درک شب قدر یعنی درک صاحب شب قدر، یعنی درک امام زمان(ارواحنا فداه)، یعنی جلب رضایت حضرت.
خداوند متعال در سوره قدر میفرماید: «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ[قدر/3] فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای [تقدیر و تنظیم] هر کاری نازل می شوند». فعل مضارعی که در این آیه به کار رفته است دال بر اسمترار است و میرساند که هر ساله تا روز قیامت شب قدر وجود دارد و در آن شب مقدارات عالم نزول پیدا میکند.
اما سوال اینجاست که این نزول و این آوردن مقدارات عالم برای چه کسی است؟ آیا غیر از معصوم شخص دیگری را میشناسید که چنین لیاقتی داشته باشد که مورد نزول ملائکه باشد و مقدرات عالم را نزد او بیاورند، آیا غیر از حجت و ولی خدا حضرت حجه بن الحسن عسکری(ارواحنا فداه) شخص دیگری را سراغ دارید که محل آمد و رفت ملائکه باشد؟ چرا که آن شخص بیتردید باید بالاتر و برتر از ملائکه باشد، تا نزول صورت گیرد، چون وقتی بزرگی نزد کوچکی برود نزول صدق نمیکند، در ثانی دون شان عالی است که بر کمتر از خود نازل شود و به خدمت او برسد.
بنابراین ولی و حجت خدا حضرت ولی عصر(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) از ملائکه الهی برتر و عالیتر است، که مورد نزول آنان قرار میگیرد، او فرزند پیامبر و عصاره تمام پیامبران است، او طاووس بهشت و گل سر سبد هستی در زمان کنونی است، او آرزوی تمام انبیا و اولیای الهی است. او همینک صاحب شب قدر است و درک شب قدر یعنی درک امام زمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، یعنی معرفت نسبت به او.
شخصی میتواند شب قدر را به طور کامل درک کند و از فیوضات آن شب بیهمتا نهایت بهره را ببرد که به حضرت وصل شده و با روحش بتواند با حضرت پرواز کند و به محضر حضرت بار یابد. حضرت از او راضی بوده و لبخند رضایتی بر پرونده اعمال او داشته باشد.
با این بیان میتوان گفت یکی از بافضیلتترین اعمال شب قدر یاد کردن از مولایمان حضرت صاحب الزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) است، البته خواندن دعای امام زمان و یاد کردن از ایشان و نماز امام زمان نیز جزء اعمال شب قدر محسوب میشود؛ اما بالاتر از ذکر لسانی، ذکر قلبی و اتصال روحی است، اگر کسی بتواند در این شب مبارک خود را به امام زمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) وصل کند و روحش با حضرت ارتباطی داشته باشد، میتواند از شب قدر نهایت استفاده را ببرد و هر چه این ارتباط قویتر باشد، بهرهمندی او از شب قدر بیشتر است.
در این شب مقدرات یک ساله انسان به امضای ولیّ و حجت خدا میرسد که در زمان کنونی وجود نازنین امام زمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) است، زیرا که امام باقر(علیهالسلام) در حدیثی فرمود: «همانا در شب قدر، تفسیر امور هر سال بر ولیّ خدا نازل میشود؛ بخشی از آن امور مربوط به امور شخصی اوست، و بخش دیگر مربوط به امور مردم».[1] چه بسا اگر حجت خدا بخواهد و از خداوند طلب کند، مقدرات انسان نیز تغییر یابد، لذا در این شب و از روزها قبل از آن، باید تلاش کرد با ایجاد ارتباط معنوی با حضرت، خود را به او نزدیک کرده و توجه ایشان را به خود جلب کنیم.
برای جلب رضایت حضرت و درک شب قدر باید دو کار مهم را از مدتها قبل شروع کرد و مداومت بخشید، یکی تقوای الهی و انجام واجبات و ترک محرمات الهی، چرا که امام صادق(علیهالسلام) در حدیثی فرمودند: «هر کس خوشحال میشود که از اصحاب قائم باشد؛ پس منتظر باشد و بر اساس ورع و تقوا عمل کند و اخلاق نیکویی داشته باشد...»[2] و دیگری یاد حضرت و ارتباط معنوی و اتصال به حضرت است. باید روزانه با حضرت ارتباط داشت و برای ظهورش دعا کرد و نماز خواند.
ارتباط مداوم با حضرت باعث میشود که دل انسان زنده شود، باعث میشود انسان رنگ و بوی حضرت را بگیرد، گریه و ناله کردن در فراق و دوری از حضرت، شوق انسان برای رسیدن به ایشان را چندین برابر کرده و آتش درون را شعلهور میسازد. خواندن دعاهایی مانند دعای ندبه و دعای عهد با توجه و حضور قلب، همچنین دعا برای ظهورش و درد و دل کردن با حضرت بعد از هر نماز میتواند این ارتباط را قویتر و محکم کند.
در کل باید گفت: درک شب قدر، یعنی درک صاحب شب قدر، یعنی درک حجت خدا و وصل شدن به او، یعنی ارتباط معنوی با ایشان و رضایت و لبخند ایشان بر نامه عمل ما. خوش به حال کسی که بتواند امام خویش را در این شب راضی کرده و لبخند رضایتی بر لبان او بنشاند.
____________________________________
پینوشت
[1]. الكافي، ثقة الإسلام کلینی، دار الكتب الإسلامية، 1407 ق،، ج1، ص 248.
[2]. «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ فَإِنْ مَاتَ وَ قَامَ الْقَائِمُ بَعْدَهُ كَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَدْرَكَهُ فَجِدُّوا وَ انْتَظِرُوا هَنِيئاً لَكُمْ أَيَّتُهَا الْعِصَابَةُ الْمَرْحُومَةُ». ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، الغيبة، نشر صدوق - تهران، چاپ: اول، 1397ق، ص 200.