شبههافکن طلاق امام حسن(علیهالسلام) را مورد نفرت و بغض الهی دانسته در حالیکه طلاق، به خاطر وجود مصلحت، مشکلی ندارد.
شبهه: امام دوم شیعیان، مورد لعن و نفرت خداست؛ زیرا در روایات شیعه نقل شده هر کس زیاد زن طلاق دهد، مورد غضب و لعن خداست، از طرفی خود شیعه نقل میکند امام حسن(ع) زیاد زن طلاق داده است، پس طبق روایات خود شیعه امام حسن(ع) مورد لعنت خداست.
پاسح:
ما در چهار پستهای قبلی[1]، روایاتی را که شبههافکن در مقدمه اول به آنها استناد کرده را به طور مفصل بررسی سندی و دلالی کردیم که نتیجه آن این شد که سه روایت از آن چهار روایت ضعیف و فقط یک روایت صحیح است؛ سپس به توجیهاتی که از سوی علمای شیعه در موضوع تعدد ازدواجها و طلاقهای امام حسن(علیهالسلام) بیان شده بود پرداختیم، ولی در پایان با ارائه شش شاهد، نتیجه آن شد که اصل این موضوع اساسا جعلی و ساختگی بوده است. پس اصل سخن باطل است.
اما برای پاسخ به شبهه به بررسی قسمت دوم شبهه نیز میپردازیم:
این درست که در روایات شیعه وارد شده کسی که زیاد طلاق بدهد مورد غضب الهی است مانند روایات ذیل:
1. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) به مردى برخورد و از او پرسيد: همسرت چه مىكند؟ عرض كرد: يا رسول اللّه! طلاقش دادم؛ حضرت پرسيد: بى هيچ ايرادى؟! عرض كرد: بى هيچ ايرادی. آن مرد دوباره، ازدواج كرد: حضرت به او برخورد و پرسيد: ازدواج كردى؟ عرض كرد: آرى. بعد از مدتى از او پرسيد: همسرت چه مىكند؟ عرض كرد: طلاقش دادم؛ فرمود: بى هيچ ايرادى؟! گفت: بى هيچ ايرادى. آن مرد بار ديگر نيز ازدواج كرد و باز حضرت او را ديد و پرسيد: ازدواج كردى؟ گفت: آرى. پس از مدتى به او فرمود: همسرت چه مىكند؟ عرض كرد: او را طلاق دادم. حضرت پرسيد: بى هيچ ايرادى؟! گفت: بى هيچ ايرادى. حضرت فرمود: خداوند عزّوجلّ از مردان و زنانى را كه همواره تغيير همسر مىدهند و تنوع طلب هستند نفرت دارد، يا آنها را لعنت مىكند».[2]
2. «خداوند كسی را كه فراوان طلاق میدهد و تنوعطلب است دشمن میدارد».[3]
3. «خداوند خانهای را که در آن عروسی است دوست میدارد و از خانهای که در آن طلاق است نفرت دارد. هیچ چیزی نزد خدا منفورتر از طلاق نیست».[4]
اما در پاسخ میگوییم:
اولا: روایت «أبغض الحلال عند الله الطلاق» هرگز نمیتواند دلیلی برای کراهت اصل طلاق باشد تا همه مصادیق طلاق، مکروه شوند، چون این حدیث، در مقابل نص صریح قرآن است که دلالت بر اباحه برخی مصادیق طلاق میکند: «لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَ [بقره/236] باکی بر شما نیست اگر طلاق دهید زنانی را که با آنان مباشرت نکردهاید». هرگز روایت ظنیالصدور نمیتواند در برابر نص قطعی الصدور باشد تا معارض آن یا مخصِّص آن شود. پس نص قرآن -که دالّ بر اباحه و جواز برخی مصادیق است- حاکم و مقدم است بر روایتی که دلالت بر عمومیت کراهت میکند. بنابراین، اصل طلاق هرگز مکروه نیست تا عموما همه مصادیق طلاق مکروه شود.
دلیل دیگر بر مکروه نبودنِ همه مصادیق طلاق، این است که خود پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) نیز برخی همسرانش را طلاق داد. چنانکه حفصه را طلاق دادند اما پس از مدتی خدا به حضرت امر به رجوع فرمود چون حفضه صوامه [بسیار روزهدار] و قوامه [بسیار شب زندهدار] است.[5]، [6] همچنین رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) همسرش سوده بنت زمعه را نیز طلاق داده و سپس رجوع نموده است.[7] و میدانیم که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) از محرمات و مکروهات نیز معصوم است، پس این فعل پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نشان میدهد اصل طلاق مکروه نیست، مگر آنکه بر طلاق، مفسدهای مترتب شود. حتی گفته شده در فقه، طلاق به چهار قسم تقسیم شده است: 1. طلاق واجب: مانند طلاق ظهار کننده و طلاق ایلاء؛ 2. طلاق مستحب: مانند طلاق در صورت شقاق و دشمنی زوجین و نیز در صورت عدم عفت؛ 3. طلاق حرام: مانند طلاق زن حائض و زن نفسا؛ 4. طلاق مکروه: در صورتی که مشکل حادّی بین زوجین نباشد.[8]
ثانیا: روایت «لعن الله كلّ ذوّاق مطلاق: خدا هر مردِ تنوعطلبِ بسیار طلاقدهنده را لعنت کند» بر جایی حمل میشود که بدون حاجت و نیاز و بدون آنکه طلاقش مصلحتی و ادامه زندگیاش مفسدهای داشته باشد، همسرش را طلاق میدهد و موید این حمل، روایت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است که فرمود: «هر زنی که بدون نشوز، خود را از همسرش خلع کند بر او لعنت خدا و ملائکه و مردم است».[9]
اما چرا خدا مرد مِطلاق [بسیار طلاقدهنده] را لعن میکند؟ زیرا او بیدلیل، نعمت نکاح را کفران نموده است. ولی اگر کسی که واقعا به طلاق نیاز دارد، مشمول این لعن نمیشود، بلکه کسی ملعون است که مطلاق بودن او از سر ذائقه جنسی و لذات شهوانی و تنوعطلبی و تجربه جنسی با زنان مختلف باشد، اما کسی که مطلاق بودنش از سر ناچاری و یا مصلحت و حاجتی باشد، مورد لعن نخواهد بود.[10]
بنابراین طلاقهایی مورد نفرت و بغض خداوند متعال است که از روی تنوعطلبی و شهوترانی باشد، نه از روی ناچاری و درماندگی. اما شبههافکن گمان کرده که طلاق عموما مکروه و مبغوض الهی است تا از این جهت، طلاق امام حسن(علیهالسلام) را مورد نفرت و بغض الهی قلمداد نماید، در حالیکه طلاق، به خاطر وجود مصلحت، مستحب میشود و طلاقهای امام حسن(علیهالسلام) به خاطر سوء خلق برخی از همسرانش تابع مصلحت بوده است.
______________________________
پینوشت:
[1]. ر.ک: 1- «آیا امام حسن(ع) مطلاق بوده؟»؛ 2- «آیا امام حسن زیاد ازدواج کرده و طلاق داده؟»؛ 3- «توجیه ازدواجهای بسیار امام حسن(علیهالسلام)»؛ 4- «دروغی با عنوان تنوعطلبی امام حسن در کثرت ازدواجها».
[2]. «أَخْبَرَنَا عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ، عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ، عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام، قَالَ: «مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله بِرَجُلٍ، فَقَالَ: مَا فَعَلْتَ امْرَأَتَكَ؟ قَالَ: طَلَّقْتُهَا يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: مِنْ غَيْرِ سُوءٍ؟ قَالَ: مِنْ غَيْرِ سُوءٍ. ثُمَ إِنَّ الرَّجُلَ تَزَوَّجَ، فَمَرَّ بِهِ النَّبِيُ صلى الله عليه و آله، فَقَالَ: تَزَوَّجْتَ؟ قَالَ: نَعَمْ، ثُمَّ مَرَّ بِهِ، فَقالَ: مَا فَعَلْتَ امْرَأَتَكَ؟ قَالَ: طَلَّقْتُهَا، قَالَ: مِنْ غَيْرِ سُوءٍ؟ قَالَ: مِنْ غَيْرِ سُوءٍ. ثُمَّ إِنَّ الرَّجُلَ تَزَوَّجَ فَمَرَّ بِهِ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله، فَقَالَ: تَزَوَّجْتَ؟ فَقَالَ: نَعَمْ، ثُمَّ قَالَ لَهُ بَعْدَ ذلِكَ: مَا فَعَلْتَ امْرَأَتَكَ؟ قَالَ: طَلَّقْتُهَا، قَالَ: مِنْ غَيْرِ سُوءٍ؟ قَالَ: مِنْ غَيْرِ سُوءٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- يُبْغِضُ- أَوْ يَلْعَنُ- كُلَ ذَوَّاقٍ مِنَ الرِّجَالِ، وَ كُلَّ ذَوَّاقَةٍ مِنَ النِّسَاء». همان، ج11، 463-464، ح10636، متن کتاب.
[3]. «علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن غير واحد، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: ما من شئ مما أحله الله عزوجل أبغض إليه من الطلاق وإن الله يبغض المطلاق الذواق». همان، ج11، ص464، متن کتاب.
[4]. «محمد بن يحيى، عن محمد بن الحسين، عن عبد الرحمن بن محمد، عن أبي خديجة، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إن الله عز وجل يحب البيت الذي فيه العرس، ويبغض البيت، الذي فيه الطلاق، وما من شئ أبغض إلى الله عز وجل من الطلاق». همان، ج11، ص464-465، ح10638، متن کتاب
[5]. «حَدَّثَنَا أَبُو سَلَمَةَ الْخُزَاعِيُّ، حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ مُضَرَ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جُبَيْرٍ، عَنْ أَبِي أُمَامَةَ بْنِ سَهْلِ بْنِ حُنَيْفٍ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ عُمَرَ، " أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ طَلَّقَ حَفْصَةَ بِنْتَ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ، ثُمَّ ارَتجَعَهَا». مسند الإمام أحمد، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيبانی(م241ق)، المحقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن التركی، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق-2001م، ج25، ص271، ح15924، متن کتاب
«..... طَلَّقَ الرَّسُولُ نِسَاءَهُ. فَقُلْتُ: قَدْ خَابَتْ حَفْصَةُ وَخَسِرَتْ، قَدْ كُنْتُ أَظُنُّ هَذَا كَائِنًا...». همان، ج1، ص348، متن کتاب؛/
«ثَنَا مُحَمَّدٌ ثَنَا الزُّبَيْرُ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ حَسَنٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ ابْنِ أَبِي مُلَيْكَةَ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ طَلَّقَ حَفْصَةَ فَجَزِعَ عُمَرُ وَهَلَعَ وَقَالَ لَوْ كَانَ لِلَّهِ فِي آلِ عُمَرَ حَاجَةٌ مَا طَلَّقَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسلم حَفْصَة فَلَمَّا خرج رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم لِلصَّلاةِ أَذَّنَ بِلالٌ ثُمَّ أَقَامَ الصَّلاةَ فَلَمَّا قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي الْقِبْلَةِ رَجَعَ حَتَّى أَتَى بَيْتَ حَفْصَةَ فَقَالَ إِنَّ جِبْرِيلَ عَرَضَ لِي فِي الْقِبْلَةِ فَقَالَ رَاجع حَفْصَة فَإِنَّهَا صؤوم قؤوم وَإِنَّهَا زَوْجَتُكَ فِي الْجَنَّةِ ثُمَّ ذَهَبَ». المنتخب من كتاب أزواج النبي صلى الله عليه وسلم، الزبير بن بكار بن عبد الله القرشي الأسدي المكی(م256ق)، المحقق: سكينة الشهابی، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1403ق، ص40 متن کتاب؛/
«حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ أَبِي الطَّاهِرِ بْنِ السَّرْحِ الْمِصْرِيُّ، ثنا يُوسُفُ بْنُ عَدِيٍّ، ثنا يَحْيَى بْنُ أَبِي زَكَرِيَّا بْنِ أَبِي زَائِدَةَ، عَنْ صَالِحِ بْنِ صَالِحٍ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنْ عُمَرَ، قَالَ: «طَلَّقَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَفْصَةَ، ثُمَّ رَاجَعَهَا». المعجم الكبير، أبو القاسم سليمان بن أحمد بن أيوب الطبرانی(م360ق)، المحقق: حمدي بن عبد المجيد السلفي، قاهره، مكتبة ابن تيمية، چاپ دوم، ج23، ص187، ح304، متن کتاب
«حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ، حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ نُمَيْرٍ، ثنا يُونُسُ بْنُ بُكَيْرٍ، ثنا الْأَعْمَشُ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: دَخَلَ عُمَرُ عَلَى حَفْصَةَ وَهِيَ تَبْكِي، فَقَالَ: «مَا يُبْكِيكِ؟ لَعَلَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ طَلَّقَكِ، إِنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ طَلَّقَكِ وَرَاجَعَكِ مِنْ أَجْلِي، وَاللهِ لَئِنْ كَانَ طَلَّقَكِ لَا أُكَلِّمُكِ كَلِمَةً أَبَدًا». همان، ج23، ص187، ح305، متن کتاب؛/
و الطبقات الكبرى، أبوعبدالله محمد بن سعد بن منيع الهاشمی المعروف بابن سعد(م230ق)، المحقق: إحسان عباس، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1968م، ج8، ص185، متن کتاب؛ و ج8، ص182، متن کتاب؛ و ج8، ص84، متن کتاب.
[6]. نفحات الأزهار في خلاصة عبقات الأنوار في اثبات الإمامة الأئمة الأطهار في الرد علی التحفة الإثنی عشریة، تلخیص: علی حسینی میلانی، 1414ق، ج، ص230، متن کتاب.
[7]. جمل من أنساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر بن داود البَلَاذُری(م279ق)، تحقيق: سهيل زكار ورياض الزركلی، بیروت، دار الفكر، چاپ اول، 1417ق-1996م، ج1، ص407، متن کتاب.
[8]. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، محمدحسن بن باقر بن عبدالرحيم نجفى، محقق: محمود قوچانی، بیروت، دار إحياء التراث العربی، چاپ هفتم، 1362ش، ج32، ص116، متن کتاب؛/
و المعجم الفقهي لکتب الشیخ الطوسی، نویسندگان: محمد هادی حکیم و محمود هاشمی شاهرودی و سلیمان عبداللهآبادی، قم، مؤسسة دائرة معارف الفقه الاسلامی، 1424ق، ج4، ص289، متن کتاب؛/
و آداب الأسرة في الإسلام، السيد سعيد كاظم العذاری، مركز الرسالة، چاپ دوم، ١٤٢٦ق، ص87، متن کتاب؛ ماهنامه معرفت، شماره 148- فروردين 1389، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، «طلاق قضايى در فقه و حقوق ايران»، عباس فقیه، ج148، ص10، متن کتاب.
[9]. «أيّما امرأة اختلعت من زوجها بغير نشوز فعليها لعنة الله والملائكة والناس أجمعين». فتح القدير، كمال الدين محمد بن عبد الواحد السيواسی المعروف بابن الهمام(م861ق)، بیروت، دار الفكر، بیتا، ج3، ص465 متن کتاب؛ و مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ملا قاری هروی ابوالحسن علی بن (سلطان) محمد(م1014ق)، بیروت، دار الفكر، چاپ اول، 1422ق-2002م، ج5، ص2137، متن کتاب.
[10]. نفحات الأزهار في خلاصة عبقات الأنوار في اثبات الإمامة الأئمة الأطهار في الرد علی التحفة الإثنی عشریة، تلخیص: علی حسینی میلانی، 1414ق، ج، ص233، متن کتاب.
[11]. «وربما حمل بعضهم هذه الأخبار على ما تقدم في سابقها من سوء خلق في أولئك النساء أو نحوه مما يوجب أولوية الطلاق، ولا يخفى بُعدُه؛ لأنه لو كان كذلك لكان عذراً شرعياً، فكيف ينهى أمير المؤمنين عليه السلام عن تزويجه والحال كذلك». الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، یوسف بن احمد بحرانی مشهور به صاحب حدائق و محدث بحرانی، محقق: محمد تقی الإيروانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسين، ج25، ص148، متن کتاب.
شبهه: امام دوم شیعیان شخصی تنوعطلب بوده که بسیار ازدواج کرده و فراوان طلاق داده است؛ و طبق روایات شیعه، کسی که بسیار طلاق دهنده باشد، نزد خدا مبغوض است؛ در نتیجه امام دوم شیعیان مبغوض خداست
پاسخ: اولا: امام حسن(علیهالسلام) نه مطلاق بوده و نه ذواق؛ موضوع کثرت ازدواج و طلاق حضرت یک موضوع ساختگی و جعلی است؛ ثانیا: کسی که طلاقهایش بیدلیل و بدون مصلحت باشد، منفور و مبغوض خداوند است، امام کسی که طلاقهایش تابع مصلحت و همراه با عذرهای شرعی و عقلی باشد، نه تنها طلاقش مکروه نیست بلکه مستحب نیز خواهد بود.