- قرار گرفتن در شرایط هیجانی نامناسب فرصت گفتگوی موثر را از بین می برد. چراکه فرد در چنین شرایطی حاضر نیست که خطاهای خودش را بپذیرد.
من 24 سالم هست و مادر و پدرم نزدیک 7 سال است که از همدیگر جدا شدند. من با خواهر و مادرم زندگی میکنم. مادرم دراین مدت نیز به خاطر محیط خانوادهاش و خواهرم که بچه است ازدواج مجدد نکرد. مادرم قبل از طلاق، خانم مومن و مذهبی بود ولی بعد از طلاق فهمیدم که مادرم تنها به خاطر پدرم مذهبی شده بود.
بعد از طلاق به رفتارهای مادرم شک کردم و با تحقیق بیشتر متوجه رابطههایش شدم. اما وقتی به او میگفتم که با فلانی چه رابطهای داری، اصل رابطه را منکر میشد و درنهایت میگفت که مزاحم است. اما من پیامها و صدای او با فرد غریبه را شنیده بودم و مادرم متوجه این مسئله شده بود و در آخر هم نه تنها بابت خطاهایش شرمنده نشده بود بلکه باحالتی طلبکارانه گفت که با هرکسی که بخواهم رابطه برقرار میکنم و به کسی ارتباطی ندارد. کاملا گیج شدم و نمیدانم باید چکار کنم؟ از طرفی احساس درماندگی در برابر مادرم میکنم. لطفا مرا راهنمایی کنید.
پاسخ مشاور:
شرایط شما را کاملا درک میکنم که چه حس وحالی دارید. اما اینکه مادرتان با بی پروایی از روابطش به شما گفته و نه تنها آن را انکار نکرده، بلکه آن را تایید هم کرده است، جای تأمل دارد!
البته چه بسا وقتی مادرتان متوجه شد که شما از همه روابطش مطلع هستید، دیگر جایی برای انکار نداشت و برای همین گویا از کوره به در رفته و با بی پروایی در این زمینه با شما صحبت کرده تا در آینده بیش از این پیگیر احیانا کارهای خطا آلودش نباشید.
گرچه ما مطمئن نیستیم که روابط مادرتان کاملا نامشروع بوده یانه، ولی به طور کلی روابط ایشان از دو حال خارج نیست؛ یا اینکه روابطی که مادرتان دارد در قالب یک رابطه مشروع و قانونی است (مانند صیغه موقت) یا اینکه نامشروع و غیرقانونی است!
اگر رابطه ایشان از نوع اول بود، در این زمینه نمیشود گفت که مادرتان به خطا رفته، چراکه رابطهاش مشروع و قانونی بوده و بالاخره باید توجه داشت که ایشان هم مثل بقیه انسانها نیازهایی دارد و از این بابت نمیتوان ایشان را مواخذه کرد. فقط باید توجه داشت که مبادا این رابطه از مدار خودش خارج شود!
اما اگر خدای نکرده رابطه ایشان از نوع دوم؛ یعنی نامشروع و غیرقانونی باشد که امیدوارم اینگونه نباشد، در آن صورت خطای ایشان هیچ گونه توجیهای نخواهد داشت؛ زیرا وقتی راه مشروع و قانونی وجود دارد، هیچ کس حق ندارد از راه خطا و گناه برای ارضای نیازش اقدام کند.
از طرفی دانستن این مسئله توسط دیگران از جمله شما به عنوان فرزندش، میتواند برای مادرتان تبعاتی داشته باشد ازجمله از دست رفتن آبرویش و بی اعتمادی شما به ایشان! پس کاری که باید بکنید اولا نباید این مسئله را به کسی بگویید؛ چرا که میتواند مسئله خرابتر شود و از طرفی با این کار ممکن است مادرتان جری تر شود! بهتر است در یک فضای مناسب تری با همدیگر صحبت کنید و علت این روابطش را جویا شوید. شاید در چنین حالتی بهتر بتوایند با هم تعامل کنید. وقتی هم مادرتان در این باره حرفهایش را زد، مبادا او را مواخذه کنید. بلکه به او بگویید که شرایطش را درک میکنید و متوجه هستید که ایشان نیازهایی دارد، ولی بهتر نیست که از راه حلال و مشروع اقدام کنید؟ حداقل اینکه خیالت راحت خواهد بود که گناه نمیکنید و از طرفی ترس این را ندارید که مبادا دیگران متوجه شوند و آبروریزی شود و ... خلاصه با یک لحن نرم و صمیمی نکاتی را که لازم است به او بگویید. اگر ایشان تقیدات دینی دارد، ولی ضعیف است، سعی کنید این نکته را در گفتگوهایتان برجسته کنید تا درنهایت مادرتان به خودش بیاید و اگر احیانا دچار خطا شده است، آن را اصلاح نماید.
نظرات
سلام وقت بخیر من یه دختر ۱۵ ساله هستم پدر مادرم حدود یک ساله که اختلاف دارن و در حال انجام کارای طلاق هستن و پدرم پیش ما نیست رفته شهرستان و اعتیاد هم داره قراره ترک کنه. مادرم هم همیشه شاغل بوده و توی این مدت وضعمون خیلی بد نبوده الانم شاغله. مدتیه که به مادرم مشکوک شدم چون همش توی واتس اپ با یه مرد چت میکرد دیشب موبایلش رو بهم داد تا یه مشکلی که توی گوشی داشت رو براش درست کنم که دیدم یه نوتیفکیشن اومده از طرف همون مرد که میگه ..... دنیا رو سرم خراب شد و بدنم داشت میلرزید کل شب رو. از دیشب سعی کردم اصلا باهاش چشم تو چشم نشم انگار یه حس نفرت بهش پیدا کردم اون نمیدونه که من میدونم هر روز هم به بهانه های الکی که دارم میرم خرید و... میره بیرون و چند ساعتی پیداش نیست حدس میزنم میره پیش همون مرد خواهش میکنم بگین چیکار کنم