- لجن کف حوض در شرایط عادی و آرام دیده نمیشود و به همین دلیل، همه آب حوض را زلال و پاکیزه تلقی میکنند و شاید برخی اشتیاق نوشیدن آن را هم داشته باشند!
اما به محض اینکه تلاطم و حرکتی در حوض ایجاد شد و لجن تشکیلشده در کف حوض بالا آمد و خود را نشان داد، دیگر خبری از آن پاکیزگی ظاهری نخواهد بود و دیگر کسی فکر نوشیدن را هم نمیکند.
آن چه در روزهای اخیر در ایالات متحده اتفاق افتاد، بیشباهت به پدیدارشدنِ لجن کف حوض و بالاآمدن و ظاهرشدن باطن و حقیقت واقعی آمریکا نیست. اقدام وحشیانهی پلیس آمریکا در قتل فجیع یک سیاهپوست به نام جرج فلوید که اتهامش استفاده از یک اسکناس بیست دلاری جعلی بود(!) مثل جرقهای بر انبار عظیم باروت عمل کرد و احساسات میلیونها آمریکایی و میلیاردها انسان در سراسر جهان را جریحهدار کرد. این جرقه سبب شد تا مجموعهی اقدامات خشونتآمیز و غیرانسانیِ حکومت آمریکا علیه شهروندان این کشور و مخصوصا سیاهان، که در طول سالیان طولانی انجام گرفت، مرور و زنده شود و خیابانهای ایالتهای مختلف آمریکا به صحنههایی از اعتراض شدید مردم به سالها ظلم و بیعدالتی تبدیل گردد. مردم خشمگین و به ستوه آمده، علاوه بر فریادها و شعارهای خود، اقداماتی معنادار را انجام دادند و حرف دل خود را خیلی واضح بیان کردند. به زیرکشیدن مجسمهی افرادی که به هر نوعی در شکلگیری حکومت خودکامه و ظالم آمریکا و اقدامات ضدانسانی و نژادپرستانهی این حکومت، دخالت داشتند، نشان از اعتراض به پایه و اساس رژیم ایالات متحده دارد که تفاوت جنبش اخیر ستمدیدگان آمریکا با دیگر حرکتهای مشابه را بیان میکند.
با این وجود، نظام حاکم بر آمریکا هنوز از اقدامات ظالمانهی خود عبرت نگرفته و آنها را ترک نکرده است. حجم عظیم تصاویر و فیلمهای مربوط به خشونتهای بی حد و مرز پلیس در مقابله با مردم معترض، بسیار وحشتناک و دردآور است؛ از هدف قرار دادن چشم معترضان و نابیناکردن آنان گرفته تا کشتن پیرمرد 75 ساله را باید حقیقت حقوق بشر در کشوری دانست که نسبت به همهی دنیا طلبکارانه برخورد میکند! نکتهی قابل توجه این است که مقدار دقیق کشتهها و مجروحان اعتراضات اخیر آمریکا مشخص نیست چون علاوه بر سانسور شدید میدانی، پلیس آمریکا به خبرنگاران و عکاسان حاضر در صحنه اجازهی فعالیت نمیدهد و در موارد متعددی اقدام به دستگیری آنان نیز کرده است!
با این وجود، مقامات آمریکایی حاضر به پذیرش جنایات خود علیه مردم این کشور نیستند و با توجیهات مضحک و مسخره، سعی در کماهمیت جلوه دادن این برخوردها دارند. مثل دادستان آمریکا که برای سرپوش گذاشتن بر اقدامات غیرانسانی پلیس، اسپری فلفل را مادهای بدون سوزش و غیرشیمایی معرفی میکند تا به خیال خود، اندکی از افتضاحات و رسواییهای اخیر را کاهش و پلیس آمریکا را بیگناه جلوه دهد. این نوع برخورد با اعتراضات اخیر در آمریکا البته در شخص ترامپ هم وجود دار که هر چه بیشتر در آتش خشونت علیه مردم میدمد و سبب کشتار و جراحت آنان میشود ولی در عین حال، زبانش هم دراز است و حاضر به عذرخواهی از رفتار غلط خود نیست.
به هر صورت، آن چه این روزها بسیار مهم و قابل توجه است این که نگاه متحجرانه و عقبافتادهی حاکمان آمریکا سبب شده تا با موضوع تبعیض نژادی و نژادپرستی سیستماتیک بسیار عادی برخورد کنند و کار را برای فهم غلط بودنِ چنین رویکردی، بسیار سخت و دشوار نمایند. از همین رو است که برای یادآوری یک نکتهی بسیار ساده از قواعد انسانی، در بسیاری از نقاط نیویورک، به نوشتن عبارت «جان سیاهان مهم است» اقدام شده تا بلکه با تکرار این جمله، مسئولان آمریکایی بفهمند هیچ فرقی بین سفید و سیاه در کرامت و خلقت انسانی نیست!