ما از مکتب حسینی یاد میگیریم برای دین خدا باید جان فشانی کرد، باید با طاغوت و یزید زمان جنگید.
سال 60 هجری قمری از راه رسید، در این سال معاویه بن ابوسفیان پنجمین خلیفه امت اسلامی از دنیا رفت و فرزند خود را به عنوان جانشین خود به مردم معرفی کرد. معاویه در اولین حرکت خود به والی مدینه مینویسد که از 3 نفر برای یزید بیعت بگیر: حضرت اباعبدالله الحسین(علیهالسلام)، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر.
عبدالله بن عمر تحت فشار معاویه بیعت میکند، عبدالله بن زبیر نیز به مکه میرود، لذا در مدینه تنها شخصیت مورد توجه حضرت اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) است که باید بیعت کند. لذا همان شبی که معاویه از دنیا رفت، یزید نامهای برای والی مدینه مینویسد و از او میخواهد یا از امام حسین(علیهالسلام) بیعت بگیرد یا او را بکشد، او نیز شبانه حضرت را فرا میخواند و از حضرت بیعت میخواهد، امام نیز با زیرکی تمام به او پاسخ نمیدهد و میفرماید تا صبح به من وقت بده، همان شب حضرت مدینه را ترک کرده و به سمت مکه حرکت میکند.[1]
چهره یزید با پدرش بسیار متفاوت است، معاویه در ظاهر همه دستورات اسلامی را رعایت میکرد و به خال المومنین(دایی مومنین) معروف شد. اما یزید همین مقدار را هم بر نمیتابد، ظواهر را نیز حفظ نمیکند، او مردی سگباز، ميمونباز، شرابخور، بسيار شهوتران و... بود که اصلا به دين و شريعت اهميتی نمیداد، پس با وجود او و خلافتش، حتی ظواهر دين و اسلام در خطر عظيمی قرار میگرفت؛ به همين خاطر است که حضرت، بعد از اينکه يزيد به خلافت رسيد فرمود: «وَ عَلَى الاِسْلَامِ السّلَامُ اِذْ قَدْ بَلِيَتِ الْاُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْل يَزِيد: آنگاه كه امت، گرفتار حاکمی چون يزيد گردد، بايد فاتحه اسلام را خواند».[2]
بیعت امام حسین(علیهالسلام) برای یزید بسیار حیاتی و مهم بود، زیرا او خامس آل عبا و فرزند پیامبر است، همه نگاهها به ایشان است، بیعت کردن یا بیعت نکردن حضرت، بازتاب بسیار زیادی در بین جامعه اسلامی داشت، لذا به هر طریقی باید از ایشان بیعت گرفت یا از میان برداشته شود. اما حضرت در حرکتی زیرکانه از مدینه خارج و به مکه رفت، چون موسم حج نزدیک بود و مردم از بلاد دور و نزدیک به زیارت خانه خدا میآمدند و در آنجا حضرت میتوانست صدای خود را به گوش تمام مسلمین برساند.
یزید(لعنهاللهعلیه) نیز چون از این مساله آگاه است دستور میدهد مردانی مسلح با لباس احرام به میان حاجیان بیایند و هنگام طواف خانه خدا امام را به شهادت برسانند. اما حضرت به اذن الهی از نقشه شوم آنان مطلع میگردد، لذا در روز عرفه حج خود را تمام میکند و به سوی کوفه میرود و حرکت خود را آغازمیکند؛ تا اینجا گفته میشد اباعبد الله الحسین(علیهالسلام) بیعت نکرده، اما از این به بعد سخن از قیام حضرت و خروج بر یزید و خلیفه مسلمین است.
حضرت نه از تهدید یزید ترسید و نه فریب وعدههای او را خورد؛ بدون شک اگر امام حسین(علیهالسلام) حکومت هر منطقه از جهان اسلام را میخواست، یزید به راحتی قبول میکرد، اگر مال و ثروت و زمین و املاک میخواست، یزید با دیده منت به حضرت میداد تا بیعت بستاند. اما دغدغه حضرت چیز دیگری بود، دین در خطر نابودی بود، لذا باید جان و مال و هستی خود را فدای دین اسلام میکرد تا اسلام بماند. لذا حضرت نه اهل مذاکره با یزید بود و نه فریب وعدههای او را خورد، هدفش نابودی طاغوت و کفر و یزیدیان بود و هیچ نرمشی در این مسیر نداشت.
امروزه نیز بسیاری از مردم و مسئولین به مقام معظم رهبری(حفظهالله) انتقاد کرده که چرا با آمریکا و اسرائیل صلح نمیکند، چرا با آنان مذاکره نمیکند، چرا اینقدر بر سر عقاید خود پافشاری میکند، این همه جنگ و تحریم و فشار اقتصادی و... برای چه؟ چرا رهبر معظم انقلاب(حفظهالله) مذاکره و شروط آمریکا را قبول نمیکند تا تحریم و فشار تمام شود.
اگر امروز این سخنان از برخی مسئولین و برخی مردم شنیده میشود، چیز جدیدی نیست، همین سخنان را به امام حسین(علیهالسلام) هم گفتند و ایشان را از جنگ با یزید بر حذر داشتند، گاهی از روی دلسوزی و گاهی به نیت فریب، پیش آمده و به حضرت پیشنهاد بیعت و صلح میدادند؛ اما حضرت فرمود: «إنی لا أری الموت إلاّ سعادةً ولا الحیاةَ مع الظالمین إلا برما: به تحقیق من نمیبینم مرگ را، مگر سعادت و نمیبینم زندگی در کنار ستمگران را، مگر عار و ننگ».[3]
امروز نیز مقام معظم رهبری(حفظهالله) ادامه دهنده راه امام حسین(علیهالسلام) است، ما برای دین و آرمانهای انقلاب از جان و مال و هستی خود خواهیم گذشت. این انقلاب قوت قلبی برای مظلومان عالم است، هدف انقلاب برچیدن ظلم و ستم و نظام سرمایه داری را از دنیا است، هدف انقلاب مبارزه با طاغوت و طاغوتیان است، انقلاب اسلامی آمده است تا خواب راحت را از آنان بستاند، تا فریاد مظلمومی باشد بر سر ظالم، تا الگویی باشد در جهان برای قیام علیه ظلم و استعمار و استثمار ابرقدرتها.
امام حسین(علیهالسلام) نیز میتوانست با خود بگوید: با یزید بیعت میکنم و منطقهای وسیع را در اختیار میگیرم تا به آموزش دین و قرآن بپردازم، اما حضرت قیام و جنگ و شهادت را انتخاب کرد تا در طول تاریخ صدای حضرت و راه حضرت بماند و الگویی برای آزادمردان عالم باشد. ما نیز پیرو امام حسین(علیهالسلام) هستیم، رهبر معظم انقلاب نیز از فرزندان و پیروان راستین حضرت است، لذا یک ذره از اصول و مبانی انقلاب در مقابل شیطان بزرگ کوتاه نخواهد آمد.
مبارزه با طاغوت و طاغوتیان بزرگترین درس مکتب امام حسین(علیهالسلام) است، ما از مکتب حسینی میآموزیم برای دین خدا باید جان فشانی کرد، باید با طاغوت و یزید زمان جنگید، یاد میگیریم از مرگ نهراسیم، یاد میگیریم دین خدا از همه چیز برایمان مهمتر باشد، ما فرزندان حسینیم، ما وارثان خون سیدالشهدا هستیم، ما انقلابی هستیم.
_____________________________________________
پینوشت
[1]. سایت ویکی شیعه
[2]. ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، جهان، تهران، چاپ اول، 1348ش، ص 24.
[3]. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، علامه، قم، چاپ اول، 1379 ق، ج4، ص 68.
بیعت امام حسین(علیهالسلام) برای یزید بسیار حیاتی و مهم بود، زیرا او خامس آل عبا و فرزند پیامبر است، همه نگاهها به ایشان است، بیعت کردن یا بیعت نکردن حضرت، بازتاب بسیار زیادی در بین جامعه اسلامی داشت، لذا به هر طریقی باید از ایشان بیعت گرفت یا از میان برداشته شود. اما حضرت در حرکتی زیرکانه از مدینه خارج و به مکه رفت، چون موسم حج نزدیک بود و مردم از بلاد دور و نزدیک به زیارت خانه خدا میآمدند و در آنجا حضرت میتوانست صدای خود را به گوش تمام مسلمین برساند.