش هم خودش هم حسنین هیچی از شهادت فاطمه نمیگن و تازه عمر میاد با دختر امام علی هم ازدواج میکنه (این داستانی که حضرات به زور تبلیغات میخوان تو مغز عوام جا بدن هیچیش به هیچش جور در نمیاد )
تاریخ رو نمیشه به زور و تبلیغات تغییر داد.چیزی باید در تواریخ معتبر وجود داشته باشه که بشه بهش استناد کرد.مثلا کسی نمیتونه شهادت امام حسین منکر بشه چون با جزئیات دقیق و غیر قابل انکار در منابع معتبر تاریخ اسلام اومده ولی افسانه شهادت حضرت زهرا اینطور نیست به طوری که اگر از حضرات بگی در کدام تاریخ معتبر اسلامی این داستان شهادت حضرت زهرا یعنی همون بحث سیلی و لگد و اینها اومده نمیتونن جواب بدن فوقش میگن عمر تهدید کرده آقا جان ما میگیم کجا این تهدید عملی کرده نمیتونن جواب بدن چون اصلا عملی نشده و میرن از یه سری منابع دسته آخر و دروغ یه سری مطالب خنده دار و مسخره و متناقض میزارن سر هم تا افسانه شهادت جور کنند
امیدواریم مادر و خواهر و ناموس این احمق به دست داعشیان بی افتد
با سلام و احترام
دوست عزیز باید دقت داشت که تا دههای متمادی خلفا از نوشتن حدیث و وقایع تاریخ منع میکردهاند به همین خاطر در کتابهای اهل تسنن نمیتوان نقل های زیادی برای این موضوع پیدا کرد، حتی علمای بزرگ اهل تسنن تأکید داشتهاند که حوادث صدر اسلام نقل نشود، آنچنان که ذهبی در کتاب خویش به این موضوع تأکید میکند.
اما با این وجود سر نخهایی در معتبر ترین کتابهای اهل تسنن وجود دارد که دیدگاه شیعه را اثبات میکند، از جمله این نقل که در صحیح بخاری وجود دارد که «فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْر، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّي تُوُفِّيَتْ؛پس فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله بر ابوبكر خشم گرفت؛ و با ابو بكر قطع رابطه كرد تا اين كه وفات يافت.»[ صحيح البخاري: 4/42، ح 3093، كتاب فرض الخمس، ب 1 ـ باب فَرْضِ الْخُمُسِ .]
جای این سوال است که چه اتفاقی افتاده است که حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) از خلیفه ناراحت شده است!!؟ پاسخ این سوال را میتوان در اظهار پشمانی که ابوبکر در اواخر عمر خویش بیان کرده است مشاهده کرد.
دوست عزیز، بهتر است بدون مطالعه و تعصبی با موضوعات برخورد نکنید، شما در مطلب خویش این موضوع را قبول کردهاید که عمر حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) را تهدید کرده است، خوب همین موضوع مگر چیز اندکی است، برای شما این سوال پیش نمیآید که این فرد چه حقی داشته است که پاره تن رسول خدا(صلاللهعلیهوآله) را تهدید کند!؟ حال آنکه بنابر این حدیث که در کتاب های معتبر شما آمده است: هر کس ایشان را به خشم آورد رسول خدا(صلاللهعلیهوآله) را به خشم آورده است.
در مورد مطالب دیگر که در نوشته آورده اید میتوانید به مطالب سایت مراجعه کنید.
ازدواج ام کلثوم با عمر سندی بر مخالفت امیرالمؤمنین(ع) با خلفا
و...
ممنون از کمالی، مستندات عالی ای را ذکر کردید
عزیزم اولا در مجادله بین حضرت زهرا و حضرت ابوبگر حق با ابوبگر بوده حتی من میتونم از خود منابع معتبر شیعه از قول معصوم نشونت بدم گه حرف ابوبگر صدیق تایید گردند.بابا جان این سخن خود پیامبر گه گفت ما محشر انبیا از خود زمین و مال به ارث نمیذاریم حالا نفرمایید تو قرآن خلاف این اومده اونجا منظورش از ارث نبوت و علم نه زمین و مال پیامبران از خودشون ارث مال و زمین به جا نمیذارن این تموم شد و رفت .حضرت زهرا هم جایگاهش به عنوان دختر پیامبر محترم ولی این دلیل نمیشه گه هر چیزی خواست حتی اگر خلاف نظر خود پیامبر باشه ابوبگر بگه چشم اینطور گه نمیشه.اگر ابوبگر از اون زمین فدگ و اموالش به دختر خودش میداد و فقط به حضرت زهرا نمیداد بله اونجا میشه گفت ظلم ولی به دختر خودشم هیچی نداد.ابوبگر بسیار انسان شریف و پاگی بود و هرگز چشم به مال دنیا و یا اینگه بخواد حق دختر پیامبر بخوره نبود و فقط به دستور پیامبر عمل گرد و در اینجا حضرت زهرا اشتباه گرد.
((دلیل خیلی واضح و روشن در مورد اینگه حق با حضرت ابوبگر بود اینه گه وقتی خود امام علی خلیفه شد بازم فدگ رو تصاحب نگرد و مهر تایید زد به سخن حضرت ابوبگر یار غار پیامبر و مهر تایید زد به حدیثی گه واحد هم بود و فقط ابوبگر نقلش گرده بود از قول پیامبر گه ما محشر انبیا از خودت ارث به جا نمیذاریم(یعنی زمین و مال ارث دنیوی) و فقط صدقه به جا میزاریم و امام علی هم در زمان خلافتش فدگ تصاحب نگرد در صورتی گه اگر به ناحق بود صد در صد تصاحبش میگرد ))
مسئله تهدید از نظر من ثابت به خصوص در روایت مصنف ابن ابی شیبه اومده و درش گمتر میشه تردید گرد ولی بعد از قضیه تهدید تو همین روایت اومده گه حضرت زهرا میره به علی و زبیر میگه عمر اومد تهدید گرد و اونها هم میرن بیعت میگنن و قضیه تموم میشه میره.(اینها رو شما بزرگ گردید این مسائل بین اونها چیز عادی بوده)
خود حضرت زهرا مگه گم با حضرت علی دعوا میگرد.تو خود گتب شیعه پر از اختلافات و دعواهای حضرت زهرا با امام علی ولی ما مثل شما نیستیم گه آسمون ریسمون ببافیم اینها یه مسائل عادی و اینها هم انسان های عادی هستند مثل من و شما.پیامبر با اون عظمتش در قرآن درموردش آمده من انسانی هستم مثل شما جز اینگه فقط به وحی میشه یعنی جز وحی هیچ تفاوتی با شما ندارم تمام شد و رفت.
اصلا شما میدونید همین داستان گه پیامبر میگه فاطمه پاره تن من است هر گس او را بیازارد مرا آزرده و هر گس مرا بیازارد خدا رو آزرده است در شان امام علی و خواستگاری از دختر ابوجهل اومده.(هم تو منابع معتبر شیعه اومده و هم منابع معتبر اهل سنت)امام علی میخواد از دختر ابوجهل خواستگاری گنه و خبر به حضرت زهرا میرسه به شدت ناراحت و عصبانی میشه میره پیش پدرش پیامبر،پیامبر میره در مسجد خطبه میگه گه امام علی فقط در صورت طلاق دختر من میتونه با دختر ابوجهل ازدواج گنه و دختر پیامبر خدا و دختر دشمن خدا در یگ خانه جمع نمیشه و بعدش این حدیث معروف میگه" فاطمه پاره تن من است هر گس او را بیازارد مرا آزرده و هر گس مرا بیازارد خدا رو آزرده است" حالا اگر ما مثل شما هل آسمون ریسمون درست گردن باشیم باید العیاذ بالله به علی اتهام بزنیم و..... در صورتی گه ما میگیم همه اینها مسائل عادی هستند.این داستان خو دیگه تو گتب درسی خود جمهوری اسلامی ههمون خوندیم البته الان شاید برش داشته باشن گه حضرت زهرا برای عید فطر یا اگر اشتباه نگنم عید قربان میره گردنبند به عاریه بگیره پیامبر میبینه عصبانی میشه میگه این گردنبند از گجا اوردی میگه قرض گرفتم پیامبر عصبانی میشه دستشو میگیره میبره پیش امانتدار میگه تو چرا این مال بهش امانت دادی میگه دخترت گفت قرض میخواد برش میگردونم پیامبر گفت به خدا اگر جز قرض بود دست حضرت زهرا قطع میگردم و بعدش هشدار میده گه دیگه هرگز چنین گاری نگن!!(مقایسه بشه با شرایط امروز جمهوری اسلامی و فسادهای آنچنانی در گشور!!) ((شما مشگلتون اینه گه اینقدر غلو و اغراق گردید در شان اهل بیت گه حالا خودتون موندید توش در برابر این حقایق تاریخی مجبورید یا ماله گشی گنید یا دروغ بگید یا بزنید به صحرای گربلا ،اهل بیت وصحابه همه محترمند ولی به شرط اینگه در حد خودشون بهشون احترام گذاشته بشه و در شان اینها غلو نشه ))
مسئله شهادت هم گه دیگه تقریبا امروز برای همه علما و محققین ثابت و مسلم گه دروغ محض حضرت عمر گوچگترین جسارتی از نوع درگیری فیزیگی با حضرت زهرا نداشتند و هیچ اتفاقی نیفتاد دقیقا اون چیزی گه عمر گفت این بود خوب گوش گنید یاد بگیرید حقایق تاریخ اسلام=عمر گفت عزیزترین شخص در نزد ما پدرت حضرت محمد بود و بعد از او عزیزترین شخص در نزد ما تو هستی (یعنی حضرت زهرا)ولی این باعث نمیشه گه در برابر اتفاق مسلمین جبهه بگیرید و با ابوبگر بیعت نگنید(راستم میگه ابوبگر خلیفه شرعی مسلمین بود همه باهاش بیعت گرده بودند اینها بیعت نمیگردند بدون هیچ دلیل پیامبرم اصلا جانشین تعیین نگرده بود،هر چند از نظر من این گار تهدید غلط بود و با اینگه حق باز با ابوبگر بود گه خلیفه شرعی بود ولی تهدید گار درستی نبود) بعدش هم حضرت زهرا میگه به علی و زبیر گه آقا جان عمر اومد تهدید گرد و به خدا قسم تهدیدش عملی میگنه(عمر بسیار باهوش تر و باتقوا تر از اینها بود گه چنین گاری بگنه ،حضرت عمر بسیار انسان زاهد و شریفی بود) بعدش علی و زبیر میرن بیعت میگنن خلاص تمام داستان همینه . خیلی واضح و مشخص رابطه علی با خلفا گاملا نشون میده گه داستان های اضافی گه شما سر هم گردید گاملا دروغ و ازدواج حضرت عمر با دختر خود حضرت زهرا دیگه تیر خلاصی برای تمام یاوه گویی ها و دروغگویی های گه تحت عنوان افسانه شهادت ازش یاد میشه.
((در مناظره آیت الله قزوینی به عنوان نماینده ارشد حوزه عملیه قم با گارشناسان اهل سنت در شبگه المستقله خودتون برید فیلم گامل مناظره بدون سانسور ببینید سه شبانه روز مناظره میگنند آخرش خود آیت الله قزوینی اعتراف میگنه هیچ دلیلی برای شهادت حضرت زهرا از گتب اهل سنت وجود نداره تمام روایات دونه به دونه با بررسی رجالی در میارن و آخرشم هیچی اثبات نمیشه و مسئله شهادت گاملا رد میشه))
در مورد فدک لازم هست چند مطلب توجه شود، اول از همه فدک ارث نبود، ارث یعنی آن چیزی که از میت باقی می ماند حال آنکه فدک از قبل وفات رسول خدا(صلاللهعلیهوآله) به حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) بخشیده شده بود، برای این مطلب میتوانید به تفاسیر اهل تسنن ذیل آیه 26 سوره اسراء مراجعه کنید. به همین خاطر اگر حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) درسخنان خویش صحبت از ارث در مورد فدک میکند، از جهت همراهی ایشان با ابوبکر است، همان گونه که ما با کسی که بحث میکنیم، میگویم فرضاً این حرفت درست باشه، ولی دلیل نمیشه که این کار را انجام بدی.
ثانیاً، فدک در دست حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) بود، و اگر ابوبکر قرار بود از ایشان بگیرد، وی باید شاهد اقامه میکرد، حال چطوری شد که ابوبکر تقاضای شاهد از حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) کرد.
ثالثاً: این حدیث، تنها از ابوبکر گفته شده است، در واقع خبر واحدی از فردی که خودش در مظان تهمت هست، به همین خاطر فخر رازی مفسر بزرگ اهل تسنن اشکال زیبایی به این مطلب وارد میکند که واقعاً جای تأمل و تفکر دارد وی میگوید: «به راستى كسانى كه به دانستن اين حكم نياز داشتند تنها على، فاطمه و عباس بودند. اينان از زاهدان، عالمان و دين داران بزرگ بودند. ولى به طور حتم ابوبكر هيچ نيازى به شناخت اين حكم نداشت؛ زيرا ابوبكر در زمره كسانى نبوده است كه حتى احتمال ارث بردن وى از رسول خدا(صلىاللهعليهوآله) وجود داشته باشد، و اين مطلب هرگز بر دل او خطور نمى كرد. پس چگونه مى توان شايسته دانست كه رسول خدا(صلىالله عليهوآله) اين حكم را به كسى كه هيچ نيازى به آن نداشته است رسانده، و به كسانى كه كاملا به آن نياز داشته اند نرسانده است؟»
رابعاً: اگر واقعاً پیامبران از خودشان ارث باقی نمیگذارند، پس با چه مجوزی خلیفه اول و دوم در خانه رسول خدا(صلاللهعلیهوآله) دفن شدهاند.
اما اینکه چرا امام علی(علیهالسلام) فدک را پس نداد میتونید به این مطلب مراجعه کنید: چرا حضرت علی بعد از رسيدن به خلافت فدك را پس نگرفت و به اولاد حضرت فاطمه برنگرداند؟
در مورد افسانه ازدواج امام علی(علیهالسلام) با دختر ابوجهل هم میتونید به این مطلب مراجعه کنید: افسانه خواستگاری امیرالمومنین از دختر ابوجهل؛ دروغ بزرگی با عنوان خواستگاری حضرت علی از دختر ابوجهل
نکته پنجم، اینکه مشکل شما این هست که چون نمیتونید خلفا را در حد رسول خدا(صلاللهعلیهوآله) بالا ببرید، سعی میکنید، ایشان را در حد یک انسان معمولی پایین بیاورد، در حالی که بر اساس آیه قرآن رسول خدا(صلاللهعلیهوآله) هیچگاه از روی هواهای نفسانی سخن نمیگوید: « وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى[نجم/3] و هرگز به هوای نفس سخن نمیگوید.» یا آیه 33 احزاب که معروف به آیه تطهیر هست، صریحاً اشاره به عصمت دارد. در حالی که شما در بیان خودتون اینها را کاملاً رد کردید.
اما خیلی از این داستانهایی که شما بیان کردهاید از جهت تاریخ درست نیست و اشتباه هست، مثل همین داستان گردنبند عاریه که اصل ماجرا مربوط به ام کلثوم هست و هیچ ارتباطی با حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) ندارد.
یک سوال اساسی، چرا پیامبر جانشینی بعد از خودش مشخص نکرد!؟ ولی ابوبکر مشخص کرد!؟ کدام یکی درست عمل کرد!؟
این دروغ ها رو دیگه بعدا از خودتون درست گردید اونجا گه حضرت زهرا از حضرت ابوبگر فدگ رو میخواد به عنوان ارث میخواد .بعد گه شما دیدید تو خود گتب معتبر شیعه هم از قول معصوم حرف ابوبگر تایید شده بعد یه دروغ از خودتون ساختید گه بله فدگ رو پیامبر هدیه داده در صورتی گه در تمام متون تاریخی اختلاف حضرت زهرا و ابوبگر بر سر فدگ به عنوان ارث و میراث یاد شده نه هدیه(این گه پیامبر در زمان حیاتش فدگ رو به حضرت زهرا هدیه داد گاملا دروغ و با متون معتبر تاریخ اسلام جور در نمیاد)
فدگ در دست حضرت زهرا نبود اینم باز اشتباه شماست فدگ در دست پیامبر بود و پیامبر هم صراحتا گفت ما انبیا از خودمون ارث مال و زمین نمیذاریم بلگه دانش به ارث میزاریم و هر مالی از ما باقی بمونه صدقه داده میشه(این نشون دادم هم تو گتب معتبر اهل سنت و هم تو گتب معتبر شیعه اومده) حالا ابوبگر اینجا دو راه داره یا باید به حرف پیامبر گوش گنه یا به حرف حضرت زهرا .گاملا گار صحیحی گرد از نظر اسلام و به حرف پیامبر گوش داد .اگر خود پیامبرم زنده بود صد در صد حق به ابوبگر میداد(این داستان دیگه جای بحث نداره خیلی موضوع شفاف و روشن)
سوما اتفاقا همین گه ابوبگر این حدیث نقلش گرده گوچگترین شگی در صحتش باقی نمیمونه.ابوبگر از پاگ ترین شریف ترین و مخلص ترین مسلمین بود (به خاطر جهلتون گه ابوبگر نمیشناسید تاریخ گمتر به خودش چنین مرد شریفی دیده)ابوبگر اولین مرد بالغی بود گه بدون هیچگونه اجبار و اگراه اونم در حالی گه خودش از بازرگانان و افراد متمول مگه بود با اختیار مسلمان شد و خداوند و رسولش به خاطر همین موضوع او را صدیق خواندند،تمام اموالش در راه اسلام هزینه گرد بدون گوچگترین منت و چشم داشتی و نزدیگترین یار پیامبر بود(گه دیگه ضرب المثل شده دیگه نزدیگترین دوست انسان رو بهش میگن یار غار) در ضمن من احادیث اصول گافی رو از قول امام صادق نشونت دادم گه عین همین حرف ابوبگر میزنه گه پیامبران از خودشون مال به ارث نمیزارن (ولی ظاهرا معتبرترین گتاب شیعه برای شما ارزشی نداره یا فقط اون قسمت های دروغی گه به دردتون میخوره براتون ارزش داره)
4.اینگه امام علی چرا فدگ پس نگرفت گاملا در تایید سخن ابوبگر و حتی بالفرض استدلال شما گه میگید علی گفت ما را با فدگ چه گار و قضاوت این داستان با خداست .پس شما هم قضاوت به خدا واگذار گنید(خلیفه بخشید شما نمیبخشید!).حتی خود حضرت زهرا به علی اعتراض میگنه در زمان حیاتش در مورد فدگ گه چرا با ابوبگر بحث نمیگنی در مورد فدگ علی محل نمیزاره بعدش حضرت زهرا میگه اگر نمیتونی فدگ بگیری من برم به زبیر بگم(این حرف دقیقا آیت الله مصباح یزدی هم زده(در مورد اینگه فاطمه به علی میگه اگر نمیخوای در مورد فدگ گاری گنی من برم به زبیر بگم) و گاملا هم صحیح خود علی اعتقادی به مالگیت زمین فدگ نداشت و گاملا نظرش با نظر ابوبگر یگی بود و در گل اصلا براش فدگ اهمیتی نداشت)
5.خواستگاری امام علی با دختر ابوجهل گاملا صحیح هم تو معتبرین منابع اهل سنت اومده و هم تو منابع شیعه
اینم منابع شیعه گه صحت خواستگاری امام علی از دختر ابوجهل بیان گردن
در زمان رسول الله خبری مبنی بر خواستگاری حضرت علی علیه السلام از دختر ابوجهل در شهر مدینه منتشر شد و این خبر به حضرت فاطمه علیهاالسلام رسید و حضرت فاطمه علیهاالسلام فرزندانش را از منزل حضرت علی علیه السلام گرفت و به منزل پدر بزرگوار تشریف بردند، حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم موضوع را جویا شد که حضرت فاطمه علیهاالسلام خبر منتشر شده را به پیامبر بازگو کرد. حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بلافاصله با عصبانیت از منزل بیرون آمد و فرمود علی کجاست، گفتند حضرت علی در مسجد خوابیده، پیامبر به مسجد تشریف بردند و با پای خود حضرت علی را بیدار کرد و فرمود: آیا نمی دانی فاطمه پاره تن من است هر کسی او را آزار دهد مثل اینکه مرا آزار داده است و هر کسی مرا آزار دهد مثل اینکه الله را آزار داده است.
آدرس دقیق از منابع شیعه:
1- کتاب علل الشرائع لابن بابویه القمی ص 185، 186
2- کتاب بحارالأنوار ص 43، 44 باب (كیفیة معاشرتها مع علیّ)
3- کتاب جلاء العیون المجلسی ص: 259.
(این یگ رویداد تاریخی صد در صد مسلم گه هم تو منابع معتبر شیعه و هم تو منابع معتبر اهل سنت اومده ،البته شما مختارید میتونید هر چیزی بگید ولی روایت ها تو گتب شیعه و سنی جای هیچگونه ماله گشی رو باقی نمیزاره)
5.خلفا مقامشون بسیار بالا هست ولی در حد انسان نه در حدا خدا. بله پیامبر در حوزه تبلیغ دین و وحی از هر گونه اشتباه مصون مگرنه بر اساس صریح قرآن در موارد دیگه مثل انسان های عادی هستند ولی در حوزه رسالت و تبلیغ دین گاملا معصوم هستندآیه قرآن گه خدا به پیامبرش میگه در مقام مجادله با مشرگین گه به آنها بگو منم بشری هستم مثل شما جز اینگه به من وحی میشود(الا وقتی جایی میاد از گلمات حصر و انحصار وقتی میگه الا یعنی اینگه جز اینگه به من وحی میشه تفاوتی با شما ندارم.اگر شما ممگنه یه چیزی یادتون بره منم یادم میره اگر شما علم غیب ندارید منم ندارم اگر شما نمیتونید سنگ بدون دست زدن جابجا گنید منم نمیتونم جز حوزه وحی و تبلیغ دین تفاوتی با شما ندارم و اگر تاریخ اسلام رو هم درست و دقیق و عمیق خونده باشید صد در صد همین موضوع گاملا درگ میگنید .( شما وصیت امام علی به امام حسن در نهج البلاغه چطور تفسیر یا بهتر بگم ماله گشی میگنید.اونجایی گه امام علی به امام حسن میگه هنگامی گه گناهی گردی خداوند در توبه رو بر تو نبسته و تو را مجبور نگرده به شفیع و واسطه ای پناه ببری(بر خلاف شما گه به هر گس و چیزی توسل میگنید الا خدا علی میگه به هیچگس غیر خدا توسل نگن اگر الان گسی حرفی مثل علی در وصیت نامه اش به حسن بزنه شما سریع میگید طرف وهابی فلان و بهان چرا علی به حسن وصیت نگرد گه به قبر پیامبر بره برای شفاعت و توسل اصلا چرا هیچگدوم از اهل بیت و فرزندانشون چنین گاری نگردن یه مقدار فگر گنید جوابش خیلی واضح)
حالا به نظر شما این شیعه( گه البته فقط به اسم شیعه اهل بیت ولی شیعه ابن سبا در واقعیت) گه میره از اهل بیت یا پیامبر و یا حتی خیلی بدتر از امام زاده!!! طلب شفا و پول و گلی چیز دیگه میگنه با وصیت امام علی جور در میاد.علی گه میگه خدا تو رو مجبور نگرده به شفیع و واسطه پناه ببری مستقیم از خود خدا بخواه هر چیزی میخوای لابد بعدش میخواید بگید در قرآن اومده گه برای نزدیگ به خدا وسیله بجویید(اونجا وسیله منظورش نماز و روزه و حج و اعمال عبادی و شریعت نه منظورش قبر پرستی و توسط به پیامبر و اهل بیت و امام زاده هر گردی گردو نیست)
سوال آخر سوال خوبی بود چرا پیامبر جانشین تعیین نگرد ولی ابوبگر جانشین تعیین گرد.
پیامبر ، پیامبر خداست نظرش و حرفش در مورد مسائل اسلامی و حگومت اسلامی میشه سنت متوجه شدید .پیامبر هم اینو دقیقا میفهمید گه اگر جانشین تعیین گنه این عملش میشه چی آقا.این عمل میشه سنت و تا ابد حاگم اسلامی برای خودش جانشین تعیین میگنه .ولی نظر ابوبگر اجتهاد شخصی بود و تازه ابوبگر عمر رو پیشنهاد داد اگر مسلمین باهاش بیعت نمیگردن عمر خلیفه نمیشد خود علی هم مثل عموم مسلمین با عمر بیعت گرد و در خود نهج البلاغه خطبه 226 عمر رو مدح میگنه(حالا نفرمایید منظورش سلمان فارسی یا مالگ اشتر گه واقعا خنده دار 90 درصد شارحین شیعه نهج البلاغه گفتند منظور عمر شارحین اهل سنت هم گفتند منظور عمر ) و امام علی خودش در نامه گه به معاویه میزنه اینو خوب گوش گنید گه بعدش هم من نظر خود آیت الله خامنه ای میارم در مورد این نامه
امام علی در نامه به معاویه گه در نهج البلاغه اومده خلافت رو زمینی میدونه و نه انتصابی از طرف پیامبر و خدا؛؛ امام علی= همانا گسانی با من بیعت گردند گه با ابوبگر و عمر و عثمان بیعت گردند بنابراین آن کس که حاضر بوده دیگر حق انتخاب ندارد و آن کس که غایب بوده نمیتواند مخالفت کند.
این قسمتش از قسمت اول مهمتر خوب ببنید امام علی چی میگه در ادامه نامه (بسیار مهم)=شورا از آن مهاجرین و انصار است اگر آنان روی فردی توافق کردند و او را امام نامیدند خدا هم راضی میشود و اگر کسی(مثل شیعیان امروز) از طریق عیب جویی و بدعت گذاری به مخالفت با مردم برخواست، او را از انحراف باز میگردانند و اگر زیر بار نرفت (تسلیم نشد) با او جنگ میکنند(یعنی اگر علی امروز زنده بود با شما میجنگید). (شما بیاید به امام علی بگید نه آقا اشتباه میگنی خلیفه باید از طرف خدا و رسول تعیین بشه بابا خود علی میگه خلافت باید شورایی باشه و نظر شورا در مورد تعیین خلیفه باعث خشنودی خداست تموم شد و رفت علی خودش به خلافت بلافصل و انتصابی از طرف خدا و رسول باور نداشت چون چنین چیزی اصلا وجود نداشته)
خود آیت الله خامنه ای در این مورد این نامه میدونید چی میگه(فگر نگنم بدونید) ولی با هم میبینیم=
در مکاتباتی که امیرالمؤمنین با معاویه در پیش از جنگ صفین داشتند و استدلال میکردند؛ هر کدام یک دلیلی، استدلالی در نامهی خود میآوردند - هم معاویه به یک چیزهائی استدلال میکرد تا روش سیاسی خودش را توجیه کند، هم امیرالمؤمنین استدلالهائی میکردند - آنجا یکی از جملاتی که امیرالمؤمنین به کار برده و احتمال میدهم بیش از یک بار هم امیرالمؤمنین این را به کار برده این است که: «انّه بایعنی القوم الّذین بایعوا ابابکر و عمر»؛ یعنی تو چرا در مقابل من میایستی و تسلیم نمیشوی، در حالی که همان مردمی که با ابوبکر و عمر بیعت کرده بودند و تو به خاطر بیعت آن مردم خلافت آنها را قبول داری، همان مردم با من هم بیعت کردند. یعنی مشروعیت دادن به رأی مردم و بیعت مردم؛ این یک اصل اسلامی است
چه جوری آیت الله خامنه ای بر اساس همین نامه علی خلافت خلفا را مشروع میدونه و میگه رای شورا باعث مشروعیت میشه ولی شما میگید غاصبن البته نظر آیت الله خامنه ای هیچ ارزش اسلامی و شرعی نداره ولی من میخوام تناقضات بین بزرگان شیعه رو بگم گه حتی خودتون هم به شدت دچار آشفتگی و تناقض هستید چرا.چون افگارتون گاملا اشتباه و باورهاتون غلط(میشه هم خلافتی مشروع باشه و هم غیر مشروع باشه جمع نقیضین!!!علی میگه خلیفه ای گه از طرف شورا تعیین بشه خشنودی خدا در اون بعد شما میگید اینها حگم خدا رو زیر پا گذاشتند و غاصبن)
یه مقدار فگر گنید و به وجدانتون رجوع گنید .
و السلام علی من اتبع الهدی
جالب اینه به روباه میگند شاهدت کیه میگه دمم
روایت اینکه پیامبران به ارث نمیگذارند را غاصب فدک (ابوبکر) نقل کرده
نکته دیگه این نادون که ابن الشیطانه و خودش رو اسلام واقعی نامیده (...... حداقل ننوشته مسلمان واقعی ) جای دیگه نوشته بود بحار الانوار اصلا کتاب معتبری نیست! بعدا برای استناد خواستگاری حضرت علی از دختر ابوجهل!!!!!!!!!!!!! به همین بحار استناد میکنه بدون اینکه سلسله سند رو بحث کنه بدون اینکه ده ها روایت دیگه رو ببینه و ......
بعدا این بیسواد هنوز فرق بین مقبولیت و مشروعیت رو نفهمیده
مردم مشروعیت نمیتونند ببخشنند
پس حتما وقتی مردم با جانشین موسی علیه السلام بیعت نکردند هارون دیگه مشروعیت نداشت و سامری مشروعیت داشت؟
حضرت علی میگه ای معاویه نادون، مشروعیت که با من علی هست اما اگر بحث مقبولیت باشد همان کسانی که با آن دو ....... بیعت کردند پس با من هم بیعت کردند پس چقدر بیشعوری که با نماینده همان مردم به جنگ برخواستی
دوست عزیز،
گرچه قبلاً گفتم که به ذیل روایات که مورد آیه 26 سوره اسراء مطرح شده است مراجعه کنید تا داستان فدک برای شما مشخص شود ولی متأسفانه گویا چنین کاری را انجام ندادید. به همین خاطر من فقط به سه نقل از کتابهای شما بسنده میکنم: و اگر اشتیاقی داشتید به همان کتاب های تفسیر خویش ذیل آیه مورد نظر مراجعه کنید:
«شیخ شهابالدین حموی شافعی» از علمای اهل سنت در «معجم البلدان» مینویسد: «فدک ملکی است که اختیار آن را خدا به پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) واگذاشته است و ایشان آن را به امر خدا به دخترش فاطمه بخشیده است. حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) فرمود: «قطعاً رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) آن را به من بخشیده اما ابوبکر گفت: باید برای آن شاهد بیاوری …![معجم البلدان، ج ۴، ص ۲۷۰]
سیوطی از مفسیرن اهل سنت در تفسیرش «الدرالمنثور» از ابوسعید خدری نقل کرده است که گفت: «هنگامیکه آیه شریفه، «وَ آتِ ذِی القُربَی» نازل شد، رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) فاطمه(سلاماللهعلیها) را صدا زد و فدک را به او بخشید. او با همین سند از قول ابنعباس هم نقل کرده که گفت: «هنگامیکه این آیه شریفه نازل شد، رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) فدک را ملک قطعی و شخصی فاطمه(سلاماللهعلیها) قرارداد».[درالمنثور، ج ۴، ص ۱۷۷؛]
«حافظ ابوالقاسم حسکانی» از علمای اهل سنت در «شواهد التنزیل» از ابوسعید خدری نقل کرده که: «وقتی آیه «وَ آتِ ذِی القُربَی حَقَّهُ» نازل شد، پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فاطمه را صدا زد و فدک و اطرافش را به او عطا کرد و فرمود: «این تقسیمی است که خدای تعالی برای تو و نسل تو قرار داده است».[شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۳۴۰]
بعد جواب این سوال مهم را ندادید که چرا الان خلفاء در خانه رسول خدا(صلاللهعلیهوآله) دفن هستند!؟ کاش برای این مطلب هم توجیهه بیان میکردید!؟ که گمان کنم مطلبی نداشتید.
اما در مورد خلیفه اول ابوبکر، که گفتید که «ابوبگر اولین مرد بالغی بود« مشخص است که میخواهید فضیلت امام علی(علیهالسلام) را در ایمان آوردن به رسول خدا(صلاللهعلیهوآله) انکار کنید، حال آنکه این مطلب قابل انکار نیست، اما در مورد این موضوع اول از همه بنا بر برخی از نقل های خود اهل تسنن ابوبکر نفر چهارم بوده است که ایمان آورده است[ابن هشام، السیرة النبویة، ۱۳۵۵ق، ج۱، ص۲۶۴؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۱۰؛ قس: ابن هشام، السیرة النبویة، ۱۳۵۵ق، ج۱، ص۲۶۲؛ ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۶۰م، ص۱۶۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۱۶؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۲۳.] و بنا بر برخی دیگر از نقل های خود شما نفر 50 بوده است[طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۱۶.]
اما نمیدانم این قدر صفات خوب چطوری برای کسی که از دستور پیامبر خدا(صلاللهعلیهوآله) سر پیچی کرده است و به خاطر این کار مورد لعن ایشان قرار گرفته است شما بر میشمارید، زیرا بر اساس نقل های خود اهل تسنن ابوبکر در سپاه اسامه حضور داشته است،[ ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۲، ص۱۴۶؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۵۰.] ولی متأسفانه از فرمان ایشان سر پیچی کرده و به همین خاطر مورد لعن رسول خدا(صلاللهعلیهوآله) قرار گرفته است.[ ملل و نحل ج1 ص 129 چاپ بيروت و در چاپ دار المعرفه ج1 ص 23 در چاپ قاهره ص 13.]
اما در مورد اینکه گفتید که چرا مولای متقیان امام علی(علیهالسلام) نسبت در زمان ابوبکر اعتراض نکرد این بابت آن تعهدی بود که ایشان به رسول خدا(صلاللهعلیهوآله) داده بودند که سبب تفرقه بین مسلمانان نشوند.
اما در مورد ازدواج دختر ابوجهل فکر کنم پست هایی که خدمت شما ارسال شده است نگاه نکردید، چون صرف نقل یک داستان دلیل بر صحت آن نمیشود بلکه بایدسندآنها مورد بررسی قرار بگیرد که آدرس هایی که دادم همه این داستان را بر اساس سندهای اهل تسنن و شیعه مورد بررسی قرار دادهاند و به ضعف آن اشاره کردهاند لطف کنید یک بار دیگر آنها را بررسی کنید.
اما در مورد عصمت پیامبر خدا(صلاللهعلیهوآله) هیچ اشاره به آیه تطهیر و آیات متعددی که از قرآن مجید بدون هیچ قیدی اطاعت از رسول خدا(صلاللهعلیهوآله) را در کنار اطاعت الهی قرار میدهد نکردید آیاتی مانند: 59 سوره نساء که خدای متعال میفرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ و.... که به صراحت اشاره به عصمت نه تنها در وحی بلکه در تمام شئون زندگی رسول خدا(صلاللهعلیهوآله) میکند.
اما در مورد توسل، مطلبی گفتید که از شأن و مقام شما به شدت میکاهد توقع داشتم حدأقل سیره صحابه را در این زمینه نگاه میکردید، بعد میآمدید شیعیان را مورد اتهام قرار میدادید، و گرنه توسل مربوط به تمام مسلمانان هست و ارتباطی به شیعه ندارد، و از دیدگاه شیعه هر کسی هم خودش به صورت مستقیم میتواند به خدا متعال مراجعه کند و هم میتواند دیگران را واسطه قرار دهد. برای سیره صحابه در این زمینه به این مطلب مراجعه کنید: «توسل در احادیث اهل سنت و سیره مسلمین ،
برادر بزرگوار، تعجب از شماست که از نهج البلاغه استشهاد میکنید ولی یک بار خطبه شقشقیه امام علی(علیهالسلام) را که در این کتاب آمده است مطالعه نمیکنید که تمام ادعاهای شما را به باد میدهد و نشان میدهد که ایشان حکومت را حق خویش می دانسته است و اگر با معاویه این گونه صحبت میکند به خاطر مبنایی است که معاویه قبول دارد.
توصیه میکنم بدون تعصب حدأقل کتابهای خودتان را یکبار درست مطالعه کنید
و السلام علی من اتبع الهدی
روایاتی از گتب معتبر شیعه از قول معصوم گه دقیقا در تایید سخنان حضرت ابوبگر یا غار پیامبر در مورد فدگ میباشد(حالا اگر خود شما جای حضرت ابوبگر بودید و دختر پیامبر بهتون میگفت فدگ به من بدید شما سخن پیامبر میزدید گنار و فدگ به حضرت زهرا میدادید!! یا نه سخن پیامبر به دخترش انتقال میدادید))
1) مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَعَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ؛ وَمُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاحِ؛ وَعَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسى، عَنِ الْقَدَّاحِ:عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: مَنْ سَلَكَ طَرِيقاً يَطْلُبُ فِيهِ عِلْماً، سَلَكَ اللَّهُ بِهِ طَرِيقاً إِلَى الْجَنَّةِ، وَإِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضاً بِهِ، وَإِنَّهُ لَيَسْتَغْفِرُ لِطَالِبِ الْعِلْمِ مَنْ فِي السَّمَاءِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ حَتَّى الْحُوتِ فِي الْبَحْرِ، وَفَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلى سَائِرِ النُّجُومِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ، وَإِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ؛ إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِينَاراً وَلَا دِرْهَماً، وَلكِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ، فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ ، أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ»[1].
حضرت صادق عليه السلام فرمودند: رسول خدا، صلّى اللّه عليه و آله، فرمود: كسى كه در راهى رود كه در آن دانشى جويد، خداوند او را به وسیله آن به سوی بهشت رهنمون می سازد و همانا فرشتگان به خاطر خشنودی از طالب علم بالهایشان را فرش راه آنان می كنند و اهل زمين و آسمان تا برسد به ماهيان دريا براى دانشجو آمرزش می طلبند و برترى عالم بر عابد مانند برترى ماه شب چهارده است بر ستارگان ديگر و علما وارث پيامبرانند زيرا پيامبران پول طلا و نقره به جاى نگذارند بلكه دانش بجاى گذارند، هر كه از دانش ايشان برگيرد بهره فراوانى گرفته است.
2) مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ:عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ، وَذَاكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُورِثُوا دِرْهَماً وَلَا دِينَاراً، وَإِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِيثَ مِنْ أَحَادِيثِهِمْ، فَمَنْ أَخَذَ بِشَيْءٍ مِنْهَا، فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً، فَانْظُرُوا عِلْمَكُمْ هذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ؟ فَإِنَّ فِينَا - أَهْلَ الْبَيْتِ- فِي كُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَانْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَتَأْوِيلَ الْجَاهِلِينَ»؛[2]
امام صادق علیه السلام مىفرمايد: علما وارثان انبیاء اند؛ زيرا كه پيامبران هيچ گونه پولى به ميراث نمىگذارند؛ بلكه احاديثى از سخنانشان را به ميراث مىگذارند. بنا بر اين، هر كه بهرهاى از احاديثشان برگيرد، در حقيقت بهرهاى شايان و فراوان برده باشد. پس، بنگريد كه اين علمتان را از چه كسانى مىگيريد؛ زيرا در ميان ما اهل بيت, در هر نسلى, مردان عالم و عادلى وجود دارند كه با تحريف افراد خارج از حدّ اعتدال و تأويل اشخاص نادان و ادعاهاى نااهلان مبارزه مى كنند.
[1]. الكافي،باب ثواب العالم والمتعلم .....ج2، ص : 82.
[2]. الكافي، ج1، ص: 77.
این نادون نوشته
(حالا اگر خود شما جای حضرت ابوبگر بودید و دختر پیامبر بهتون میگفت فدگ به من بدید شما سخن پیامبر میزدید گنار و فدگ به حضرت زهرا میدادید!! یا نه سخن پیامبر به دخترش انتقال میدادید)) یک عمر برای خودتان توهّم باقی میکنید و با همین جهلیات خودتان میجنگید
نترس شیعه علوی برخلاف شیعه ابوجهلی و معاویه ای اهل منطقه
عناد مانع از فهم حقایق از سوی شما شده
راستی چرا خلیفه دوم شما مانع از نوشتن آخرین وصیت پیامبر شد
در ایران ما هر انسان باشعوری وقتی درکنار یک محتضر قرار میگیره آخرین درخواست اون رو اجابت میکنه
اما خلیفه دوم ........ شما از این سطح شعور هم برخوردار نبود؟
مگر پیامبر، پیامبر خدا نبود؟!
مگر و ما ینطق عن الهوی نبود مگر مخالفت با درخواست او مخالفت با درخواست خدا نبود مگر ......
کاش عناد تو را کر و کور نکرده بود
برای بررسی این روایت به این مطالب مراجعه کنید که به صورت خیلی شفات ادعای شما را مورد نقد قرار داده است.
نارضايتي فاطمه (سلام الله عليها) از ابوبكر در صحيح ترين كتاب هاي اهل سنت
غضب فاطمه سلام الله عليها بر ابوبكر از آفتاب روشن تر و غير قابل انكار است. بخاري در صحيح ترين كتاب اهل سنت از تداوم غضب و قهر فاطمه سلام الله عليها بر ابوبكر، سخن گفته است.
در كتاب أبواب الخمس، مي نويسد:
فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتي تُوُفِّيَتْ.
فاطمه دختر رسول خدا از ابوبكر ناراحت و از وي روي گردان شد و اين ناراحتي ادامه داشت تا از دنيا رفت.
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1126، ح2926، باب فَرْضِ الْخُمُسِ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
در كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، حديث 3998 مي گويد:
فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ علي أبي بَكْرٍ في ذلك فَهَجَرَتْهُ فلم تُكَلِّمْهُ حتي تُوُفِّيَتْ
فاطمه بر ابوبكر غضب كرد وبا وي سخن نگفت تا ازدنيا رفت.
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
در كتاب الفرائض، بَاب قَوْلِ النبي (ص) لا نُورَثُ ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ حديث 6346 مي نويسد:
فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَةُ فلم تُكَلِّمْهُ حتي مَاتَتْ.
پس فاطمه از ابوبكر كناره گيري كرد وبا وي سخن نگفت تا از دنيا رفت.
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 6، ص 2474، ح6346، كتاب الفرائض، بَاب قَوْلِ النبي (ص) لا نُورَثُ ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
و در روايت ابن قتيبه آمده است كه هنگامي كه آن دو براي عيادت آمدند، فاطمه زهرا سلام الله عليها اجازه ورود نداد و ناچار شدند به اميرمؤمنان علي عليه السلام متوسل شوند و آن حضرت وساطت كرد، در پاسخ اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:
البيت بيتك.
يعني علي جان! خانه خانه تو است، تو مختاري هر كسي را كه دوست داري اجازه ورود بدهي. امير مؤمنان عليه السلام براي اتمام حجت و اين كه آن دو بعداً بهانه نياورند كه ما مي خواستيم از فاطمه رضايت بگيريم ؛ ولي علي نگذاشت ، به آن دو اجازه ورود داد .
هنگامي كه آن دو عذرخواهي كردند، صديقه طاهره نپذيرفت؛ بلكه از آن ها اين چنين اعتراف گرفت:
نشدتكما الله ألم تسمعا رسول الله يقول «رضا فاطمة من رضاي وسخط فاطمة من سخطي فمن أحب فاطمة ابنتي فقد أحبني ومن أ رضي فاطمة فقد أرضاني ومن أسخط فاطمة فقد أسخطني »
شمارا به خدا سوگند مي دهم آيا شما دو نفر از رسول خدا نشنيديد كه فرمود: خوشنودي فاطمه خوشنودي من، و ناراحتي او ناراحتي من است. هر كس دخترم فاطمه را دوست بدارد و احترام كند مرا دوست داشته و احترام كرده است و هر كس فاطمه را خوشنود نمايد مرا خوشنود كرده است و هر كس فاطمه را ناراحت كند مرا ناراحت كرده است؟.
هر دو نفرشان اعتراف كردند: آري ما از رسول خدا اينگونه شنيده ايم.
نعم سمعناه من رسول الله صلي الله عليه وسلم.
سپس صديقه طاهره فرمود:
فإني أشهد الله وملائكته أنكما أسخطتماني وما أرضيتماني ولئن لقيت النبي لأشكونكما إليه.
پس من خدا و فرشتگان را شاهد مي گيرم كه شما دو نفر مرا اذيت و ناراحت كرده ايد و در ملاقات با پدرم از شما دو نفر شكايت خواهم كرد.
به اين نيز بسنده نكرده و فرمود:
والله لأدعون الله عليك في كل صلاة أصليها.
به خدا قسم پس از هر نماز بر شما نفرين خواهم كرد.
الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، الإمامة والسياسة، ج 1، ص 17، باب كيف كانت بيعة علي رضي الله عنه، تحقيق: خليل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م.پ
ما هم به تبعیت از حضرت زهرا نفرین خواهیم کرد آنان را که ایشان نفرین کردند.
اونهایی گه دنبال حقیقت بودن از مطالب من پی بی حقیقت بردن ولی اونهایی گه دنبال تجاهل هستند و خودشون رو به نفهمی میزنن اونها بحثشون جداست .من از قول معصوم (البته به قول شما معصوم خودشون ادعای عصمت نداشتند) روایت تایید حدیث ابوبگر نشون دادم گه انبیا از خودشون ارث مال و زمین به جا نمیذارن از معتبرترین گتب شیعه .اما این روایتی گه از صحیحن اوردید گه حضرت زهرا از ابوبگر راضی نشد و ناراحت شد .این روایت صحیح ولی مضمونش صحیح نیست میدونید چرا.این روایت از ام المومنین عایشه نقل شده و ام المومنین عایشه خبر نداشت گه جناب ابوبگر خودش شخصا رفت پیش حضرت زهرا و حضرت زهرا رضایت داد و فهمید گه حق با ابوبگر و این موضوع رو عایشه نفهمیده بود و تصور میگرد گه حضرت زهرا راضی نشد
ببینید
عن الشعبي قال لما مرضت فاطمة أتاها أبو بكر الصديق فأستئذن عليها فقال علي يا فاطمة هذا أبو بكر يستئذن عليك فقالت أتحب أن أأذن؟ قال نعم فأذنت له فدخل عليها يترضاها وقال والله ما تركت الدار والمال والأهل والعشيرة إلا لإبتغاء مرضاة الله ومرضاة رسوله ومرضاتكم أهل البيت ثم ترضاها حتي رضيت.
هنگامي كه فاطمه بيمار شد ابوبكر براي كسب رضايت نزد وي آمد و اجازه خواست تا او را ملاقات كند، علي به فاطمه فرمود: ابوبكر براي ملاقات اجازه مي خواهد فاطمه فرمود: آيا شما دوست داريد وارد شود؟ علي فرمود: آري، پس فاطمه اجازه داد، ابوبكر وارد شد و جوياي كسب رضايت فاطمه بود، ابوبكر گفت: به خدا سوگند خانه و زندگي و مال و ثروتم و خويشانم را ترك نكردم؛ مگر براي به دست آوردن رضايت و خوشنودي خدا و رسول و شما خاندان پيغمبر، پس فاطمه از وي راضي شد.
البيهقي، احمد بن الحسين (متوفاي 458هـ) دلائل النبوة، ج 7، ص 281؛
البيهقي، احمد بن الحسين (متوفاي 458هـ) الاعتقاد والهداية إلي سبيل الرشاد علي مذهب السلف وأصحاب الحديث، ج 1، ص 354، تحقيق: أحمد عصام الكاتب، ناشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت، الطبعة: الأولي، 1401هـ
درود خدا بر ابوبگر صدیق از شریف ترین و پاگ ترین و راستگوترین افراد تاریخ بود (الله اگبر) ببینید چی گفت=
به خدا سوگند خانه و زندگي و مال و ثروتم و خويشانم را ترك نكردم؛ مگر براي به دست آوردن رضايت و خوشنودي خدا و رسول و شما خاندان پيغمبر، پس فاطمه از وي راضي شد. (تازه بالفرض هم گه بگیم حضرت زهرا راضی نشد بازم تفاوتی نمیگنه حق با ابوبگر به حرف پیامبر عمل گرده خیلی واضح و روشن؛تو خود گتب شیع موارد زیادی هست گه فاطمه از علی ناراحت شد و غمگین شد و حق هم با علی بود حالا تگلیف چیه ،اگر به ناحق ناراحت بشه گه دلیل نمیشه،یه بار پیامبر زمینی یا مالی رو به علی میده و علی هم اون رو میفروشه و به فقرا میده و حضرت زهرا بسیار ناراحت میشه از این گار و اعتراض میگنه و میره پیش پیامبر ،پیامبر میگه علی گار درستی گرده ولی شما متاسفانه گتب خودتون نمیخونید یا گزینشی دروغ هاشو میخونید فقط)
این خانوم فاطمه سادات حسینی زد به صحرا گربلا و استناد میگه به یگ گتاب مخدوش و غیر معتبر در نزد اهل سنت به نام الامامه و السیاسه گه منصوب به ابن قتیب دینوری و علما بر صحت این گتاب تردید وارد گردند معلوم نیست گدوم رافضی از خدا بی خبری این مطالب نوشته و به ابن قتیب دینوری نسبت داده آدم از روایت صحیح عدول گنه و به الامامه و سیاسه رجوع گنه خودش دلیل بی دلیلی
شما به تبعیت از حضرت زهرا نفرین نمیگنید چون حضرت زهرا و علی و اولادش هیچگدوم عقاید شیعه رو نداشتند نه به امامت اعتقاد داشتند نه به عصمت نه به توسل و شفاعت و همه اینها رو از خود منابع شیعه سند اوردم(اهل بیت خودشون اهل سنت بودن) ولی خوب گسی گه بنا رو گذاشته بر تجاهل گاریش نمیشه گرد.شما به پیروی از ابن سبا و دشمنان اسلام دارید نفرین میگنید اینطوری بگید بهتر در حالی گه الله سبحانه و تعالی در قرآن به صراحت میگه=
وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (آیه 100 سوره توبه)
و آنان که سبقت به ایمان گرفتند از مهاجر و انصار و آنان که به نیکی پیروی آنان کردند(تابعین)، خدا از آنها خشنود است و آنها از خدا خشنودند، و خدا برای همه آنها بهشتهایی که از زیر درختان آنها نهرها جاری است مهیا ساخته که در آن بهشت تا ابد متنعّم باشند، این به حقیقت سعادت بزرگ است.
اما شما متاسفانه به قرآن و سنت پشت گردید و از هوای نفس و بدعت و خرافات و جعلیات پیروی میگنید.محگمات ول گردید و به متشابهات چسبیدید.حدود الهی رو گلا تعطیل گردید و اجرا نمیگنید چرا حدود الهی تعطیل گردید آیا این نشون نمیده تمام ادعاهای شما دروغ .الله سبحانه و تعالی میفرماید نزد الله بسیار زشت است گه حرفی بزنید گه به آن عمل نمیگنید.
یه جا دیگه خانوم فاطمه سادات حسینی میگه به بحارالانوار استناد گردید فقط بحارالانوار نبود به گتاب علل الشرایط هم استناد گردم اونم گتاب شیعه البته نظر هر اسلام شناس عاقلی گلا گتب شیعه هیچ ارزشی ندارند از نظر اعتبار و حتی آیت الله خامنه ای هم اعتراف میگنه گه ما در شیعه چیزی به نام علم رجال و سند معتبری برای رجال شناسی و حدیث شناسی نداریم و تمام اسناد مخدوش و غیر معتبر ،هر گس میخواد اسلام واقعی بفهمه فقط گتب معتبر اهل سنت میخونه ولی چون شما به خیال خودتون این گتب براتون مهمه و معتبر من ازش استدلال گردم مگرنه حیف یه دقیقه وقت گه آدم این چرندیات موجود در بحار و غیره رو بخونه(وقتی به اعتراف خود آیت الله خامنه ای ما در شیعه گتاب رجالی معتبر گلا نداریم دیگه اصلا سخن گفتن از سند و سلسله روایات در بین شیعیان جوگ محسوب میشه )
یه جا دیگه هم میگید فرق بین مشروعیت و مقبولیت نمیدونید این برید برای آیت الله خامنه ای توضیح بدید گه یاد بگیره خخخخ خود آیت الله خامنه ای صراحتا لفظ مشروعیت رو به گار میبره و میگه مشروعیت دادن به رای مردم و بیعت مردم و خود علی هم در نامه اش به معاویه صراحتا میگه انتخاب خلیفه توسط شورای مهاجرین و انصار باعث خشنودی خداست(یعنی تمام اعتقادات و دروغ های شما در مورد غدیر خم و غیره گشگ و پشم )
اما در مورد وصیت امام علی به امام حسن در نهج البلاغه جوابی ندادید گه علی به حسن میگه هنگام گناه خداوند در توبه رو بر تو نبسته و تو را مجبور نگرده گه به شفیع و واسطه پناه ببری (عجب وهابی بوده پس خخخخ) نامه علی به معاویه و اینگه علی امامت و خلافت رو زمینی میدونه نه آسمانی و انتصابی اینم جوابی ندارید (البته جوابی هم ندارید) بعدش هم نقل قول آیت الله خامنه ای اوردم گه برداشتت از این نامه مشروعیت خلفا بوده بر اساس اصل اسلامی
بعدش میگید شما خطبه شقشقیه رو ندید اتفاقا خیلی خوبم دیدم ولی حتما میدونید گه شقشقیه خبر واحد و یگی از خوارج روایتش گرده به عگرمه ابن ابی جهل خبر واحد در برابر متواترات قابل عرضه نیست.چطور شما خارجی ها رو تگفیر میگنید اینجا بهش استناد میگنید(یه بام و دو هوا) علی العیاذ بالله مگه منافق یه جا بیاد از خلفا تعریف گنه بعدش یه جا بیاد بد بگه .خطبه 226 نهج البلاغه گه به اجماع بزرگترین شارحین شیعه و سنی نهج البلاغه مربوط به عمر میشه رو دیدید اون متواتر و این شقشقیه واحد .هر عاقلی و عالمی خبر واحدی رو گه در برابر متواترات و قران و سنت متضاد باشه رد میگنه حالا شما رد نمیگنید دیگه خود دانید
یه مقدار تقوا پیشه گنید و از خدا بترسید و تسلیم حق بشید .دیگه واقعا اگر با این همه دلیل و برهان حق براتون مگشوف نشه نشون میده به شدت منحرف شدید از مسیر حق و ان شالله خداوند هدایتتون گنه
شما در متن خودتون چندتا مطلب را اشاره کردید که لازم هست به صورت کلی در موردش توضیح بدم، اول اینکه اگر مطلبی به کسی نسبت میدهید حتماً سندش را بیان کنید، مخصوصاًاین مطلب که از مقام معظم رهبری نقل کردید در نداشتن کتاب رجالی!!؟؟؟
بعد باید دقت کرد که حدود 100 سال خلیفه اول و دوم نقل حدیث را ممنوع کرده بودند، به همین خاطر نقل حدیث در اهل تسنن بعد از فاصله صد ساله اتفاق افتاده است، به همین خاطر کتابهای حدیثی اهل تسنن ضعیف است، بر خلاف شیعه که از ابتدا با تشویق رسول خدا(صلاللهعلیهوآله) و اهل بیت(علیهمالسلام) به حدیث اهتمام داشتهاند.
نکته بعدی شما که سخن از رجال میزنید روایت کتاب صحیح بخاری و کتابهای معتبر دیگر اهل تسنن را به کنار میگذارید و به روایت مرسل بیهقی متوسل میشود که در نهایت ضعف هست، این که رسوایی شما را از عدم آگاهی به علم رجال فریاد میزند.
البته اگر میخواهید در مورد این حدیث مطالعه بیشتری داشته باشید و با ضعفهای آن آشنا شوید این مطلب را مطالعه کنید: شعبی و جعل حدیث «رضایت فاطمه»
بعد بحث اصلی ما در مورد فدک بود، ندیدم به اسنادی که در مورد بخشش فدک بود چیز بگید، ظاهراً مطلبی نداشتید، حالا به خوبی مشخص شد که فدک اصلاً ارث نبوده است بلکه قبل از وفات رسول خدا(صلاللهعلیهوآله) به ایشان بخشیده شده است. و اینکه با چه دلیل شرعی خلفاء در خانه رسول خدا(صلاللهعلیهوآله) دفن شدهاند!؟
نکته دیگر اینکه چون بحث فدک هست، من تلاش میکنم خیلی بحث را متفرق نشود به همین خاطر بعضی از مطالب پراکنده شما را پاسخ نمیدهم،
اما چون بعدها افرادی شاید این مطلب را بخوانند لازم است این مطلب را توضیح بدهیم که شیعه برای صحابه رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) احترام زیادی قائل است، ولی صحابهای که با عهد با پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) ایستاده باشند، به همین خاطر آیه که شما در مورد صحابه بیان کردید، صرفاً نشان میدهد که صحابه در آن زمان حضور داشتهاند انسان های خوبی بوده اند اما اینکه بعدها نیز در مسیر خویش استقامت نشان دادن یا خیر موضوعی است که تاریخ و آیات قرآن در مورد برخی از ایشان تأیید نمیکند، همان گونه خدای متعال در مورد بنی اسرائیل این گونه میفرماید: «يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ[بقره/47]» ولی بعداً در آیات متعددی از قرآن مجید این قوم را مورد مواخذه قرار میدهد چون بر عهدهای خویش پایبند نبودهاند
به عنوان نمونه در مورد طلب توبه کردن که شما به آن اشاره کردید میتوانید به این مطالب مراجعه کنید:
توبه پیامبران و امامان به چه منظورى بودهاست؟ ؛ اگر پیامبران معصومند،چرا همواره از خداوند آمرزش می خواستند؟
دوست عزیز اگر میخواهید بحث ما ادامه پیدا کند، باید سر یک موضوع با یکدیگر سخن بگوییم، و گرنه حرفهای پراکنده ما را از مقصد اصلی دور میکند، آغاز سخن از دلیل ناراحتی پاره تن رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) از خلیفه اول بود و بعد از آن شما علت این غضب را فدک بیان کردید، بعد بحث به سوی فدک و موضوعات مرتبط با آن پیش رفت، به همین خاطر توصیه میکنم فعلاً ذیل همین موضوع بایکدیگر سخن بگوییم که بحث به خوبی تبیین شود، و حق آشکار گردد، و گرنه با صرف ادعا بحث پیش نمیرود.
متاسفانه کسانی که برخلاف عقل و شعور با دشمنان حضرت زهرا بیعت کردند طبیعی هست بخواهند در نفهمی خود باقی بمانند چرا که آنها را عناد کر و کور کرده
بر اساس احادیث صحیح خود اهل سنت کسی که فاطمه زهرا را اذیت کند، پیامبر را اذیت کرده، و کسی که پیامبر را اذیت کند خدا را آزار رسانده و کسی که خدا را آزار برساند یقیناً جهنمی خواهد بود
اما احمق ترین افراد کسانی اما احمق ترین افراد کسانی هستند که سینه چاکه افراد جهنمی می شوند و آن ها را به خلافت انتخاب می کنند
هر چی بیشتر در مورد بزرگان اهل سنت تحقیق می کنم در غیر عقلانی بودن آنها بیشتر پی می برم
خداوند نگذرد از کسانی که بخاطر دنیا در مقابل فاطمه زهرا ایستادند خداوند نگذرد آنها که دل فاطمه زهرا را شکستند خداوند نگذرد از کسی که حق فاطمه را غصب کردند خداوند نگذرد از کسانی که با شکستن دل حضرت زهرا دل پیامبر را شکستند و در نهایت با این کار در مقابل خدا ایستادند خداوند نگذرد از کسانی که بدعت ایجاد کردند و از وصیت نامه نوشتن پیغمبر منع کردند تا مبادا برای دنیا پرستی خودشان مشکل ایجاد شود خداوند نگذرد از کسانی که در مقابل علی بن ابیطالب صف کشیدند و جنگ جمل و صفین را راه انداختند
هر انسان با هر انسان باشعوری میتواند حق بودن شیعه را بپذیرد اما آنان که بردگی ابلیس را به جا می آورند اعمال ننگین خود را توجیه می کنند
اصلا الله الله :|