همانطور كه در مبحث علم الهي توضيح دادهايم، علم خداوند متعال، از نوع علم حضوری است؛ یعنی «حضور المعلوم عند العالم». چرا که خداوند متعال مجرد است و بسیط من جمیع الاجهات، لذا نه نفسی دارد و ذهنی که صورت و تصویری از اشیاء در آن وجود داشته باشد؛ این تصور، ناشی از قیاس خداوند متعال با انسان است که به هیچ وجه درست نیست.
یکی از سوالاتی که از قدیم الایام نسبت به علم الهی مطرح بوده است، علم خدا به حوادث آینده است؛ سوالي كه مطرح است اين است كه اگر علم الهی حضوری است و به معنای حضور معلوم در نزد عالم است، حوادث آینده که هنوز به وجود نیامدهاند، حضوری ندارند تا در نزد خداوند متعال حضور داشته باشند و متعلق علم او قرار گیرند. پس خداوند متعال چگونه به آنها علم دارد.
به این سوال پاسخ های متعددی داده شده است که ما نیز به چند مورد آنها اشاره میکنیم:
1. از اتقان و احکام اشیاء بوجود آمده، میتوان به علم پدید آورنده پی برد؛ با این بیان که اگر کسی نسبت به چیزی جاهل باشد هرگز نمیتواند آن چیز را درست کند، به طور مثال اگر دانشمندی نسبت به اختراع خود علم کافی نداشته باشد و مانند یک آدم عادی و جاهل باشد، آیا میتواند چیزی را اختراع کند؟ درباره خداوند متعال هم همین مطلب صادق است؛ وقتی به اشیاء عالم نگاه میکنیم به روشنی به نظم و هماهنگی بین آنها پی میبیریم که گویای علم و شعور آفریننده آنهاست. لذا میگوییم: چون پدیدهای خلق شده است و هم در خود او و هم در برخورد با اشیاء دیگر، نظم و هماهنگی را مشاهده میکنیم، پس پدید آورنده آن اشیاء، نسبت به آنها عالم بوده است که توانسته آنها را در نهایت اتقان و زیبایی خلق کند.(1)
2. چون همه اشیاء ممکناند و تمام ممکنات مستند به خداوند متعال است، پس همه آنها و لو اینکه در آینده به وجود بیایند، مخلوق خداوند متعال هستند؛ از طرفی هر خالقی هم به مخلوق خود علم دارد. در نتیجه: خداوند متعال به جمیع مخلوقات خود علم دارد.(2)
3. علم به سبب مستلزم علم به مسبب است. توضیح مطلب: آدمی هر گاه به اسباب یک پدیده علم پیدا کند، به راحتی میتواند حوادث آینده را که معلول و مسبب آن اسباب هستند را پیشبینی کند و به آنها علم پیدا کند. به طور مثال یک منجم زبردست با دیدن خورشید، ماه و زمین و محاسبه دقیق حرکت آنها، به راحتی میتواند خسوف یا کسوف را که از این حرکات ناشی میشوند را پیشبینی کند. این پیشبینی که دقیقا هم اتفاق میافتد، تنها از راه مطالعه دقیق حرکات آنها بوده که در حکم علت و سبب هستند برای خسوف یا کسوف؛ پس او از طریق علم به علت و سبب توانسته است به مسبب و معلول، علم پیدا کند. همچنین یک پزشک ماهر هم با دیدن نشانهها و اسباب یک بیماری، به راحتی آن بیماری را تشخیص داده و مراحل رشد آن بیماری را نیز بیان میکند، در حالیکه هنوز آن بیماری به مراحل حاد خود نرسیده است؛ این مطلب هم به خاطر علم به علت و اسباب آن بیماری است.
ذات خداوند متعال نیز علت و سبب به وجود آمدن تمام مخلوقات و ممکنات عالم است، پس تمام اشیاء عالم و لو اینکه در آینده به وجود بیایند، معلول و مسبب ذات پروردگار هستند و جز او خالق و واجب الوجودی در عالم وجود ندارد. از طرفی او قطعا به ذات خود علم دارد، و ذات او نیز جامع جمیع کمالات است و هر کمالی را که مخلوقات داشته باشند، او دارد بلکه بیشتر از آن را هم دارد؛ لذا چون ذات پروردگار علت اشیاء است و او به خود عالم است، و علم به علت نیز مستلزم علم به معلول است، پس خداوند متعال به تمام مخلوقات و ممکنات خود حتی آن مواردی که تاکنون خلق نشدهاند، عالم است و کمالات آنها در نزد او حاضر است.(3)
امیر المومنین علی بن ابیطالب(علیه السلام) نیز در حدیثی زیبا به این مطلب اشاره کرده و میفرمایند: «سپاس خداوندى را سزاست كه ستايش او در خلق آشكار، و سپاهش پيروز، و بزرگى او والا و بيكرانه است. از گذشته و آينده با خبر است؛ با علم خود جهان هستى را پديد آورد، و با فرمان خود موجودات را آفريد، بى آنكه از كسى پيروى كند يا بياموزد، و يا از طرح حكيم ديگرى استفاده کند؛ در آفرينش پديدهها دچار اشتباهى نشد، و برای آفريدن نیازی به مشورت دیگران نداشت».(4)
پی نوشت :
(1) و (2). علامه حلی، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد قسم الالهيات، ص: 19.
(3). آیت الله سبحانی، الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل، ج1، ص: 113.
(4). نهج البلاغه، (ترجمه دشتی) خطبه 191.
نظرات