حکومت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) با چالشهای و مشکلات متعددی روبرو بود، اما در عین حال از اقتدار و ثبات لازم برخوردار بود.
در میان ائمه اطهار(علیهمالسلام) بعد از پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) تنها امیرالمؤمنین امام علی(علیهالسلام) و امام حسن مجتبی(علیهالسلام) توانستند حکومت تشکیل دهند که در این میان حکومت امام دوم شیعیان به علت عدم همراهی مردم و کارشکنیهای معاویه، چندان طولانی نشد؛ اما مولای متقیان امام علی(علیهالسلام) حدود پنج سال زمام جامعه اسلامی را در دست داشت، از اینرو تحلیلهای متفاوتی از حکومت آن حضرت ارائه شده که برخی با واقعیت جامعه آن زمان همخوانی ندارد، حتی برخی افراد حکومت آن حضرت را نماد بیثباتی و بیتدبیری نامیدهاند، حال آنکه برای قضاوت در این زمینه ابتدا باید چالشها و مشکلات آن حضرت در دوران بر پایی حکومت را از نظر بگذرانیم تا بتوانیم قضاوتی صحیح در مورد حکومت حضرت داشته باشیم.
مهمترین مشکلات پیش روی حضرت به صورت مختصر عبارت بودند از:
1. خلافت، در سستترین حالت خود بعد از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) قرار داشت، زیرا دو خلیفه قبلی کشته شده بودند و گرچه قتل عمربن خطاب مربوط به جریان خاصی نبود، ولی قتل عثمان بازخوردی از یک جریان شورشی بود، که به جامعه این احساس و باور را میداد که میتوان برای گرفتن حق خویش، خلیفه را تحت فشار قرار داد و حتی او را به قتل رساند.
موضوعی که برای حکومت امیرالمومنین(علیهالسلام) نیز بروز کرد و باعث جنگ جمل شد، چرا که طلحه و زبیر که گمان کردند حقشان در حکومت حضرت نادیده گرفته شده، تلاش کردند از همین شیوه بهره ببرند، گرچه تدبیر مولای متقیان مانع از آن شد که در این کار موفق شوند.
آنچه بیشتر از این موضوع، حکومت آن حضرت را دچار چالش میکرد، نحوهی به حکومت رسیدن حضرت بود، یعنی مردم با بینش صحیح و رغبت واقعی برای رسیدن آن حضرت به حکومت تلاش نکردند، بلکه از روی ناچاری و استیصال به آن حضرت مراجعه کردند، برای درک این موضوع لازم است بخشی از تاریخ را از نظر بگذرانیم:
بر اساس نقلهای تاریخی بعد از کشته شدن عثمان، شورشیان با ترس از اینکه خبر قتل عثمان قبل از بیان جانشینی وی سبب آشوب در جامعه شود، به سرعت به سوی صحابه روی آورند و به افراد مختلف از جمله طلحه و زبیر و امیرالمومنین(علیهالسلام) خلافت را پیشنهاد دادند[1] و وقتی مخالفت ایشان را دیدند، مردم مدینه را تهدید کردند که اگر تا سه روز آینده خلیفه مشخص نشود، این افراد را به قتل خواهند رساند، از این رو مردم مدینه از روی ناچاری به سوی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) روی آوردند.[2]
2. در مقابل پایههای سست خلافت در مدینه، پایههای حکومت امویان ـ که مهمترین دشمن حکومت علوی به شمار میآمد ـ در شام بسیار مستحکم بود، و معاویه در مدت بیست سال حکومت در شام، به خوبی مردم این منطقه را با خویش همراه کرده بود و مردم آن منطقه وفاداری خاصی نسبت به ایشان پیدا کرده بودند و از همه مهمتر اینکه مردم شام از ابتدا با اسلام اموی آشنا شده و با اسلام ناب محمدی بیگانه بودند، به همین خاطر در ایشان اصلاً انگیزهای برای آشنایی با حقیقت اسلام وجود نداشت تا پذیرای حکومت علوی باشند.
3. مشکل دیگر حکومت علوی، توسعه جغرافیایی دنیای اسلام بدون تعمیق فرهنگ اسلامی در اذهان و افکار مردم بود. چراکه حکومت اسلامی در آن زمان از خراسان بزرگ در شرق تا شمال آفریقا و بخش اعظم روم شرقی در غرب گسترش یافته بود؛ به همین خاطر به طور طبیعی مدیریت این جغرافیای گسترده بسیار سخت بود و آنچه این سختی را برای حضرت بیشتر میکرد، نبود کارگزارانی لایق و همسو با سـیاستهای خویش بود، و به طور طبیعی ساخت کادری این چنینی نیازمند سالها تلاش و تربیت نفس بود، در حالی که آن حضرت زمانی به حکومت رسید که والیان و فرمانداران نالایق خلیفه قبلی، نه تنها مردم را با آموزههای اسلامی به صورت صحیح آشنا نکرده بودند، بلکه حتی ظن و بدبینی را نیز نسبت به آن ایجاد کرده بودند، به گونهای که هر از گاهی در گوشه و کنار برخی از این سرزمینها شورشهایی بر علیه حکومت مرکزی انجام میشد.[3]
4. علاوه بر مشکل قبلی که در سرزمینهای تازه فتح شده وجود داشت، مشکل بزرگ دیگری نیز در آغاز حکومت علوی به چشم میخورد و آن تحریف آموزههای اصیل اسلامی در دوران قبل از حکومت امیرالمومنین بود که سبب شد حتی در شبه جزیره عربستان(مدینه و مکه) که مَحمل نشر و نمو اسلام بود، باز گروهی به خاطر انجام آموزههای اسلام اصیل از سوی مولای متقیان امام علی(علیهالسلام) به مخالفت با ایشان برخیزند.
حکومت علوی با مشکلات متعدد دیگری نیز دست و پنجه نرم میکرد که پرداختن به تمام آنها نیازمند نوشتاری طولانی و مفصل است که از اهداف این مقاله خارج است، ولی اطلاع از همین مقدار از مشکلات دوران حکومت امام علی(علیهالسلام) به خوبی این حقیقت را روشن میکند که حکومت علوی با تمام چالشهای که وجود داشت، توانست بسیاری از اهداف حکومت ناب اسلامی را در آن دوران پیاده کند، بلکه بر خلاف ادعای برخی از افراد، حکومت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) حکومتی دارای ثبات و اقتدار بود.
________________________
پینوشت
[1]. ابوالفداء، عمادالدین اسماعیل، المختصر فی اخبارالبشر، بیروت، دارالمعرفه، بـی تا،ج1،ص171.
[2]. تجارب الأمم، ابو على مسكويه الرازى (م 421)، تحقيق ابو القاسم امامى، تهران، سروش، ط الثانية، 1379ش،ج1،ص:457.
[3]. فتوح البلدان، أحمد بن يحيى بلاذرى (م 279)، ترجمه محمد توكل، تهران، نشر نقره ، چ اول، 1337ش، صص550-551.