اکثر روایاتی که در زمینه کثرت ازدواجهای امام حسن(علیهالسلام) وارد شده است ضعیف و غیر قابل استناد هستند.
شبهه: امام دوم شیعیان یعنی امام حسن در همسرگزینی، فردی تنوعطلب بود که بسیار ازدواج میکرده و بسیار طلاق میداده است. در منابع دسته اول شیعه در این باره، چند روایت آمده است. دو روایت در کافی معتبرترین کتاب شیعه، و یک روایت در کتاب المحاسن برقی و یک روایت در دعائم الاسلام قاضی مغربی. کلینی در یکی از روایت کافی میآورد: «امام صادق عليه السلام فرمود: امام حسن عليه السلام پنجاه زن طلاق داد امير مؤمنان عليه السلام در کوفه فرمود: ای مردم کوفه به فرزندم حسن زن ندهيد او زياد طلاق میدهد. مردى از قبيله همدان برخاست و گفت: آرى، به خدا قسم ما به حسن زن میدهيم، همانا او فرزند پيغمبر خدا صلي الله عليه وآله و فاطمه عليها السلام است اگر بخواهد نگه ميدارد و اگر نخواهد طلاق میدهد».[1]
برقی نیز در المحاسن روایت میکند: امام صادق گفت: مردی به حضور امام علی رسید و گفت: حسن و حسین و عبدالله ابن جعفر از دختر من خواستگاری کردند، اکنون با تو مشورت می کنم که کدام یک از ایشان را بپذیرم! حضرت فرمود: شخصی که مورد مشورت قرار میگیرد امین است! اما فرزندم حسن، طلاق دهنده زنان(طلاق) است. دخترت را به فرزندم حسین بده این کار برای دخترت خیر است».[2]
توضیح شبهه:
معاندین بنابراین روایات، دو ایراد بزرگ به امام حسن(علیهالسلام) وارد ساختند: 1- اینکه چرا بسیار ازدواج کرده و آیا این جز برای انگیزه شهوت و هوی نفس و زنبارگی و تنوعطلبی جنسی میتواند باشد؟ 2- اینکه چرا پس از ازدواج، براحتی طلاق میداده و امر مبغوض خدا را مرتکب میشده؟ و در نتیجه با وجود این دو ایراد، عصمت حضرت را خدشهدار میکنند. علاوه اینکه طلاق ملزوماتی را نیز به همراه دارد: اینکه نشان میدهد فرد طلاق دهند در نهایت حلم و صبر نیست در حالیکه امام باید در نهایت حلم و صبر باشد و نیز طلاق، منافات با هدایتگری امام و نیز موجب تحقیر و دلشکستگی زن است.
پاسخ:
در مقاله قبلی، یکی از دو روایت کافی را بطور کامل مورد بررسی سندی قرار دادیم که نتیجهاش ضعف آن حدیث بود. اما در این مقاله، سه روایت دیگر را که شبههافکن آورده است مورد بررسی سندی قرار خواهیم داد.
بررسی روایت کافی
سند روایتی که شبههافکن از کافی، ترجمهاش را نقل کرد چنین است: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ، عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام...». راوی طبقه اول اين روايت شخصی به نام «يَحْيَى بْن أَبِی الْعَلَاء الرازی» است. به گفتهی آيت الله خويی او فردی مجهول الحال است. ايشان مینويسد: درباره يحيى بن ابی العلاء رازی توثيقی وارد نشده است... یحیی بن ابی العلاء فردی مجهول و ناشناس است».[3]
علامه مجلسی نیز در مرآة العقول شرح اصول کافی ذيل این روايت مینويسد: «الحديث الخامس: مجهول» [4]. بنابراين؛ روايت فوق نيز غير قابل استناد است.
بررسی روایت دعائم الاسلام مغربی
قاضی نعمان مغربی در دعائم الاسلام اینگونه روایت میکند: «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍ عليه السلام قَالَ عَلِيٌّ عليه السلام لِأَهْلِ الْكُوفَةِ لَا تُزَوِّجُوا حَسَناً فَإِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ».[5] ترجمه: امام باقر(عليهالسلام) فرمود: علی(عليهالسلام) به مردم کوفه اعلان نمود: به فرزندم حسن زن ندهيد همانا او زياد زن طلاق میدهد». همانطور که ملاحظه میکنيد اين روايت به صورت مرسل و بدون سند در کتاب دعائم الإسلام ثبت گشته است به همين دليل قابل اعتناء نيست چون روایت مرسل روایتی است که همه راویان و یا تعدادی از روایان از سلسله سند حذف شدهاند و ما نمیدانیم آن راویان ثقه و عادل هستند یا نه. از همینرو روایات مرسله در سنجش اعتبار، هیچ اعتباری ندارند مگر آنکه مویدی داشته باشند.
بررسی روایت المحاسن برقی
سند روایت برقی چنین است: «عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ». دو راوی مذکور در سند روایت، ثقه و عادل هستند و بنابراین این روایت از میان چهار روایتی که شبههافکن به آنها استناد کرده بود از نظر سندی صحیح است. اما باید توجه داشت تنها صحت سند، موجب پذیرش یک روایت نمیشود بلکه پس از آنکه صحت یک روایت از لحاظ سندی اثبات شد تازه نوبت به بررسی دلالی آن روایت میرسد تا ببینیم آیا آن روایت از نظر دلالت و محتوا نیز صحیح و معتبر است تا قابل استناد باشد و یا آنکه از نظر دلالت، ناصحیح و نادرست است تا بی اعتبار و غیر قابل استناد باشد. بنابراین بخاطر صحت خبر واحد المحاسن ناچار به بررسی دلالی محتوای این احادیث هستیم.
بررسی دلالی
برخی علماء در مواجهه با این روایات، مطلاق بودن را منقصتی برای امام حسن(علیهالسلام) دانسته که عصمت ایشان را خدشهدار میکند از اینرو دست به توجیه زدند:
1. علامه محمد تقی مجلسی گفته است: «هیچ منعی از کثرت ازدواج در شریعت اسلامی وجود ندارد بلکه حتی مستحب است اما اینکه بسیار طلاق میداده از این باب بوده که اخلاق و رفتار آن زنان با حضرت ملائم و سازگارانه نبود و شاهدش همسری مانند جعده بنت اشعث است[6] پس حضرت ناچار به طلاق آنها میشد و طلاق در اینصورت هرگز مورد نفرت خدا نیست چنانکه در ابواب طلاق کافی، بابی به نام «تَطْلِيقِ الْمَرْأَةِ غَيْرِ الْمُوَافِقَةِ» آمده است که فحوای آن احادیث، عدم کراهت چنین طلاقی است و اتفاقا هر دو روایت مذکور از اصول کافی، در همین باب آمده است.
اما مرحوم صاحب حدائق، این توجیه را نپذیرفته و اشکال کرده که اگر همسران حضرت بخاطر سوء اخلاقشان طلاق داده شدند این سوء خلق و عدم موافقت، عذر شرعی برای طلاق است و اگر این عذر شرعی وجود میداشت پس چرا امیرالمومنین(علیهالسلام) از تزویج وی نهی کرد؟![7]
2. اما علامه محمد باقر مجلسی در توجیه این احادیث فرمود: «گویا شاید غرض امیرالمومنین(علیهالسلام) از نهی مردم کوفه در مورد همسر دادن به امام حسن(علیهالسلام)، از این رو بوده که حال مردم کوفه و مراتب ایمانشان را بسنجد نه آنکه انکاری بر فرزند معصومش داشته باشد».[8] در واقع علامه مجلسی جهت صدور و علت صدور این روایت را توجیه میکند به این معنا که علت سخن امیرالمومنین(علیهالسلام) نه برای این بود که امام حسن(علیهالسلام) مطلاق بوده باشد بلکه هدف حضرت، امتحان و اختبار حال کوفیان بود.
اما این توجیه علامه مجلسی ناصواب است چون اگر واقعا امام حسن(علیهالسلام) مطلاق نبوده باشد ولی امیرالمومنین(علیهالسلام) برای اختبار مردم کوفه، ایشان را مطلاق معرفی کرده باشند در این صورت محذوز کذب لازم میآید چون چیزی را که اساسا واقعیت نداشت به فرزندش نسبت داد. حاشا که امیرالمومنین(علیهالسلام) حتی نسبت به دشمنش دروغ ببند چه رسد به فرزند و امام بعدش.
3. برخی نیز در توجیه در روایت صحیح المحاسن اینچنین توجیه نمودند: «امام حسن(عليهالسلام) از نظر شرعی نمیتوانست هم زمان بيش از چهار همسر داشته باشد. با اين فرض اميرالمؤمنين(عليهالسلام) به آن فرد فرمودند: دخترت را به ازدواج حسين(عليهالسلام) دربياور؛ زيرا امام علی(عليهالسلام) میدانستند كه چه بسا هدف آن مرد از ازدواج دخترش اين است كه همسر پسر پيامبر(صلیاللهعليهوآله) باقی بماند و اين مطلب با ازدواج با امام حسين(عليهالسلام) ميسر بود و يا اينكه امير مؤمنان(عليهالسلام) ايمان آن مرد را به اندازه مردان قبيله هَمدان نمیدانستند و خوف اين وجود داشت كه در صورت طلاق دخترش، معرفتش نسبت به امام معصوم عليه السلام كم شود و در دينش لغزش پيدا شود، از اين رو توصيه نمودند كه دخترش را به ازدواج امام حسين(عليهالسلام) در آورد.
4. بهتر از همه این توجیهات، توجیه صاحب نفحات الازهار است که میگوید مردم بخاطر کسب شرافت و نسبت سببی یافتن با پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) خواستار پیوند دخترانشان با امام حسن(علیهالسلام) بودند. این توجیه، مویدات و شواهدی نیز دارد که بخاطر رعایت اختصار، تفصیل این توجیه و نیز ذکر مویدات و شواهد آن را در پست مستقل دیگری طرح خواهیم نمود.
در این میان، برخی نیز شواهدی ارائه کردهاند که در مجموع، موضوع کثرت ازدواج و طلاق امام حسن(علیهالسلام) کاملا جعلی و ساختگی است و واقعیت تاریخی ندارد که ذکر این شواهد را نیز به علت رعایت اختصار به پست دیگری موکول میکنیم.
_________________________________
پینوشت:
[1]. «إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ عليه السلام طَلَّقَ خَمْسِينَ امْرَأَةً، فَقَامَ عَلِيٌّ عليه السلام بِالْكُوفَةِ، فَقَالَ: يَا مَعْشَرَ أَهْلِ الْكُوفَةِ، لَاتُنْكِحُوا الْحَسَنَ؛ فَإِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ، فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ، فَقَالَ: بَلى وَ اللَّهِ لَنُنْكِحَنَّهُ؛ فَإِنَّهُ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وَ ابْنُ فَاطِمَةَ عليها السلام، فَإِنْ أَعْجَبَهُ أَمْسَكَ، وَ إِنْ كَرِهَ طَلَّقَ». الكافی، محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى(م329ق)، قم، دار الحديث، 1429ق، ج11، ص468-469، ح10645، متن کتاب.
[2]. «عَنْهُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَتَى رَجُلٌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً ع فَقَالَ لَهُ جِئْتُكَ مُسْتَشِيراً أَنَّ الْحَسَنَ ع وَ الْحُسَيْنَ ع وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ ره خَطَبُوا إِلَيَّ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الْمُسْتَشَارُ مُؤْتَمَنٌ أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ مِطْلَاقٌ لِلنِّسَاءِ وَ لَكِنْ زَوِّجْهَا الْحُسَيْنَ فَإِنَّهُ خَيْرٌ لِابْنَتِك». كتاب المحاسن، أبی جعفر أحمد بن محمد بن خالد البرقعی(م274ق)، محقق: محدث سيد جلال الدين الحسينى، تهران، دار الكتب الاسلامية 1370ق-1330ش، ج2، ص601، ح20، متن کتاب.
[3]. معجم رجال الحديث، السيد أبو القاسم الموسوی الخوئی، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م، ج 21 ص 27، متن کتاب.
[4]. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، علامه محمد باقر مجلسی، محقق: سيد هاشم رسولى محلاتى، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1404ق، ج21، ص96، متن کتاب.
[5]. دعائم الاسلام، قاضی ابو حنيفه نعمان بن محمد تميمى مغربی(م363ق)، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، 1385ق، چاپ دوم، ج2، ص258، متن کتاب؛/ و همان، تحقيق: آصف بن علي أصغر فيضي، قاهره، دار المعارف، 1383ق-1963م، ج2، ص: 258.
[6]. «و الظاهر أن كثرة طلاق سيد شباب أهل الجنة أجمعين كانت لعدم ملائمة أخلاقهن و وصل إليه عليه السلام ما وصل بسبب امرأته لعنها الله و أباها الأشعث». روضة المتقين، محمد تقى المجلسی، قم، مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانپور، چاپ دوم، ج9، ص5، متن کتاب
[7]. «ربما حمل بعضهم هذه الأخبار على ما تقدم في سابقها من سوء خلق في أولئك النساء أو نحوه مما يوجب أولوية الطلاق، و لا يخفى بعده، لأنه لو كان كذلك لكان عذرا شرعيا، فكيف ينهى أمير المؤمنين (عليه السلام) عن تزويجه و الحال كذلك». الحدائق الناضرة فی أحكام العترة الطاهرة، شیخ یوسف بن احمد بحرانی، محقق: محمد تقی الإيروانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسين، بی تا، ج25، ص148، متن کتاب.
[8]. «ولعل غرضه عليهالسلام كان استعلام حالهم ومراتب إيمانهم لا الإنكار على ولده المعصوم المؤيد من الحی القيوم». مرآة العقول، محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسی، تهران، دار الكتب الإسلاميّة، چاپ دوم، ١٤٠٤ق، ج21، ص96، متن کتاب
شبهه: امام دوم شیعیان، فردی تنوعطلب بود که بسیار ازدواج میکرده و بسیار طلاق میداده است. روایاتی در منابع شیعه وارد شده که این مطلب را تایید میکند.
پاسخ: بیشتر روایاتی که در زمینه کثرت ازدواجهای امام حسن(علیهالسلام) وارد شده است ضعیف و غیر قابل استناد هستند اما با فرض قبول میتوان گفت: ممکن است این ازدواجها به خاطر اصرار مردم بوده که میخواستند به پیامبر و خاندان وحی انتساب یابند. یا ممکن است طلاقهای حضرت به خاطر آن بود که زنانش ناسازگار بودند که در این صورت، طلاق مکروه نیست تا طعن و نقصی بر حضرت وارد شود.