زندگی سیاسی امام حسن مجتبی(ع)

12:12 - 1399/02/17

صلح امام حسن(علیه‌السلام) را می‌توان عقب‌نشینی بسیار هوشمندانه و حرکتی عالی دانست که به نفع شیعیان بود و باعث رشد و اعتلای شیعه گردید.

امام حسن مجنبی

امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) اولین ثمره زندگی مشترک امیرالمومنین و فاطمه زهرا(علیهماالسلام) و سبط اکبر پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است که در نیمه رمضان سال دوم هجری به دنیا آمد و حدود 7 یا 8 سال از زندگی مبارک پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را درک کرد و همان زمان، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) درباره ایشان و برادرش امام حسین(علیه‌السلام) فرمودند: «حسن و حسین امام هستند، بنشینند یا قیام کنند».[1]

آغاز فعالیت سیاسی حضرت به دوران کودکی بر می‌گردد و در زمان خلافت پدر بزرگوارشان بیشتر می‌شود، ایشان در دوران کودکی کم و بیش در مسائل سیاسی شرکت داشته‌ است، اما به علت پایین بودن سن، نتوانسته است چندان تاثیرگذار باشند، در همین ایام نیز نقل شده چندین بار با شیخین اهل سنت درگیر شده و آنان را غاصب خوانده و خلافت را حق پدر خود نامید.[2]

در زمان عثمان که مقداری سن حضرت به جوانی رسیده بود، بیشتر در مسائل سیاسی شرکت می‌کند و سفیر بین پدر و عثمان بن عفان خلیفه سوم اهل سنت قرار می‌گرد و سخنان پدر را به عثمان رسانده و او را راهنمایی کرده و از آینده شوم رفتار خود برحذر می‌دارد. حتی در برخی نقل‌ها بیان شده زمانی که شورشیان به خانه عثمان حمله می‌کنند، امیرالمومنین(علیه‌السلام) امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) را برای ممانعت از کشته شدن عثمان، به خانه او می‌فرستد و حتی نقل شده امام حسن(علیه‌السلام) در این درگیری زخمی می‌شود.[3]

اما با به خلافت رسیدن پدر، فعالیت سیاسی ایشان بیشتر می‌شود؛ در آن دوران هم مسئولیت‌های سیاسی را از پدر دریافت می‌کند و هم به عنوان مشاور در خدمت پدر است و هم در جنگ‌هایی که برای پدر و جامعه اسلامی به وجود آمد حضور فعال و تاثیرگذاری داشت و به عنوان فرمانده سمت راست سپاه در لشگر امیرالمومنین(علیه‌السلام) قرار گرفت. همچنین نقل شده در جنگ جمل، امیرالمومنین(علیه‌السلام)، ایشان را به همراه عمار به کوفه فرستاد تا برای سپاه حضرت نفراتی را جمع کنند، سخنان شورانگیز و حماسی امام حسن(علیه‌السلام) بود که توانست حدود ده هزار نفر از مردم کوفه را جمع کرده و با خود به جنگ با عایشه آورد.[4] در جنگ صفین و نهروان نیز حضوری فعال داشت و در جریان حکمیت برای مردم سخنرانی کرده و آنان را راهنمایی کرد که فرد مناسبی را برای حکمیت انتخاب کنند.
همچنین در حکومت امیرالمومنین(علیه‌السلام) مسئولیت‌هایی را بر عده داشت مانند تولیت موقوفاتی که مربوط به امیرالمومنین(علیه‌السلام) بود، خواندن نماز جمعه به جای امیرالمومنین(علیه‌السلام)، کمک کردن به پدر در امر قضا و نشستن در مقام قضاوت بین مردم و...[5]

اما مهم‌ترین مسئولیت حضرت با شهادت امیرالمومنین(علیه‌السلام) آغاز می‌شود، ایشان همینک امام المسلمین و خلیفه جامعه اسلامی است، اما معاویه زیر بار این مساله نمی‌رود و با جمع کردن سپاهی عظیم به جنگ با حضرت می‌آید، امام حسن(علیه‌السلام) نیز مانند هر حاکم دیگری سپاه تدارک دیده و به جنگ با معاویه می‌رود و در نخیله اردو می‌زند. اما یاران حضرت یکی پس از دیگری از اردوگاه حضرت خارج شده و به سپاه معاویه می‌پیوندند و دین و آبروی خود را در قبال سکه‌های طلا معامله کردند. کار تا آنجا بالا گرفت که یکی از یاران حضرت در درون اردوگاه خود، به حضرت حمله کرده و نزدیک بود همان‌جا حضرت را به شهادت برساند.
 
لذا حضرت با دیدن این صحنه دو راه بیشتر ندارد، یکی این‌که با یارانی اندک خود به جنگ با معاویه برود و با تمام انصار و اعوان و اهل بیت خود به شهادت برسد، یا صلح کند و از خلافت مسلمین کناره‌گیری کرده و امور مسلمین را به معاویه بسپارد. تصمیم بسیار سختی است، زیرا اگر صلح کند، مردم ایشان را ترسو و دنیاگرا می‌خوانند که از مرگ می‌ترسد و اگر جهاد کند و خونش ریخته شود، هیچ سودی ندارد و شیعه نابود می‌شود.

حضرت راه دوم را انتخاب کرد و با معاویه صلح نمود. چرا که معاویه در میان مردم به خال‌المومنین و مفسر قرآن معروف است، نماز جماعت برپا کرده و تفسیر قرآن می‌گوید، بر منبر رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) رفته و خطبه می‌خواند و مردم را موعظه می‌کرد. لذا جنگ با معاویه جنگ با دین و دیانت محسوب می‌شد و اگر امام حسن(علیه‌السلام) با او می‌جنگید و به شهادت می‌رسید، به عنوان خارجی و باغی معرفی می‌شد و بعد از آن معاویه به شدت بر شیعیان حضرت فشار می‌آورد و تمام آن‌ها را نیز از دم تیغ می‌گذراند، لذا حرکت حضرت را می‌توان عقب‌نشینی بسیار هوشمندانه و حرکتی عالی دانست که به نفع شیعیان بود و باعث رشد و اعتلای شیعه گردید.

اما صلح حضرت چهره واقعی معاویه و دنیاطلب و دنیاگرا بودن او را روشن کرد و بر همگان ثابت شد که معاویه نقض پیمان کرده و با عهد و پیمانی که با حضرت بسته بود، مخالفت کرده است و چهره ریاکار او برای بسیاری از بزرگان اسلام مشخص گردید.

همچنین در سایه این صلح، حضرت توانست شیعیان را رهبری و حمایت کند و رشد دهد. حضرت به چنین فرصتی نیاز داشت تا اعتقادات و فقه شیعه که توسط پدر بزرگوارشان بنیان نهاده شده بود و بسیار نوپا و تازه بود را تقویت کرده و در جامعه نشر دهد، لذا اگر جنگ رخ می‌داد، تمام افراد خالصی که در زمان امیرالمومنین(علیه‌السلام) تربیت شده بودند و تمام جوانان از اهل بیت و بنی‌هاشم به شهادت می‌رسیدند و شیعه در نطفه خفه می‌شد و کارش به اتمام می‌رسید.

با توجه به مطالب بیان شده می‌توان گفت امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) از همان بچگی تا لحظه شهادت در صحنه سیاسی قرار داشت و کاملا اتفاقاتی که در جامع رخ می‌داد را رصد می‌کرد و در متن کار بود و با تصمیمات صحیح و دقیق خود شیعیان را رهبری و هدایت کرد.        

_______________________________
پی‌نوشت
[1]. ابن بابويه، محمد بن على، علل الشرائع، كتاب فروشى داورى، قم، چاپ اول، 1385ش / 1966م، ج‏1، ص 211.
[2]. برای مطالعه بیشتر به این مطلب مراجعه کنید.
[3]. برای مطالعه بیشتر به این مطلب مراجعه کنید.
[4]. برای مطالعه بیشتر به این مطلب مراجعه کنید.
[5]. برای مطالعه بیشتر به این مطلب مراجعه کنید.

بدون شک امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) از همان بچگی تا لحظه شهادت در صحنه سیاسی قرار داشت و کاملا اتفاقاتی که در جامع رخ می‌داد را رصد می‌کرد و در متن کار بود و با تصمیمات صحیح و دقیق خود شیعیان را رهبری و هدایت کرد.       

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
12 + 3 =
*****