خدمات ابوطالب برای حفظ و گسترش اسلام در بدترین شرایط آن موقع دلیل روشنی بر ایمان اوست.
شبهه: روایتی تاریخی وجود دارد که میگوید: «آنگاه که زمان وفات ابوطالب فرا رسید، پیامبر(ص) نزد وی رفت در حالیکه ابوجهل نزد او بود. پیامبر(ص) فرمود: ای عمو، بگو نیست خدایی جز الله، تا در پیشگاه الله برای تو حجت آورم. ابوجهل و عبدالله بن بنیامیه گفتند: ای ابوطالب آیا از دین عبدالمطلب روی بر میگردانی؟ آن دو نفر این سخن را تکرار میکردند که ابوطالب گفت: من بر دین عبدالمطلب هستم[و هرگز به محمد ایمان نمیآورم].. .»
پاسخ:
از سه راه میتوانیم دربارهی شخصی قضاوت کنیم:
1. آثار علمی آن شخص؛
2. رجوع به بستگان و نزدیکان آن شخص؛
3. مطالعهی عملکرد آن شخص؛
حضرت ابوطالب، فرزند عبدالمطلب و عموی پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) و پدر امیرالمومنین(علیهالسلام) بود. شیعیان و بسیاری از علمای اهل سنت عقیده دارند که حضرت ابوطالب، به رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) ایمان آورد و از دنیا رفت. اما برخی از سیرهنویسان اموی و عباسی برای تخریب چهرهی امیرالمومنین(علیهالسلام)، ایمان ابوطالب را رد کردهاند و میگویند: ابوطالب، مشرک از دنیا رفت!
برای قضاوت عادلانه دربارهی شخصیت ایشان، همان سه راهی که در ابتدای این نوشتار بیان شد را در پیش میگیریم:
1. آثار علمی و ادبی که از ابوطالب به جای مانده، نشان میدهد که ایمان ایشان در درجه بالایی بوده است. قصاید زیادی از ابوطالب در کتب سیره موجود است. از جمله قصیده لامیهی ایشان. به عنوان مثال به این چند بیت دقّت کنید:
«ألم تعلموا أنّا وجدنا محمّداً *** رسولاً کموسى خُطَّ فی أوّل الکتبِ
وأنَّ علیه فی العباد محبّةً *** ولا حیفَ فیمن خصَّه اللهُ بالحُبّ»[1]
(آیا نمىدانید که ما محمد(ص) را پیامبرى مانند موسى یافتیم که نام او در کتابهاى پیشین نوشته شده بود و اینکه براى او در میان بندگان محبتى است، و ظلم و جور در کسى که خداوند او را به محبوب بودن اختصاص داده، راه ندارد).
«أنت النبیُّ محمّدُ *** قرمٌ أغرُّ مسوَّدُ
لمسوّدینَ أکارم *** طابوا وطاب المولدُ
نعم الاُرومةُ أصلُها *** عمرو الخضمّ الأوحدُ»[2]
(تو پیامبر خدا محمد هستى و تو بزرگوار، نورانى، آقا و مهتر، براى مهتران و کریمانى هستى که پاکند و از نسل پاکانند. خوب اصل و نَسَبى است نَسَب تو که به عمرو( هاشمِ) بسیار بخشنده و بىنظیر باز مى گردد).
از این اشعار که بزرگان اهل سنت نقل کردهاند به خوبی دانسته میشود که وی به پیامبری حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآله) باور داشته است و آن را اظهار میکرده.
2. در مورد ایمان ابوطالب روایات بسیاری از اهل بیت(علیهمالسلام) به ما رسیده است. به مقتضای مثل مشهور عرب که میگویند: «اهل البیت ادری بما فی البیت» (اهل خانه به مسائل داخلی آن خانه آگاهتر از دیگران هستند.)[3] بهترین معرف شخصیت ابوطالب، اهل بیت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) هستند. به طور مثال امام حسن عسکری(علیهالسلام) از پدران خود نقل میکند: «خداوند تبارک و تعالی، به رسولش وحی کرد: من تو را به وسیله دو گروه از پیروانت یاری میکنم: کسانی که مخفیانه تو را یاری میکنند و کسانی که آشکارا به یاری تو میپردازند. سرور افراد گروه اول و با فضیلتترین آنان، عمویت ابوطالب است و سرور افراد گروه دوم و با فضیلتترین آنان، علی بن ابی طالب(ع) است. سپس فرمودند: همانا ابوطالب مانند مومن آل فرعون بود که ایمانش را کتمان میکرد.»[4] مومن آل فرعون که در این روایت، حضرت ابوطالب را به او تشبیه کردهاند، شخصی بود که در دربار فرعون کار میکرد و خداوند متعال به ایمانش شهادت داده است.[5]
ابو بصیر میگوید: به امام باقر(علیهالسلام) عرض کردم: ای آقای من مردم میگویند: ابو طالب در گودالی ازآتش است که مغز سرش از آن به جوش میآید؟ حضرت فرمودند: «دروغ میگویند؛ به خدا سوگند، اگر ایمان ابو طالب را در کفهای از ترازو بگذارید و ایمان این مردم را در کفه دیگری، قطعا ایمان ابو طالب بر ایمان ایشان میچربد.»[6]
از امام سجاد(علیهالسلام) درباره ایمان ابوطالب پرسیدند که آیا مؤمن بود؟ فرمود: آری! عرض شد: در اینجا مردمی هستند که میپندارند او کافر بوده؟ فرمود: «خیلی شگفت است! آیا اینان به ابو طالب طعن زده و ایراد میگیرند یا به رسول خدا؟ با اینکه خدای تعالی پیغمبر خود را در چند جای قرآن نهی فرموده از اینکه زن باایمانی را در نزد مرد کافری نگاه دارد! و کسی شک ندارد که فاطمه بنت اسد از زنهایی است که به ایمان به رسول خدا سبقت جست و او پیوسته در خانه ابوطالب و در عقد او بود تا وقتی که ابو طالب از دنیا رفت.»[7]
به دلیل وجود همین روایات است که علمای شیعه درباره ایمان ابوطالب اجماع دارند.[8]
3. اقدامات و عملکردهای جناب ابوطالب یکی از روشنترین دلایل ایمان حقیقی است. ایشان، 48 سال تمام از پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) حمایت کرد. حضرت را همراه خود به مسافرت میبرد و سه سال تمام در شعب ابیطالب در کنار پیامبر ایستادگی کرد و محاصره اقتصادی را تحمل نمود. در این مدت هرتوانی داشت برای حفظ اسلام هزینه کرد. آنقدر فداکاری کرد که بعد از تمام شدن محاصره، بر اثر فشارهای روحی و جسمی، فوت کرد. پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآله) آن سال را عام الحزن نامید و در عزای او بسیار گریست.[9] اهل سنت از پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) نقل کردهاند: «تا زمانی که ابوطالب زنده بود، قریش نمیتوانست هیچ گونه ناخوشایندی برای من ایجاد کند.»[10]
بیانصافی نیست که این رادمرد را که همه به عظمت مقامش معترفاند و او را شیخ الاباطح نامیدهاند[11] و همهچیزش را در راه اسلام داد، مشرک بدانیم، اما آن کسانی که تا تیغ شمشیر پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآله) را روی گردنشان احساس نکردند، اسلام ظاهری نیاوردند، را مسلمان؟!
اینهمه دلیل برای ایمان ابوطالب وجود دارد و آنهمه دلیل بر دشمنی بنی امیه با فرزند ابوطالب(علیهالسلام)! آیا هیچ عاقلی چند روایتی را که بنیامیه درباره ایشان جعل کردهاند، قبول میکند؟[12]
روایت محل سوال از کتاب طبقات ابن سعد با پنج واسطه نقل شده است.[13] ضعف این قول از آنجا معلوم میشود که نفر اول سند شخصی است به نام «محمد بن عمر بن واقد» که بزرگان اهل سنت مانند احمد بن حنبل و بخاری، او را دروغگو و متروک الحدیث (کسی که روایاتش را نقل نمیکنند) معرفی کردهاند.[14]
در نتیجه: هرچند ابوطالب بنا بر مصالحی، تقیه میکرد، اما دلایل روشنی بر ایمان حضرت ابوطالب وجود دارد. ابوطالب در اشعار خود بارها نبوت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) را تصدیق کرده است. اهل بیت پیامبر که بیشترین شناخت را از ایشان داشتهاند، به ایمان وی تصریح کرده و خدمات ابوطالب برای حفظ و گسترش اسلام در بدترین شرایط آن موقع، نیز دلیل روشنی بر ایمان اوست.
________________________________
پینوشت
[1]. عبد الملك بن هشام الحميرى، السيرةالنبوية، دار المعرفة، بیروت، بیتا، ج1،ص352.
[2]. ابن ابی الحدید (عبد الحميد بن هبة الله)، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، مکتبة آیت الله المرعشی النجفی، چ1، قم، 1404ق، ج14، ص77.
[3]. علی اکبر دهخدا، أمثال و حكم، انتشارات امیر کبیر، چ12، تهران، 1383ش، ج1، ص317.
[4]. فخار بن معد موسوی، ایمان ابی طالب (( الحجة على الذاهب إلى كفر أبي طالب)، دار سيد الشهداء للنشر، چ1، قم، 1410ق، ص361.
[5]. «وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ ۖ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ ۖ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ [28/غافر]؛ و مرد مؤمنی از آل فرعون که ایمان خود را پنهان میداشت گفت: «آیا میخواهید مردی را بکشید بخاطر اینکه میگوید: پروردگار من «اللّه» است، در حالی که دلایل روشنی از سوی پروردگارتان برای شما آورده است؟! اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت؛ و اگر راستگو باشد، (لااقل) بعضی از عذابهایی را که وعده میدهد به شما خواهد رسید؛ خداوند کسی را که اسرافکار و بسیار دروغگوست هدایت نمیکند.»
[6]. فخار بن معد موسوی، إيمان أبي طالب (الحجة على الذاهب إلى كفر أبي طالب)، ص85.
[7]. ابن ابی الحدید (عبد الحمید بن هبة الله)، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، چ1، قم، 1404ق، ج14، ص68.
[8]. شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احياء التراث العربي، بیروت، ۱۴۰۹ق، ج ۸، ص۱۶۴.
[9]. محمد بن سعد الهاشمی، الطبقات الکبری، دارالکتب العلمیة، چ1، بیروت، 1410ق، ج1، ص99.
[10]. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر، بیروت، 1385ق، ج2، ص90.
[11]. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الامم و الملوک (تاريخ الطبري)، دارالتراث، چ2، بیروت، 1387ق، ج5 ،ص149.
[12]. ویکی فقه: ایمان ابوطالب (دیدگاه فریقین).
[13]. محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، دار الكتب العلمية، چ1، بیروت،1410ق، ج1، ص98: محمد بن عمر بن واقد- معمر بن راشد- الزهري- سعيد بن المسيب- مسیب.
[14]. شمس الدین ذهبی، میزان الاعتدال، دار المعرفة للطباعة و النشر، چ1، بيروت، 1382ق، ج3، ص663.- ابن حجر العسقلانی، تهذیب التهذیب، دارصادر، چ1، بیروت، 1325ق، ج9، ص364.
سوال: در روایات اهل سنت، ابوطالب را مشرک معرفی کردهاند. آیا میتوان منصفانه درباره او قضاوت کرد؟
جواب: هرچند ابوطالب بنا بر مصالحی، تقیه میکرده، اما دلایل روشنی بر ایمان حضرت ابوطالب وجود دارد. ابوطالب در اشعار خود بارها به نبوت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) اقرار کرده است. اهل بیت پیامبر که بیشترین شناخت را از ایشان داشتهاند، به ایمان وی تصریح کردهاند. خدمات ابوطالب برای حفظ و گسترش اسلام در بدترین شرایط آن موقع دلیل روشنی بر ایمان اوست.