متن شعر شهادت امام سجاد

11:18 - 1399/09/15

- شهادت امام سجاد,اشعار شهادت امام سجاد سازگار,شعر کوتاه درباره شهادت امام سجاد,اشعار جانسوز شهادت امام سجاد,دوبیتی شهادت امام سجاد,اشعار مدح امام سجاد,شعر در وصف امام سجاد,شعر شهادت امام سجاد برقعی,اشعار شهادت امام سجاد سهیل عرب

امام سجاد

اشعار شهادت امام سجاد(علیه السلام)

با گریه تمام روز تو شب شده بود

از هرم بلا تنت پر از تب شده بود

با دیدن "بوریا" به خود می گفتی

ای کاش تنش کمی مرتب شده بود

شاعر:
محمد حسن بیات لو

اشعار شهادت امام سجاد(علیه السلام)

بخاطر تو چهل سال محتضر بودم

به یاد تشنگی ات یک جهان شرر بودم

میامدم سرسفره غذا نمیخوردم

چون از گرسنگی ات خوب باخبر بودم

شبیه عمه تنم رج به رج ز شلاق است

شبیه عمه برای همه سپر بودم

برای تو ولیِ دم شدم ولی ای وای

میان قافله با شمر همسفر بودم

شتر که رم بکند میپرد به هر سمتی

به روی ناقه ی رم کرده در خطر بودم

عمامه ام همه اش سوخت بعد سرهم سوخت

ز بام آتشی آمد که بی خبر بودم

غم قضیه ناموسی است در دل من

امان ز لحظه تلخی که در گذر بودم

به خواهرم زن رقاصه ای جسارت کرد

تو حق بده به من اینقدر خون جگر بودم

همان زمان که غلامی کنیزی از ما خواست

میان حلقه آهن شکسته پر بودم

ولی نشد که سرش را جدا کنم ز تنش

ولی نشد که گرفتار صدنفر بودم

سفیر روم به هم ریخت تا که من را دید

ببین چقدر پدر بین دردسر بودم

شاعر:
سید پوریا هاشمی

اشعار شهادت امام سجاد(علیه السلام)

از داغ غمش زجر کشیدید شما

هی روضه شنیدید و چکیدید شما...

پس وای به حال چشمهایم، ای وای

من دیده ام آنچه را شنیدید شما

شاعر:
حسن اسحاقی

اشعار شهادت امام سجاد(علیه السلام)

ای شیعیان ماییم انوار هدایت

ماییم خورشید سماوات ولایت

ما نور چشم کائنات و ممکناتیم

مائیم اعلی علت ایجاد خلقت

ما خاندان عصمت و آل رسولیم

جمع است در ما علم و ایمان و سیادت

مائیم معنا و مراد صبر و ایثار

مائیم شأن آیه های استقامت

ننگ است ما را زندگی در سایه ظلم

هیهات منا الذله یعنی شور عزت

گریه کنان را صبح محشر یادمان هست

ما دستمان باز است فردای قیامت

ما در مصائب خم به ابرومان نیامد

طی کرده ایم این راه را ما با صلابت

من زاده مقتول صبر کربلایم

بابای من جان داد لب تشنه لب شط

اصلا شهادت ارث ما آل رسول است

اما امان از شام و از بند اسارت

وقتی که می بینم زنان فاطمی را

یادم میاید صحنه های عصر غارت

ای کاش می مردم نمی دیدم در آن روز

با چادر کوتاه، ناموس امامت ...

نعش مسلمان بر زمین هیهات، هیهات

اما تن بابای من بر خاک غربت

شاعر:
وحید محمدی

اشعار شهادت امام سجاد(علیه السلام)

چهل سال هرشب روضه گردان تو بودم

با عمه ها پاره گریبان تو بودم

چهل سال شد حرف از تنت چهل سال مردم

رفتم سر سفره ولی چیزی نخوردم

چهل سال تقدیر دل من درد و غم بود

هرچیز میدیدم گریز روضه ام بود

نعلین پا کردم بیابان یادم آمد

رفتن روی خار مغیلان یادم آمد

چشمم به زیر انداز حجره خورد تر شد

داغ حصیری بر دل من شعله ور شد

هرجور میشد روضه را مکشوفه کردم

هرکس سلامم داد یاد کوفه کردم

وقتی عبا دوشم کشیدم گفتم ای وای

تا اشک دختر بچه دیدم گفتم ای وای

در کوچه ها رد طناب آمد به چشمم

نوزاد تا دیدم رباب آمد به چشمم

رفتم.به تشییع جوانها گریه کردم

با خنده های ساربانها گریه کردم

عمامه ام افتاد و بی حد روضه خواندم

انگشتر از دستم درامد روضه خواندم

بازار رفتم بوی نانش اذیتم کرد

بازاریان بد زبانش اذیتم کرد

هرجا شلوغی بود ماتم سهم من شد

شرمندگی از خواهرانم سهم من شد

قرآن که میخوانم ز غصه نیمه جانم

یاد لب خشک تو زیر خیزرانم

حق میدهی از تشنگی قلبم کباب است

در ظرف آبم روضه ی جام شراب است

شاعر:
سید پوریا هاشمی

اشعار شهادت امام سجاد(علیه السلام)

سر می گذارم بر سر دیوار روضه

وقتی که می افتم به یاد یار روضه

عرض ارادت می کنم بر آن مسیحی

که روی دوش خود گرفته دار روضه

مصداق کل یوم عاشوراست این مرد

او شاهدی زنده است در اشعار روضه

زخمی قدیمی از در و دیوار دارد

آزرده او را واژه ی مسمار روضه

سی سال اشک و هق هق و ذکر مصیبت

در چشم او شد زندگی سرشار روضه

بیماری کرببلایش مصلحت بود

بیمار بوده او ولی بیمار روضه

هر شب به روی سفره اش با دیدن آب

می کرد با خون جگر افطار روضه

هر جا که ذبحی را کنارش سر بریدند

افتاد یاد مقتل غمبار روضه

بابای مظلوم مرا لب تشنه کشتند

وقتی که شمر نحس شد آوار روضه

خیلی خجالت می کشم از عمه هایم

از ازدحام کوچه و بازار روضه

بی معجری ها یک طرف، از یک طرف هم

گوش رقیه، غارت گوشوار روضه

شاعر:
امیر عظیمی

اشعار شهادت امام سجاد(علیه السلام)

مانند ابر پیش یتیمان گریسته

مردی که پای غصه ی جانان گریسته

هر لحظه زندگی خودش را حسین دید

با این حساب از دل و از جان گریسته

از داغ و غصه های اسارت درون شام

با حال زار و موی پریشان گریسته

قطعا به یاد نیزه ی غربت میان دشت

او یا حسین گفته فراوان گریسته

در تشت چوب بود وحروف مقطعه

عمری برای قاری قرآن گریسته

شاید برای دختر دردانه ی حسین

وقتی که دید خار مغیلان گریسته

قطعا درون زندگی اش سود می کند

هرکس که پای عشق تو از جان گریسته

یعقوب چشم خویش برای حسین داد

کی !؟او برای یوسف کنعان گریسته

شاعر:
علی اصغر یزدی

اشعار شهادت امام سجاد(علیه السلام)

من از این مردم بی عار بدم می‌آید

از مکافات، از آزار بدم می‌آید

ذبح را آب نداده جلویم سر نبرید

تا قیامت من از این کار بدم می‌آید

سنگ‌ها از در و دیوار به ما میخوردند

تا ابد از در و دیوار بدم می‌آید

پای من بسته نبود اسب زمینم میزد

من ز افتادن بر خار بدم می آید

محمل عمه ی ما را چقدر هل دادند

بخدا از سر بازار بدم می آید

دست من بسته که شد برده فروشی رفتیم

من از این دست گرفتار بدم می آید

مردم و زنده شدم بسکه نگاهم غم دید

عمه ی من چقدر مجلس نامحرم دید

شاعر:
علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت امام سجاد(علیه السلام)

من سلاحم گریه و با گریه طوفان می کنم

سنگ را حتی به وقت گریه ، گریان می کنم

مثل زهرا مادرم ، مثل رقیه خواهرم

دودمان ظلم را با اشک ویران می کنم

زندگانی مرگ تدریجی است بعد از کربلا

کنج غربت درد را با درد درمان می کنم

بی اراده ذکر لب عجل وفاتی می شود

هر زمان که یاد از شام غریبان می کنم

گاه یاد قاسم و گاهی به یاد اکبرم

هر زمان که قصد رفتن بر گلستان می کنم

حرمله داد مرا بدجور در آورده است

تا توانم لعن بر آن نامسلمان می کنم

هر کجا که حرف "کفن و دفن" آید در میان

بی اراده یادی از آن جسم عریان می کنم

تا صدای قاری قرآن به گوشم می رسد

یاد از آن مجلس و آن چوب و دندان می کنم

خواهرم آن شب جلوی چشم من دق مرگ شد

شرم از آن ماجرای کنج ویران می کنم

شاعر:
محمد حسین رحیمیان

اشعار شهادت امام سجاد(علیه السلام)

ای پسرِ نورِ نبوّت سلام

ای ششمین قله‌ی عصمت سلام

صاحبِ ما ، صاحبِ ایران تویی

روحِ خدا ، جوهرِ ایمان تویی

سرو و سپیدارِ چمن کیست؟ تو

وارث و دامادِ حسن کیست؟ تو

چشمِ امیدِ همه افتاده ها

آبرویِ گلشنِ سجاده ها

گوش به حرفِ تو نشسته خدا

روحِ دعا زمزمه‌ی ربنا

سجده‌ی تو جلوه‌ی معراج توست

پینه‌ی پیشانی تو تاجِ توست

خیلِ ملائک همه شاگردِ تو

غرق طواف اند همه گردِ تو

مستِ دعای تو شده جبرئیل

تشنه‌ی لبهات شده سلسبیل

زنده به پیغام تو شد کربلا

وارث و پیغمبرِ خون خدا

خطبه ی تو زنگِ جهادِ تو شد

اشکِ تو همسنگِ جهادِ تو شد

اجرِ تو هم سنگِ در و بام شد

روزِ دهم ختم شد و شام شد

زهر چهل سال در این جام بود

سخت تر از کرب و بلا شام بود

شاعر:
محمد بختیاری

 

با گریه تمام روز تو شب شده بود

از هرم بلا تنت پر از تب شده بود

با دیدن "بوریا" به خود می گفتی

ای کاش تنش کمی مرتب شده بود

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 4 =
*****