- این روزهای آمریکا واقعیتی را به ما نشان میدهد که واقعا در زیر پوست ایالات متحده، اتحادی وجود ندارد و یک جرقه مانند قتل "جرج فلوید" میتواند این از هم گسستگی ساختاری و رابطهی حاکمیت و مردم را به وضوح به نمایش بگذارد.
یکی از واقعیتهای حتمی و مورد توجه در کشور آمریکا را باید بحث نژادپرستی و تفاوت میان سیاهپوست و سفید پوست دانست. نژاد پرستی در آمریکا سابقه دیرینهای دارد. این دیوارکشی و ایجاد فاصله میان سیاهپوستان و سفیدپوستان به روشهای مختلف در کشوری که مهد دموکراسی بوده است، خودنمایی میکرد؛ تفکیک مدارس، سرویس بهداشتی، حمل نقل عمومی، منطقه مسکونی و... اینها ازجمله دیوارکشیهایی در مهد دموکراسی بوده است که نگاه نژادپرستانه و ضد کرامت انسان را نشان میداد، اما فضای رسانهای و هالیوودی ایالات متحده با زرق و برق انگاری فضای جامعه این آلودگی درونی را میپوشاند و خلاف واقع را در اذهان مردم به نمایش میگذاشت. لذا این روزها شاهدیم که زخم درونی ایالات متحدهی آمریکا، خود را به بیرون انتقال داده است و موجب اعتراضات و شورشهای متعدد در سراسر آمریکا گردید.
با این وجود، مشاهده میکنیم که مردم آمریکا و همنوایی اروپا با مردم آمریکا، برای بروز و نمایش احساسات درونی خود در مسائل مختلف، ابتدا مخالفت و اعتراضات خود را با نمادهای نژادپرستانه در کشور آغاز کردند. یکی از جدیدترین جنبشهای مردم در اعتراض به نژادپرستی سرنگونی، براندازی، برداشتن و یا رنگ پاشیدن به مجسمهها و یادمانهایی است که در کشورهای مختلف به عنوان نمادی از برجستهترین افراد تاریخ آن کشور نصب شدهاند، اما در واقع در نژادپرستی، بردهداری، و آپارتاید، شهرتی خاص دارند.
باید این نکته را در مورد توجه قرار داد که نابود ساختن نمادها و اِلمانها در آمریکا و دیگر نقاط جهان، نشانهای از مبازره و تقابل معترضان با گفتمان مسلط و ایده حاکمیت در ایالات متحده و همفکران آنها در دنیا است و بنده معتقدم که این اعتراضات از اعتراض به کارکرد و ساختار حاکمیت فراتر رفته و به ستیز با ایده حاکمیت منتقل میگردد یعنی واکنشهای مردم نسبت به نمادهای نژادپرستانه، نشان از مبارزه با ایدهی حاکمیت و نظام سازی در مغرب زمین است. این بدین معناست که انسان غربی، نتوانست آن آرمانهایی که از لیبرال دموکراسی به عنوان نماد آزادی و آزادگی بیان میشد را بدست آورد.
لذا حرکاتی از این دست، فاصلهی زیاد تفکرات غربی با نگاه مدبرانه و حکیمانهی امام خمینی(ره) در پدید آوردن انقلاب اسلامی در ایران و همچنین کمال اندیشهی سیاسی امام خمینی(ره) در مبارزه با طاغوت را به ما نشان میدهد. ایشان در طی مبارزاتشان با حکومت طاغوت، تنها به دنبال تغییر ساختار نبودند، بلکه آنچه برای امام(ره) در ایجاد و استمرار انقلاب مهم بوده است، نوع حاکمیت است که باید در عین عبودیت گرایی، حافظ کرامت انسانی باشد که اعتراضات مردم علیه نمادهای نژادپرستانه نشان از این حرکت است که در مهد تفکر لیبرال دموکراسی، کرامت انسانی موجود نیست.