مدح ولادت امام رضا

10:09 - 1399/09/15
عکس نوشته ولادت امام رضا علیه السلام

مدح ولادت امام رضا عليه السلام

غلامرضا سازگار

 امشب فرشتگان خدا راست اين پيام
کاي نجمه اي عروس رسول خدا سلام

اي آفتاب و ماه، به خاک درت غلام
اي حجره تو را شرف مسجدالحرام

اي هشتمين وليّ خدا را خجسته مام
هم همسر امامي و هم مادر امام

هم بحر نور هم صدف پنج گوهري
امُ الرّضا و همسر موسي بن جعفري

اي عرشيان! تجلّي توحيد ، بنگريد
اي آسمانيان! به زمين عيد, بنگريد

قدر و جلال و عزّت و تمجيد، بنگريد
در دامن ستاره به خورشيد، بنگريد

حُسني که در خيال نديديد، بنگريد
خورشيد آل فاطمه تابيد، بنگريد

ميلاد هشتمين ولي الله اعظم است
روشن به ماه عارض او چشم عالم است

اين سوّمين علي دهمين نور داور است
اين پاره اي زپيکر پاک پيمبر است

اين ثامن الحجج خلف پاک حيدر است
اين بهترين سلاله زهراي اطهر است

اين آفتاب نجمه و موسي بن جعفر است
اين دُرّ هفت بحر و يم چار گوهر است

اين است آن وليِّ خداوند ذوالمنن
نجل علي سلاله زهرا بوالحسن

پيدايش جلال محمّد (ص) مبارک است
آئينه جمال محمّد (ص) مبارک است

خورشيد بي زوال محمّد (ص) مبارک است
مرآت بي مثال محمّد (ص) مبارک است

بر اهل دل وصال محمّد (ص) مبارک است
عيد رئوف آل محمّد (ص) مبارک است

پا تا به سر علي و سراپا چو احمد است
آئينه تمام نماي محمّد (ص) است

قرآن حکايتي زکتاب ولايتش
خورشيد، شعله اي زچراغ هدايتش

عالم رهين منّت جود و عنايتش
راضي خدا زکس نشود بي رضايتش

خلقت قوام يافته در ظلّ رايتش
خلقند سائل کرم بي نهايتش

با آن که چرخ منّت آن مقتدا کشد
اين است آن کريم که ناز گدا کشد

ايران چو حلقه اي که نگينش مزار او
گردون هماره دور زند بر مدار او

طوبي نهال کوچکي از لاله زار او
باغ بهشت شاخه گلي از بهار او

خورشيد و مه دوسائل ليل و نهار او
احسان سجيّت و کرم و لطف، کار او

اکرام خويش بر همه کامل کند رضا
پيش از سئوال، جود به سائل کند رضا

اي آستانم قدس تو بيت الحرام دل
پيچيده گِرد پنجره هايت زمام دل

از کوثر ولاي تو لبريز جام دل
دارد شرف زمهر تو دارالسّلام دل

وصف تو تا قيام قيامت کلام دل
اي شهريار عالم جان، اي امام دل

ما دل به غرفه هاي تو بستيم يا رضا
هر جا رويم ياد تو هستيم يا رضا

اي کلّ گنج هاي خدا در خزانه ات
باريده متّصل کرم جاودانه ات

مرغ بهشت، شيفته دام و دانه ات
عنقاي جان، کبوتر نقِّاره خانه ات

حاجات خلق، ريخته در آستانه ات
بار غم تمام امامان به شانه ات

هرگز کريم اينهمه نيکو نمي شود
سلطان به جز تو ضامن آهو نمي شود

دل مرده بود و بار دگر زنده تو شد
جان کشته لطافت يک خنده تو شد

دشمن هم از عطاي تو شرمنده تو شد
خورشيد، محو روي فروزنده تو شد

تابنده شده به کوي تو، تا بنده تو شد
من قربان اُشتري که پناهنده تو شد

جز باب تو که هست در رحمت اله
اشتر کجا به درگه سلطان برد پناه

اي شير پرده، پرده در خصم غافلت
مامون به عجز آمده اندر مقابلت

گلدسته هاي عرش خدا شمع محفلت
باغ اميدها همه گُل کرده کرده از گِلت

از کثرت معاصي ما خون بود دلت
کن عفو، بر مدارس آيات دعبلت

وقتي که چون گدا به درت راز مي کنم
بر پادشاهي دو جهان ناز مي کنم

ما را بود کمال ولايت ولاي تو
روي نياز برده به صحن و سراي تو

کرديم سعي در حرم با صفاي تو
اي مرغ دل کبوتر گلسته هاي تو

پيش از وجود مه همه دل بوده جاي تو
تو آشناي مائي و ما آشناي تو

اي واي اگر مرا ز سر خويش وا کني
دستم به دست توست مبادا رها کني

حُسن تو جلوه ابد و نور ابتداست
عبد در تو بر همه مولا و مقتداست

هر کس که گشت زائر تو زائر خداست
از خشت خشت صحن تو بر خلق، اين نداست

کاين جا بهشت اهل دل و کعبه هُداست
صد خازن بهشت، در اين آستان گداست

(ميثم) به هوش باش همانا سخن يکيست
دين، جز ولاي آل علي نيست، نيست، نيست

*****************************

مدح ولادت امام رضا عليه السلام

غلامرضا سازگار

 ماه ذيقعده! مبارک باد قرص آفتابت
همچو باران از سحاب نور مي بارد گلابت

بي حساب از آسمان ريزد به دامانت ستاره
بي حجاب آيد برون خورشيد زهرا از حجابت

جلوه کن تا از فروغت طور دل را نور بخشي
خنده زن تا از سرشک شوق ريزم دُرِّ نابت

دوست داري تا زنخل طور موساي ولايت
ميوه ي مدح رضا ريزد به دامن بي حسابت

دوست داري دُور روي يوسف زهرا بگردي
يا که چون پروانه سوزان، کند چون شمع آبت

در طلوع صبح صادق جلوه اي ديگر گرفتي
آفتاب دل فروز نجمه را در بر گرفتي

نجمه اي درياي عصمت را صدف گوهر مبارک
نخل سر سبز گلستان پيمبر، بر مبارک

ديدن روي رضا بر ديده ي پاکت گوارا
مقدم نوزاد تو بر موسي جعفر مبارک

جلوه ي ماه جمال عالِم آل محمّد (ص)
بر امام هفتم و بر آل پيغمبر مبارک

بهترين مادر به دامن برترين فرزند دارد
برترين فرزند بر آن بهترين مادر مبارک

پيروان خطّ اهل البيت را در کلّ هستي
عيد ميلاد رضا تا دامن محشر مبارک

آسماني ها زمين بوسند در نزد جلالش
چارده معصوم را ديدند در ماه جمالش

کيست اين مولود، از طفلي امام آفرينش
مدحش از صبح ازل ذکر تمام آفرينش

ضامن آهو نه بلکه ضامن کلّ خلايق
در کف عزمش به امر حقّ زمام آفرينش

همچنان پاينده در ظّل لوايش تا قيامت
هم قوام آفرينش هم نظام آفرينش

بر جمال و بر جلال و بر کمال و بر خصالش
هم درود آفرينش هم سلام آفرينش

حاجت کونين مي جوشد زخاک آستانش
پرچم حکمش بود بر اوج بام آفرينش

مظهر کلّ صفات ذات پاک حيّ سرمد
مخزن علم الهي عالِم آل محمّد (ص)

ملک ايران حلقه ي انگشتر است و او نگينش
پا به چشم آسمانش دست بر فرق زمينش

حاجت کونين مي جوشد زخاک آستانش
دست حقّ پيوسته مي آيد برون از آستينش

نقش گلبوس ملک پيدا به دست خاندانش
بال حور العين بود فرش قدوم زائرينش

کشور ايران اسلامي بود دارالامانش
حاجت آورده در اين دارالامان روح الامينش

هر که بنشيند دمي در سايه ي گلدسته هايش
ني عجب گر آفتاب کعبه گردد همنشينش

اجر زوّارش فزون از زائر ثارالله آمد
بلکه در شأنش زسوي حقّ کمن زارالله آمد

اي خدا را دست قدرت اي خرد را چشم روشن
اي علي را ميوه ي دل اي نبي را پاره ي تن

من کجا و مدحت تو اي خدايت مدح گستر
تو کجا و صحبت من اي وليّ حيّ ذوالمن

کيستي تو کيستي تو کيستي تو کيستي تو
چيستم من چيستم من چيستم من چيستم من

آب جويت رشک زمزم خاک کويت مهر کعبه
ماه رويت وجهَ ربّک، باب صحنت طور ايمن

دست تو دست الهي چشم ما چشم تضرّع
فيض تو ساري به هستي اشگ ما جاري به دامن

من سراپا تيره گي تو کيستي شمس امامت
من کوير تشنه مانده تو همه ابر کرامت

گنبد زرّين تو از مهر گردون دل ربايد
خادم درگاه تو پابر جبين عرش سايد

مالک دوزخ ره دوزخ به خدّامت ببندد
خازن جنّت درِ جنّت به زوّارت گشايد

کعبه ي کعبه مزار توست در قلب خراسان
مي سزد با چار رکنش در طواف کويت آيد

شمع مهمانخانه ات بر قلب مهمان نور بخشد
آب سقّا خانه ات زنگ گناه از دل زدايد

چارده معصوم را بايد يکي از جمع خيزد
تا مقامت را بگويد تا جلالت را نمايد

ني عجب زنگي اگر در حوض صحنت رخ بشويد
ماه کنعان آيد و بر حسن او تحسين بگويد

قبر تو در پيکر ايران ما جان است مولا
کعبه ي عشّاق اهل البيت ايران است مولا

يابن زهرا! زائر تو نيست تنها زائر تو
زائر پيغمبر و کلّ امامان است مولا

ني عجب گر ميزبان گردد همه خلق خدا را
هر که يک شب در خراسان تو مهمان است مولا

با چنين صحن و رواق و قبّه و ايوان زرّين
قدر تو مانند شام قدر پنهان است مولا

باغ رضوان و قصور و حور ارزانيِّ زاهد
با وجود تو بهشت من خراسان است مولا

من که لايق نيستم تا جزو زوّار تو باشم
لطف کن تا سائلي در پشت ديوار تو باشم

من ندانم کيستم دانم شما را دوست دارم
هر که هستم خاندان مصطفي را دوست دارم

مرغ روحم چون کبوتر پر زند سوي مدينه
هم خراسان هم نجف هم کربلا را دوست دارم

کمتر از آنم که باشم بنده ي شاه ولايت
گر چه خود آلوده ام اهل ولا را دوست دارم

دوستي از دوستان دوستان اهلبيتم
هر که هستم، شيعيان مرتضي را دوست دارم

گر نکير و منکرم پرسند آوردي چه با خود
در جواب هر دو گويم رضا را دوست دارم

کيستم من تا که باشم «ميثم» چون تو عزيزي
دعوتيي کردم مبادا آبرويم را بريزي

*****************************

مدح ولادت امام رضا عليه السلام

غلامرضا سازگار

دوباره مادر احمد پيامبر زاده
و يا که بنت اسد حيدري دگر زاده

و يا که فاطمه شبّير يا شبر زاده
يم وسيع ولايت مگر گهر زاده

ستاره ي فلک موسوي قمر زاده
که نجمه بر پسر فاطمه پسر زاده

نگاهدار زهر چشم بد، خدايش باد
رضاست اين! پدر و مادرم فدايش باد

دوباره زلف عروس سخن شکن شکن است
شب ولادت روح خرد به ملک تن است

وجود، غرق يم نور وجه نور وجه ذوالمن است
مه مبارک نجمه چراغ انجمن است

دهان چو درج وثناي رضا دُرِ سخن است
رضا که نام، علي کنيه اش ابوالحسن است

زهي جمال خدا لااله الاّ هو
سلام بر گُل رخسار ضامن آهو

سلام باد به نجمه درود بر قمرش
درود باد بر اين مادر و بر اين پسرش

فداي اين پسر و جدّ و مادرش و پدرش
ستاره اي که بود آفتاب، خاک درش

زهي به عارض از آفتاب خوب ترش
گرفته همچو کتاب خدا پدر به برش

زبان گشوده و اوصاف او شماره کند
وضو گرفته که بر عارضش نظاره کند

الا که آينه ي کبرياست اين مولود
بريد سجده که روي خداست اين مولود

تمام آينه ي مصطفاست اين مولود
حقيقت علي مرتضاست اين مولود

امام سلسله ي انبياست ايم مولود
گل بهشت محمّد، رضاست اين مولود

به نجمه و به گل سرخ دامنش صلوات
به سيّد رسل و پاره ي تنش صلوات

وجود بسته به يک گوشه ي نظاره ي او
فراتر از عدد، اوصاف بي شماره ي او

وجود، غرق يم رحمت هماره ي او
کشند شمس و قمر و منّت از ستاره ي او

صعود نور بر افلاک از مناره ي او
هزار معجزه پيدا به يک اشاره ي او

کسي به کشور بي مرز دل امير شود
که با اشاره او شيرِ پرده شير شود

موّحد است و کسي نيست مثل و مانندش
خدا يگان همگان دست بوس و پابندش

به چهره عارض ناديده ي خداوندش
هماره نور خدا مي دمد ز لبخندش

جواد و جود، کنار همند فرزندش
گدا و شاه به هنگام جود خرسندش

پناه شيعه سه جا در صف معاد است اين
رؤف آل محمّد ابوالجواد است اين

سپهر مجد و کرامت! قمر مبارک باد
کليم طور ولايت! شجر مبارک باد

شب اميد! نسيم سحر مبارک باد
بهشت آل محمّد! ثمر مبارک باد

عروس فاطمه نور بصر مبارک باد
امام موسي کاظم پسر مبارک باد

ميان سينه و دست تو يک جهان جان است
ببوس صورت او را که کلّ قرآن است

الا که قلب خراسان ما امام رضاست
بهار و باغ و گلستان ما امام رضاست

کمال مکتب ايمان ما امام رضاست
چراغ چشم و دل و جان ما امام رضاست

رئوف کل امامان ما امام رضاست
پناه کشور ايران ما امام رضاست

به زائر حرمش وعده داده و بايد
سه جا به ديدنش از لطف و مرحمت آيد

مزار بضعه ي پاک پيمبر است اينجا
فروغ ديده ي زهراي اطهر است اينجا

بهشت قرب خداوند اکبر است اينجا
چه ازدهام عجيبي است محشر است اينجا

قسم به کعبه که از کعبه بهتر است اينجا
حريم زاده ي موسي ابن جعفر است اينجا

به چشم زائر خود تا که محترم گردد
روا بود که حرم دور اين حرم گردد

نواي دل، غزل ناب عاشقانه ي او
فرشته مرغ گرفتار دام و دانه ي او

دعاي محفل قدّوسيان ترانه ي او
ستاده موسي عمران در آستانه ي او

مسيح محو صداي نقاره خوانه ي او
کرم ترشحي از بحر بي کرانه ي او

اگر چه شهر خراسان ديار غربت اوست
شفاي چشم وطن از غبار تربت اوست

الا رئوف تر از ما به ما امام رضا
غريب با همه کس آشنا امام رضا

 ابوالحسن خلف مرتضا امام رضا
گدا و شاه ز جودت رضا امام رضا

رفيق زائر بي دست و پا امام رضا
نگاه ماست به دست تو يا امام رضا

تو کيستي به چنين عزّت و جلال بگو
که همنشين گداييّ و ضامن آهو

کبوتر تو به مرغ بهشت ناز کند
به چار صحن تو هفت آسمان نماز کند

بهشت با حرمت روز و شب نياز کند
به شوق زائرت آغوش خويش باز کند

کرم به دامن تو دست خود دراز کند
مرا گدايي کوي تو سرفراز کند

مگر به لطف تو اي شهريار تا هستم
رسد به پاي سگ آستانه ات دستم

اگر چه در حرمت دست خالي آمده ام
ولي به درگه مولي الموالي آمده ام

ستاره ريخته قامت هلالي آمده ام
به کوي وصل تو از خردسالي آمده ام

در آستان تو با خسته حالي آمده ام
ولي به بارگاه ذوالجلالي آمده ام

تو که پناه به کويت دهي دو عالم را
قبول کن به غلامي خويش «ميثم» را

*****************************

مدح ولادت امام رضا عليه السلام

غلامرضا سازگار

 ليلة ميلاد مسعود وليّ حق رضاست
پارة جسم نبي چشم و چراغ مرتضاست

عالم آل رسول و زادة پاک بتول
رهبر ملک قدر فرماندة جيش قضاست

قبلة هفتم که پيش بارگاه رفعتش
آسمان با وسعت بي‌انتها، تحت الشعاست

نجمه زاده آفتابي را به هنگام سحر
کافتاب بامدادان ذرّه او را گداست

قرص خورشيد است اين خورشيد روي سرمدي
ماه تابان است اين، ماه که ماه مصطفي است

شمس پيش شمس حسنش گاه مغرب گوشه گير
ماه از شرم رخش، هر صبحدم در انزواست

موسي عمران بگردان روي از طور و ببين
کانچه ناديدي عيان در خانة موساي ماست

گر خدا خوانم و را در مرتبت کفر است کفر
ور جدا گويم خطا گفتم خطا گفتم خطاست

عقل مدحش را کند، يا وهم وصفش آورد
کان حقيري ناتوان و اين فقيري بينواست

کنت نورالله شنيدي؟ اين فروغ سرمدي است
نحن وجه‌الله خواندي؟ اين جمال کبرياست

از کجا جوئي دوا؟ خاکش بود داروي درد
وز که مي‌خواهي شفا؟ درگاه او دار الشّفاست

گِرد کويش بر مشامم خوشتر از بوي بهشت
آب جويش در مذاقم بهتر از آب بقاست

جز خدا هر کس بگويد وصف او را نادرست
جز نبي هرکس بخواند مدح او را، نابجاست

من ز خجلت آستين در کوي او دارم به رخ
کآستان او زيرتگاه خيل انبياست

مرقد او کعبة جان و طوافش کار دل
صحن پاکش مروه و ايوان زرّينش صفاست

با وجود آنکه کس قدر ورا نشناخته
هم گدا با او هم او با هر گدايش آشناست

دل به رويش داده يوسف بسکه رويش دلفروز
جان ز بويش جسته عيسي بسکه رويش جانفراست

بوي عطر خلد، ارزاني براي اهل خلد
من مشامم را صفا از خاک زوّار رضاست

ناز دارد شهر نيشابور بر باغ بهشت
ز آنکه خاکش جاي پاي ناقة آن مقتداست

عقد گوهر ريخته، جاري نمودي از دولب
آن حديثي را که بين شيعه زنجير طلاست

کي بود خوفش ز مأمون چون بود باکش ز خصم
آنکه نقش شيرهاي پرده را فرمانرواست

منجي خلق دو عالم در دو عالم اوست او
ضامن آهو، گرش تنها بخواني، نارواست

درد اگر داري برو از خاک او درمان بگير
مشکل ار داري بيا آري رضا مشکل گشاست

دست شرق و غرب از اين سرزمين پيوسته دور
ز آنکه ايران را بدين فرزند زهرا اتّکاست

سرزمين اهلبيت است اين زمين و اهل آن
تا رضا دارد، به تهديد عدو بي اعتناست

هر اَبَر قدرت، در اينجا پاي مال آيد چو مور
هر ستم گستر، بسان دانه زير آسياست

قدسيان رو بند خاک هر که اينجا زائر است
عرشيان گويند آمين هر که را اينجا دعاست

طوف قبرش کن که در محشر مقام زائرش
فوق زوّار حسين ابن علي در کربلاست

سر بخاکش مه که در ميزان و در حشر و صراط
زائر خود را رهائي بخش از خوف جزاست

بشنو از موساي کاظم اين روايت را که گفت
زائر قبر رضا در عرش زوّار خداست

ناز تا صبح جزا بر سفرة مريم کند
هر که را در کاسه از مهمانسراي او غذاست

بر فراز قبّه‌اش دارد لوائي سبز رنگ
شيعه تا صبح قيامت زنده زير اين لواست

گربه عالم بنگري هر کشوري را مرکزي است
مرکز ايران اسلامي، خراسان رضاست

اي که موسايت ثناخوان گشته در مصر وجود
وي که عيسايت بچرخ چارمين مدحت سراست

اي که ذکر آشنايت، نااميدان را اميد
وي که نام دلربايت، بي نوايان را نواست

کيستم من؟ تا که در کوي تو گردم ملتجي
اولياءالله را سوي تو روي التجاست

من نمي‌گويم خدائي ليک گويم چون خدا
نعمتت بي ابتدا و رحمتت بي انتهاست

بر فقير اعطا نمودي پيشتر از آنچه خواست
بر گدا انفاق کردي بيشتر از آنچه خواست

من نه مدحت را از آن گفتم که دانستم که‌اي
بل از آن گفتم که جز مدح تو را گفتن خطاست

تشنه‌اي بودم که از آب بقا گفتم سخن
چون تو خضر رحمتي در بيت بيتم رهنماست

آنکه سائل را نراند از سر کويش توئي
و اينکه گرديده گدايت «ميثم» بي دست و پاست

فخر بر رضوان کند زيرا در اين کو، ملتجي است
ناز بر شاهان فروشد ز آنکه بر اين در، گداست

*****************************

مدح ولادت امام رضا عليه السلام

غلامرضا سازگار

 مه ذيقعده چراغ سحرت باد مبارک
جلوة شمس به صبح ظفرت باد مبارک

خندة نجمه به قرص قمرت باد مبارک
نجمه ديدار فروغ بصرت باد مبارک

صدف بحر ولايت گهرت باد مبارک
عيد ميلاد يگانه پسرت باد مبارک

پدر و مادر و فرزند و تبارم بفدايت
به خدا آئينة روي خدا داده خدايت

اين پسر بر همه مولاست علي نام نکويش
دل صد سلسله افتاده به هر حلقة مويش

فيض ديدار خداوند بود در گل رويش
داروي درد مسيحاست غبار سر کويش

سدره يک شاخه ز نخلي است که رويد لب جويش
نجمه با چشم خدا بين بگشا ديده بسويش

تو ز ختم رسل و شير خدا آينه داري
شرف بنت اسد آبروي آمنه داري

صدف بحر ولا را گهر است اين، گهر است اين
طوبي جنّت دل را ثمر است اين، ثمر است اين

قلم صنع خدا را اثر است اين، اثر است اين
افق دانش و دين را قمر است اين، قمر است اين

پدر پير خرد را پسر است اين، پسر است اين
بلکه بر آدم و حوّا پدر است اين، پدر است اين

همه ممنون عنايت، همه مرهون عطايش
همه دانند امامش، همه خوانند رضايش

عالم آل نبي علم گل باغ کمالش
ملک و جن و بشر يکسره مبهوت جلالش

نبوي قدر و جلالش، علوي خلق و خصالش
چون خداوند تعالي نه نظير و نه مثالش

پدرش موسي جعفر شده مبهوت جمالش
مه ذيقعده زده دست بدامان وصالش

در ناب سخن اهل ولا گشته حديثش
بلکه معروف بزنجير طلا گشته حديثش

بي تولّاش دل اهل دل آرام نگيرد
مهر کور است گر از مهر رخش وام نگيرد

مرغ جان خانه به جز بر در اين بام نگيرد
خضر تشنه است اگر از کف او جام نگيرد

هر که از جام تولّاي رضا کام نگيرد
شرف از بندگي و بهره ز اسلام نگيرد

اوست آنکش که ولايت بولايش شد کامل
به همه خلق خدا لطف و عطايش شده کامل

ز سر انگشت رضا معجز شق القمر آيد
شجر خشک ز فيض نگهش بارور آيد

گر اشارت کند از شعله دو صد لاله برآيد
ريگ دُر، سنگ طلا، خاک سيه مشک تر آيد

غنچه با خنده برون از دل سخت حجر آيد
نخل ايمان را از فيض وجودش ثمر آيد

مرده را زنده کند فيض غبار حرم او
من آلوده دل و دامن لطف و کرم او

اي دل عيسي مريم به تولّاي تو زنده
اي دو صد موسي عمران شده در طور تو بنده

اي که يوسف زده با ياد گل روي تو خنده
اي که ابر کرمت بر سرما سايه فکنده

ريشة کفر شد از تيشه توحيد تو کنده
نقش شير از نگه نافذ تو شير درنده

آهويي را که تو ضامن شوي از لطف و کرامت
نه عجب گر که شود، ضامن خلقي به قيامت

دل شود لاله و از سنگ قدمگاه تو رويد
موسي از دامن سينا به خراسان تو پويد

عيسي از چرخ چهارم گل بستان تو بويد
خضر از آب بقا دل به لب جوي تو شويد

عضو عضوم همه گرديده زبان مدح تو گويد
چشم گريان و دل گمشده‌ام روي تو جويد

تو غريب‌الغربائي، تو چراغ دل مايي
تو معين الضعفايي، تو رضايي تو رضايي

طوطي وحي به گلزار جنان مدح تو خواند
آسمان دست به دامان ولاي تو رساند

نفس باد صبا در حرمت مشک فشاند
هيچکس غير خدا وصف تو گفتن نتواند

ساعتي را چو گدا هر که سر کوي تو ماند
هرگز از دست کسي افسر شاهي نستاند

من که خوارم چه شود با گل گلزار تو باشم
سگ دربار تو با خادم زوّار تو باشم

تو که جان زنده شود با نفست روح فزايت
تو که از بال ملک پر شده ايوان طلايت

تو که رشک حرم کعبه شده صحن و سرايت
تو که گشتند شهان، سائل و محتاج گدايت

تو که آهوي بيابان شده مرهون عطايت
تو که هم دشمن و هم دوست کند مدح و ثنايت

چه شود گر قدمي از کرمي رنجه نمايي
آن سه موعود که گفتي بملاقات من آيي

آتش عشق تو در سينه ما مشتعل آيد
مهر تو روز جزا کفّة خيرالعمل آيد

نه عجب گر به تضرّع به حريمت جَمَل آيد
سنگ تا خاک تو را بوسه زند از جبل آيد

گر همان دم که زنم بوسه به قبرت، اجل آيد
مرگ شيرين تر و محبوبترم از عسل آيد

کرمي، تا که يکي بوسه ز قبر تو بگيرم
آنچنان بوسه بگيرم که همان لحظه بميرم

اي کز آغاز تو را پارة تن خوانده پيمبر
اي ولاي تو اجّلِ نِعَم حضرت داور

اي به بحر کرمت عالم ايجاد شناور
پدران و پسرانت ز همه بهتر و برتر

شودش فيض طواف حرمت تا که ميسّر
روح عيسي به فلک بال زند همچو کبوتر

روز آغاز به مهر تو سرشته گِل «ميثم»
وصف تو بر لب و جاي تو بود در دل «ميثم»

*****************************

مدح ولادت امام رضا عليه السلام

غلامرضا سازگار

 بر تن هستي نسيم عيد امشب روح آرد
آسمان از هر طرف انجم به جاي نقل بارد

مهر را گو، تا که بر خاک زمين صورت گذارد
ماه را گو، تا به خط نور بر گردون نگارد

کامشب از نور الهي پر شود مه تا به ماهي
رخت بربندد سياهي مي دهد هستي گواهي

عيد ميلاد رضا چشم و چراغ مرتضي را
نجمه! با شمس ولايت طرفه پيوندت مبارک

بر جمال ماه آل الله لبخندت مبارک
اين همه قدر و شرافت از خداوند مبارک

عيد ميلاد رضا فرزند دلبندت مبارک
مصطفي را نو عروسي، مرتضي را دست بوسي

مشرق شمس الشّموسي، مادر سلطان طوسي
در بغل بگرفته اي مرآت حُسن کبريا را

آمد آن ماهي که مهر آسمان آرد سجودش
پرتو حسن الهي تابد از شمع وجودش

انبيا و اوليا سيراب از درياي جودش
مصطفي خواند ثنا و وکبريا، گويد درودش

عشق ها افسانه او، عقل ها ديوانه او
شمع ها پروانه او، قلب ها کاشانه او

شورها بخشيده اين شيرين دهن اهل ولا را
چيست اين مولود، نخل باغ آمال محمّد

کيست اين فرزند، ماه برج اقبال محمّد
شور او شور محمّد، حال او حال محمّد

واقف اسرار هستي، عالِم آل محمّد
علم، خاک مقدم او عقلّ مرهون دم او

دهر گم در عالم او، بخر يک بذل کم او
مي سزد خوانم خداي خلق، اين عبد خدا را

نجمه! بر خورشيد آل فاطمه چشم تو روشن
هست و بود اهل بيت است اين که بگرفتي به دامن

جان جان آفرينش، خوانده او را پاره تن
چون کتاب آسماني حرمتش کن بوسه اش زن

آفتاب داور است اين، بضعه پيغمبر است اين
مصطفي پا تا سر است اين، مرتضاي ديگر است اين

برده دل از فاطمه هم مرتضي هم مصطفي را
نازم آن آهوکه ضامن شد امام هشتمينش

مي سزد گر حور گردد با تفاخر همنشينش
بوي عطر جان وزد از گرد سّمِ نازنينش

جاي دارد صبحدم خورشيد تابد از جبينش
ضامن آهو نخوانش، منجي خلقت بدانش

اين تو و اين آستانش باش يکدم ميهمانش
مي پذيرد از کرم هم غير را هم آشنا را

درد بي درمان عالم را شفا در بارگاهش
آهو و گرگ بيابان لابه گيرد در پناهش

سجده آرد روز و شب بر آستان، خورشيد و ماهش
سنگ سلماني، طلاي ناب گردد از نگاهش

اصل دين تفسير از او، جاودان تکبير از او
گردش تقدير از او، نقش پرده، شير از او

دارد او در پنجه، اعجاز تمام انبيا را
اي خراسان! بر زمين نه، بر فلک هم رهبري کن

با غبار خويش بر چشم ملک روشنگري کن
ناز بر فردوس آرو پيش رضوان دلبري کن

خضر را از آب صاف جويبارت ساغري کن
محفل خاص خدائي، کعبه اهل ولائي

هم حريم مصطفائي هم نجف هم کربلائي
در تو مي بينم بقيع و کاظمين و سامرا را

اي خراسان! اي که بي شک کعبه اهل يقيني
اي خراسان! مهبط فيض خداوند مبيني

اي خراسان مدفن فرزند ختم المرسليني
اي خراسان برتر از عرشي اگر چه در زميني

چشمه چشمه شور داري، صحنه صحنه طور داري
لمعه لمعه نور داري، دسته دسته حور داري

جان مائي زان مکه داري در بغل جسم رضا را
اي به دور زائرت پروانه، جان آفرين

اي به مدحت روز و شب گويا زبان آفرينش
از تو آب زندگي نوشد روان آفرينش

خوشه اي از خرمن فيضت جهان آفرينش
سعي عالم را صفائي، درد جان ها را دوائي

زخم دل ها را شفائي، با غريبان آشنائي
مي نوازي همچو مهمان عزيز خود گدا را

آفتاب صحن تو از سايه طوباست خوش تر
گوشه ايوان تو از جنّة الاعلاست خوش تر

قطره باران تو از وسعت درياست خوش تر
پاي ديوار تو خواب از ليلة الاسراست خوش تر

اي به دامان تو دستم اي ولايت بود و هستم
گر چه بي مقدار و پستم هر چه ام بر تو بستم

دردم امّا حق نشانم داده اين دار الشّفا را
اي خدايت داده پيش از بندگي حکم خدايي

اي زشاهي خوب تر برگرد صحنينت گدايي
زندگي يعني به خاک مقدمت گشتن فدايي

واي اگر افتد ميان ما و تو روزي جدايي
ما گناه و تو ثوابي ما کوير و تو سحابي

شافع يوم الحسابي آفتابي آفتابي
دستگيري کن به محشر (ميثم) بي دست و پا را

*****************************

مدح ولادت امام رضا عليه السلام

غلامرضا سازگار

 اي مه ذيقعده امشب آفتاب آورده اي
يا جمال احمد ختمي مآب آورده اي

يا زجوف کعبه با خود بوتراب آورده اي
شادي و شور نشاط بي حساب آورده اي

در کوير تشنه توحيد، آب آورده اي
با نسيم صبحدم بوي گلاب آورده اي

نور بخش ديده و روشنگر دل را ببين
پيش تر از نيمه مه، ماه کامل را ببين

دوستان عيد آمده عيد آمده عيد آمده
عيد دين، عيد ولايت، عيد توحيد آمده

قبله جان، کعبه دل، نور امّيد آمده
جان به وجد و دل به شوق و لب به تمجيد آمده

بر همه خورشيدها، تابنده خورشيد آمده
فيض دائم عقل کامل علم جاويد آمده

شمع محفل آفتاب و نقل مجلس انجم است
ليله ميلاد مسعود امام هشتم است

نجمه اي خورشيد و ماه و اختران پروانه ات
نجمه اي از بحر مواج ولا دُردانه ات

بوي گل نه بوي جنّت آيد از ريحانه ات
مي زند يک بحرکوثر موج در پيمانه ات

مي وزد بر آسمان، نور خدا از خانه ات
يوسف زهرا نهاده سر به روي شانه ات

جان قرآن، پاره تن بر رسول است اين پسر
نازنين فرزند زهراي بتول است اين پسر

اين نه يک طفل است، اين فرمانه ملک قضاست
رهبر ملک قضا و شافع روز جزاست

خرّم از فيضش زمين و روشن از نورش فضاست
هم پيامش دل فروز و هم کلامش جان فزاست

روح قرآن جان احمد نور چشم مرتضااست
اين پناه بي پناهان قبله عالم رضاست

اين وليّ حق وصيّ هشتم پيغمبر است
هفت درياي ولايت را يگانه گوهر است

اين پسر در بندگي کار خدائي مي کند
اين پسر بر اهل عالم کبريائي مي کند

اين پسر از انس و جان مشکل گشائي مي کند
اين پسر از آفرينش دلربائي مي کند

اين پسر پير خرد را راهنمائي مي کند
اين پسر بر کلّ خلقت پيشوائي مي کند

در گل رخسار او تصوير احمد را ببين
چشم بگشا عالم آل محمّد (ص) را ببين

اي مزارت خاتم و ملک جهان انگشتري
اي گداي درگهت را بر سلاطين سروري

مي کند خورشيد گردون را جمالت رهبري
مشتري گرديده در بازار حُسنت مشتري

در لباس بندگي داري جلال داوري
گنبد زرّين تو کرده زعالم دلبري

رهنماي آدم و روح و روان عالمي
اي نثار خاک زوّار تو جان عالمي

مهر تو گنج خدا و قلب ما ويرانه ات
روي تو شمع وجود و جان ما پروانه ات

خلق عالم تشنه کام جام سقّا خانه ات
طايران سد ره را توفيق آب و دانه ات

مي کند خلقت گدائي بر در کاشانه ات
شرمگين از مرحمت، هم خويش هم بيگانه ات

زاده موسي امام هشتمين شمس الشّموس
جان مائي گر چه باشد مرقدت در شهر طوس

اختران آسمان شمع شب تار تواند
خوبررويان زمين گل هاي گلزار تواند

صد چو يوسف با کلاف جان خريدار تواند
شهري ياران دو عالم عبد دربار تواند

حوريان باغ رضوان خاک زوّار تواند
بي پناهان جهان در ظلّ ديوار تواند

انبيا گيرند قبرت را چو جان خود به بر
گاه در پائين پا و گاه در بالاي سر

لطف تو لطف خدا و بيت تو بيت خداست
هر فقير اين جاست سائل هر غني اين جا گداست

هر چراغي در حريمت مشعل نورالهدي است
خادم درگاه تو بر شهر ياران مقتداست

روز و شب جبريل را گرد رواقت اين نداست
واي بر آن کس که از اين خاندان راهش جداست

بوده حقّ را مقّتّي و زاهد و عابد بسي
بي ولاي تو خدا راضي نگردد از کسي

گر چه من سر تا بپا، پا تا به سر آلوده ام
لحظه لحظه بر گناه خويشتن اَفزوده ام

چهره بر خاک قدوم زائرانت سوده ام
تا ببوسم تربتت را راه ها پيموده ام

دوستدار آل عصمت بوده ام تا بوده ام
در تمام عمر، جز مدح شما نسروده ام

عادت تو لطف و احسان، کار من جرم و گناه
اي همه احسان نگاهم کن نگاهم کن نگاه

اي همه وقف ثنايت طبع روح افزاي من
دين من آئين من دنياي من عقباي من

نغمه من ناله من شور من آواي من
رهبر من هادي من سيد و مولاي من

کعبه و رکن و صفا و مروه و مسعاي من
آستانت در دو دنيا جنّة الاعلاي من

(ميثم) سر تا به پا غرق گناهم يا رضا
مهر تو فرداست تنها تکيه گاهم يا رضا

*****************************

مدح ولادت امام رضا عليه السلام

غلامرضا سازگار

مه ذيقعده! چو خورشيد مقام آوردي
که شب يازدهم، ماه تمام آوردي

«چه مبارک سحري بود و چه فرخنده شبي»
که درخشيدي و با خويش، امام آوردي

مرحبا! رحمت حق باد به تو اي مه نور
که براي همگان رحمت عام آوردي

مظهـر حسـن خـداي ازلي آوردي
جان عالم به فدايت که علي آوردي

ديده بگشاي که امشب شب ديدار رضاست
وسعت ملک خدا غرق در انوار رضاست

صحنه در صحنه جهان گشته خيابان بهشت
صفحه در صفحه زمين يکسره بازار رضاست

سينه اهل تولا شده صحن رضوي
دل بسي قافله در قافله زوار رضاست

طور موساي محمد شجر آورد امشب
نجمـه بر آل محمد قمر آورد امشب

اين پسر کيست که بر کل خلايق پدر است
پاي تا سر همه آيينه خيرالبشر است

اين پسر شمس‌شموس است خدا مي‌داند
اين پسر از همه خوبان جهان خوب‌تر است

گوهر نُه يم نور است و يم چار گهر
هشتمين حجت ذات احد دادگر است

به قد و قامت و حسن و خط و خالش صلوات
بـه جلال و به کمال و به جمالش صلوات

جلوه ذات الهي به جلالش پيداست
هرچه حسن است به مرآت جمالش پيداست

عالم آل‌نبي مخزن اسرار خدا
که کمال ازليت به کمالش پيداست

هرچه پيغمبر و زهرا و امامان دارند
همه در آينه خلق و خصالش پيداست

لحظه‌لحظه ز کفش معجز موسي خيزد
نـه عجـب کـز دم او روح مسيحـا ريزد

ماه و خورشيد به دور حرم او گردد
 اي خوش آن روز که دست کرمش رو گردد

با وجودي که زمام دو جهان در کف اوست
اين عجب نيست اگر ضامن آهو گردد

تا ابد منقبتش را نتوان گفت و نوشت
گو فلک صفحه، ملک نيز ثناگو گردد

شهرياري که شفيق است شفيق است شفيق
بـا گدايـان در خـويش، رفيـق است رفيق

کشور ماست پناهنده به ظل حرمش
آفرينش همه سيراب ز بحر کرمش

بي‌وضو راه نبايد به خراسان پيمود
که نشسته است بر اين خاک، غبار قدمش

حاجت ار داري بر باب جوادش روکن
به جوادش بده بر باب جوادش قسمش

رحمت واسعه‌اش بر همه گردد نائل
دست خالي ز درش بازنگردد سائل

بي‌تولاي رضا، دين همه تکفير شود
کرم اوست که هرلحظه جهانگير شود

دوست مرهون کراماتش اگر شد نه عجب
دشمن از سفره لطف و کرمش سير شود

نفسش لاله برآرد ز شرار دوزخ
نقش شير از نگه نافذ او شير شود

هرکـه آيـد به سوي پنجره فولادش
ملک از عرش شتابد به مبارک‌بادش

اي طواف حرم‌الله به دور حرمت
چشم ارباب کرم باز به دست کرمت

بس‌که داري کرم و جود- خدا مي‌داند
خلق گردند اگر بر تو گدا، هست کمت

اين عجب نيست که يک آن دو جهانش بخشي
دهد اي جان جهان هرکه به زهرا قسمت

بــدم امــا ز تــو دوري نتــوانم مولا
به جوادت قسم از خويش مرانم مولا

عرشيان خادم روز و شب ايوان تواند
خاکيان قبضه‌اي از خاک خراسان تواند

سربلندان همه جاروبکش صحن عتيق
دستگيران جهان دست به دامان تواند

آسمان است و زمين سفره احسان شما
دور و نزديک ندارد همه مهمان تواند

ملک‌العرش رهين کرم توست رضا
وسعت ملک الهـي حرم توست رضا

من اگر خارم از آب و گل اين گلزارم
هرچه هستم حق همسايگي گل دارم

نفسم بوي گلستان شما را دارد
از شما نيستم اما ز شما سرشارم

گو دوصد بار بگيرند سرم را از تن
کافرم دست اگر از دامنتان بردارم

مانـده بـار گنهـم بـر سر دستم مولا
«ميثم» کوي شما بوده و هستم مولا

*****************************

مدح ولادت امام رضا عليه السلام

غلامرضا سازگار

بارک الله نجمه امشب آفتاب آورده‌اي
وجه ناپيداي حق را بي‌نقاب آورده‌اي

در تراب امشب جمال بوتراب آورده‌اي
يا به دامن احمد ختمي مآب آورده‌اي

از دل درياي رحمت درِّ ناب آورده‌اي
گل به دست خود گرفتي يا گلاب آورده‌اي؟

با جلال آمنه مرآت احمد زاده‌اي
در حقيقت عالم آل محمّد زاده‌اي

اين پسر حسن خدا را مظهر است و منظر است
اين پسر سر تا به پا، پا تا به سر پيغمبر است

اين پسر هم مصطفي هم فاطمه يا حيدر است
تو چو مريم، اين پسر عيساي عيسي پرور است

اين پسر در هفت درياي ولايت، گوهر است
اين پسر قرآن بابا روي دست مادر است

ايـن شـه ملک قـدر فرمانده جيش قضاست
اين همان جان جهان مولا علي موسي‌الرضاست

بضعه ختم رسالت، روح قرآن است اين
بلکه هم جان جهان، هم يک جهان جان است اين

قدر قدر و نور نور و فرق فرقان است اين
من به قرآن مي‌خورم سوگند، قرآن است اين

جان دين، اصل ولايت، روح ايمان است اين
شمع جمع انبيا در بزم امکان است اين

لاله‌هاي وحي از فيض بهـارش کرده گل
بوسه موسي‌ابن‌جعفر بر عذارش کرده گل

ظرف نامحدود درياهاي رحمت ساغرش
آسمان گرديده چون پروانه بر دور سرش

ضامن آمرزش خلقي است آهوي درش
حافظ ايران اسلامي است در قم خواهرش

جد اميرالمؤمنين، ام ابيها مادرش
عالم هستي گرفته همچو کعبه در برش

موسي عمران بيا فرزند موسي را ببين
آدم و نوح و خليل الله و عيسي را ببين

چار صحن او پناه چار رکن عالم است
گندم مرغان صحنش عکس خال آدم است

گنبد زرين او خورشيد ماه مريم است
پيش احسانش به سائل گر جهان بخشد، کم است

در زمين قصر بلندش، عرش عرش اعظم است
شهر مشهد چون مدينه، او رسول اکرم است

خسروان در کويش احساس حقارت مي‌کنند
انبيـاء و اوليـا او را زيـارت مي‌کـنند

سايه گلدسته‌هايش سجده‌گاه آفتاب
آسمان بر خاک راه زائرش ريزد گلاب

جبرئيل از جام سقا خانه‌اش نوشيده آب
از حساب آسوده باشد زائرش روز حساب

پاي ديوار حريم قدس او يک لحظه خواب
باشد از بيداري قدرش فزون اجر و ثواب

بهترين عبد خدا اينجا خدايي مي‌کند
از تمـام آفرينش دلربـايـي مي‌کند

از هزاران، کعبه زير سايه ديوار تو
بار خيل انبيا افتاده در دربار تو

من کيم تا باشم اي وجه خدا، زوار تو؟
خارم و روييده‌ام در دامن گلذار تو

مي‌کشي ناز مرا هر چند هستم عار تو
گرچه بودم با گناهم باعث آزار تو

هر چه مي‌بيني بدي از من نمي‌راني مرا
من خجالت مي‌کشم اما تو مي‌خواني مرا

رأفتت نازم چرا از من حمايت مي‌کني؟
از جهنم در بهشت خود هدايت مي‌کني

زنده‌ام از فيض سرشار ولايت مي‌کني
همچنان از کوثر نورم سقايت مي‌کني

نه مرا مي‌راني از خود، نه شکايت مي‌کني
قاتلت گر بر درت آيد، عنايت مي‌کني

اين که دشمن هم بوَد چون دوست مرهون شما
عفو و جـود و بذل و احسان است در خون شما

کيستي تو؟ ظرف احسان خداوندي، رضا
در کرم مثل خدا بي‌مثل و مانندي رضا

من همه بي‌آبرو، تو آبرومندي رضا
تيرگي بودم به بحر نورم افکندي رضا

بس که آقايي، به رويم در نمي‌بندي رضا
هر چه گرياندم دلت را، باز مي‌خندي رضا

تو رؤف اهل‌بيتي، لطف و احسان بايدت
ميزبـاني و پـذيرايي ز مهمـان بايدت

من به زنجير غمت عمري اسيرم يا رضا
بسته شد از خاک زوارت خميرم يا رضا

با تولاي شما دادند شيرم يا رضا
وز گنه در آستانت سر به زيرم يا رضا

بار ده تا قبر تو در بر بگيرم يا رضا
لطف کن تا گوشه صحنت بميرم يا رضا

هر چه بودم هر چه هستم«ميثم» کوي توام
از خجالت کـورم امـا عاشق روي تـوام

*****************************

مدح ولادت امام رضا عليه السلام

غلامرضا سازگار

اي شمع محفل‌ها رضا اي قبله دلها رضا
حلال مشکل‌ها رضا جانم رضا جانم رضا

انوار قرآنم تويي، توحيد و ايمانم تويي
قلب خراسانم تويي جانم رضا جانم رضا

اي نور چشم مصطفي، سر تا قدم مهر و وفا
ذيقعده را دادي صفا جانم رضا جانم رضا

دردانه موسي تويي جانم رضا جانم رضا
ياسين تويي طاها تويي جانم رضا جانم رضا

جود و کرم فرزند تو جن و ملک پا بند تو
شاه و گدا خورسند تو جانم رضا جانم رضا

اي نجمه محو روي تو، اي چشم موسي سوي تو
اي عطر جنت بوي تو جانم رضا جانم رضا

بر سنگ تو سر مي‌زنم در کوي تو در مي‌زنم
بر بام تو پر مي‌زنم جانم رضا جانم رضا

دارم به کويت التجا، آورده‌ام روي رجا
باز آ به ديدارم سه جا جانم رضا جانم رضا

من خار گلزار توام، من عبد دربار توام
من خاک زوار توام جانم رضا جانم رضا

عشقم تويي شورم تويي، نارم تويي نورم تويي
خلدم تويي حورم تويي جانم رضا جانم رضا

عشق تو باشد دولتم، خاک تو مهر تربتم
تا پا نهي بر صورتم جانم رضا جانم رضا

*****************************

مدح ولادت امام رضا عليه السلام

غلامرضا سازگار

امشب مه ذيقعده خورشيد به بر دارد
 امشب حَرَم قرآن آذين دگر دارد

امشب شجر عصمت از نور ثمر دارد
امشب به بغل نجمه تابنده قمر دارد

امشب صدف عترت پاكيزه گهر دارد
 امشب خبري تازه با خويش سحر دارد

سينا شجر آورده ، طوبي ثمر آورده
 نجمه پسر آورده ، قرص قمر آورده

اي نجمه مباركباد قرص قمر آوردي
 خورشيد ولايت را وقت سحر آوردي

يا موسي جعفر را نور بصر آوردي
 در دامن ذيقعده ماهي دگر آوردي

انوار الهي را با اين پسر آوردي
 من هر چه كنم وصفش تو خوبتر آوردي

مرآت جمال حق توحيد تمام است اين
 تا دهر خدا دارد بر خلق امام است اين

مدحش سخن قرآن، مداح خداي او
 جن و مَلك و آدم مرهون عطاي او

خورشيد جهان آرا خاك كف پاي او
 رضوان به درش سائل، فردوس گداي او

تسبيح شود تكميل از فيض دعاي او
 تهليل شود مقبول از يُمن وِلاي او

خُلق نبوي دارد خوي علوي دارد
 هستي ز جمال او نور رضوي دارد

توحيد، ولايت، دين، ايمان به تو مي نازد
 تورات، زبور، انجيل، قرآن به تو مي نازد

جود و كرم و عفو و غفران به تو مي نازد
 فضل و شرف و علم و عرفان به تو مي نازد

جن و مَلك و حور و انسان به تو مي نازد
 بيش از همه،اي مولا، ايران به تو مي نازد

هم آينة هوئي، هم مصطفوي روئي
 هم مرتضوي خوئي، هم ضامن آهوئي

اي روح اجابتها نقش در و ديوارت
 بال و پر حورالعين فرش ره زُوّار

صد يوسف كنعاني آواره به بازارت
 با رشته جان و دل گرديده خريدارت

تو مظهر عفو حق من عبد گنهكارت
 مرگ است به منْ شيرين با لحظة ديدارت

گر خوارم و گر پَستم دل بر كرمت بستم
 مسكين درت هستم كوتاه مكن دستم

هر کس به کسي نازد ما نيز رضا داريم
 اين فيض ولايت را از لطف خدا داريم

هم آلوده دامن، هم اشک رجاء داريم
 هم پاي به گِل مانده، هم دست دعا داريم

هرچند گنهکاريم در کوي تو جا داريم
 دوزخ چه کند با ما جائي که تو راداريم

«ميثم» به ثناي تو مرهون عطاي تو
 پاي جان به فداي تو مائيم وِلاي تو

*****************************

مدح ولادت امام رضا عليه السلام

غلامرضا سازگار

 وقتي به طوس جا به کنار تو مي کنم
احساس وصل حق به جوار تو مي کنم

در بين خلق از همه با آبروترم
چون کسب آبرو ز غبار تو مي کنم

يک حج به نامه عملم ثبت مي شود
با هر قدم که رو بديار تو مي کنم

با اشک خجلت آمده ام در حريم تو
اين است گوهري که نثار تو مي کنم

بر يازده امام چو دلتنگ مي شوم
مي آيم و طواف مزار تو مي کنم

احساس مي کنم که ميان ملائکم
آن لحظه اي که جا به کنار تو مي کنم

تا بوي گل بگيرم و عطري پراکنم
خارم ولي هواي بهار تو مي کنم

در ديده ام حقيقت حق جلوه مي کند
چون با خيال، سير عذار تو مي کنم

من «ميثمم» که در همه جا يا اباالحسن
مدح تو و نيا و تبار تو مي کنم

 امشب فرشتگان خدا راست اين پيام / کاي نجمه اي عروس رسول خدا سلام / اي آفتاب و ماه، به خاک درت غلام / اي حجره تو را شرف مسجدالحرام

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 7 =
*****