شعر شهادت امام رضا

14:39 - 1399/09/16

- شهادت امام رضا,متن شعر شهادت امام رضا,شعر شهادت امام رضا علی اکبر لطیفیان,شعر شهادت امام رضا کودکانه,رباعی شهادت امام رضا,شعر شهادت امام رضا صابر خراسانی,دوبیتی شهادت امام رضا,اشعار شهادت امام رضا محمل,شعر شهادت امام رضا سهیل عرب

امام رضا

اشعار شهادت امام رضا(علیه السلام)

ساکت و بی صدا زمین خوردن

زپر پا یک عبا، زمین خوردن

بی تعادل شدن شکسته شدن

وسط کوچه ها زمین خوردن

ارثی از مادر است که حالا

می رسد به شما زمین خوردن

ناله های تو را در آوردند

آتش زهر با زمین خوردن

صورتت را چقدر خاکی کرد

یا اما رضا زمین خوردن

سوزش زهر سینه کافی بود

حال دیگر چرا زمین خوردن؟

پشت درهای حجره می گفتی

ای جوادم بیا زمین خوردن.....

....بال من را شکست و زخمی کرد

خسته کرده مرا زمین خوردن

آخرین لحظه بود در نظرت

داغ کرب و بلا  زمین خوردن

یا امام رضا چه می بینی

سر بردن و یا زمین خوردن؟

دست بسته به افتادن

یا که از نیزه ها زمین خوردن

روی پیراهنی نشانده ببین

چقدر در پا زمین خوردن

شاعر:
مسعود اصلانی

اشعار شهادت امام رضا(علیه السلام)

ای رضا را سجده بر خاک درت

بضعه ی احمد چو زهرا مادرت

زاده ی موسی که موسای کلیم

با عصا گردیده در طورت مقیم

آسمانِ خفته در دامان طوس

ماه بزم اختران شمس الشّموس

ما حقیر و تو عطوف اهل بیت

ما فقیر و تو رؤف اهل بیت

آفتاب حی سرمد کیست؟ تو

عالم آل محمّد کیست؟ تو

حکمرانی بر قضایت یا رضا

صبر، تسلیم رضایت یا رضا

آستان قدس تو دارالسّلام

مُحرم کویت بود بیت الحرام

ضامن آهوی صحرا از کرم

آهوی صحرات آهوی حرم

مهر تو در سینه های پاک تو

طور ایمن از قدومت خاک ما

آب سقّا خانه ی تو سلسبیل

سائل مهمان سرایت جبرئیل

آفتابت خوشتر از ظلِّ بهشت

بردن نام بهشت اینجاست زشت

دیدن روی تو دیدار خداست

زائرت در طوس زوّار خداست

چار صحنت چار رکن عالم است

هشت جنّت بهر زوّارت کم است

خادمت بر شهریاران شهریار

زائرت را بازدید آبی سه بار

خضر کوثر خورده از پیمانه ات

تشنه کام جام سقّا خانه ات

مهر تو ما را کمال بندگی است

خاک تو خوشتر زآب زندگی است

طوف قبرت کار روح انبیا

ای تولاّی تو نوح انبیا

رحمتت چون رحمت حقّ متّصل

در زیارتگاه تو دل روی دل

سایه ی گلدسته هایت بر سپهر

دورشان گردیده دائم ماه و مهر

این کبوترها که در کوی تواند

هو کشان گرم هیاهوی تواند

من ندانم کیستم یا چیستم

هر که هستم با ولایت زیستم

شاعر:
غلامرضا سازگار

اشعار شهادت امام رضا(علیه السلام)

امان نداد مرا این غم و به جان افتاد

میان سینه ام این درد بی امان افتاد

به راه روی زمین می نشینم و خیزم

نمانده چاره که آتش به استخوان افتاد

چنان به سینه ی خود چنگ می زنم از آه

که شعله بر پر و بال کبوتران افتاد

کشیده ام به سر خود عبا و می گویم

بیا جواد که بابایت از توان افتاد

بیا جواد که از زخمِ زهر می پیچد

شبیه عمه اش از پا نفس زنان افتاد

شبیه دخترکی که پس از پدر کارش

به خارهای بیابان به خیزران افتاد

به روی ناقه ی عریان نشسته ، خوابیده

وغرق خواب پدر بود ناگهان افتاد

گرفت پهلوی خود را میان شب ناگاه

نگاه او به رخ مادری کمان افتاد

دوید بر سر دامان نشست خوابش برد

که زجر آمد و چشمش به نیمه جان افتاد

رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و

به هر دو گونه ی زهرا ترین نشان افتاد

رسید زجر و پی خود دوان دوانش بُرد

که کار پنجه ی زبری به گیسوان افتاد

به کاروان نرسیده نفس نفس می زد

به خارهای شکسته کشان کشان افتاد

دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس

دوباره رأس اباالفضل از سنان افتاد

شاعر:
حسن لطفی

اشعار شهادت امام رضا(علیه السلام)

عبا به پایم اگر گیر می کند ، غم نیست

اگر به کوچه زمین می خورم، دمادم نیست

میان کوچه فقط یک نفر زمین خورده

به غیر مادرمان این چنین در عالم نیست

اگر خمیده خمیده،قدم قدم بِروَم

قدم ز قامتِ مادر که بیشتر خم نیست

همین که تکیه به دیوار کاگِلی دادم

به غیر صورت خاکی غمی به یادم نیست

هنوز چادر خاکی به دستِ ما مانده

به غیرِ کوچه عزایی عزای اعظم نیست

من از مصیبتِ پهلو شکسته می میرم

فقط که قاتل من جام زهرِ خصمم نیست

به روی خاک نشستم به زانوی لرزان

اگرچه ضربۀ سیلی نصیب رویم نیست

جواد نیست عصای  قد خمیده شود

عصا به جای خودش ، هیچکس که محرم نیست

درون حجره به یاد حسین می سوزم

ولی دهان من از زخم نیزه درهم نیست

اگرچه نیست در این حجره خواهری اما

به پیش خواهر من تکه های قلبم نیست

با زائران بقیع این پیام ، باید داد

غریب از وطنم ، درد غربتم کم نیست

شاعر:
محمود ژولیده

اشعار شهادت امام رضا(علیه السلام)
 

چه کس زد شراره به بال وپرش

عبا را کشیده به روی سرش

دلش مثل شمعی شده مشتعل

گهی دست خود را بگیرد به دل

بقا را نباشد اگر چه عدم

نشیند زمین او قدم در قدم

چه کرده شرار ستم با دلش

که آتش زده بر همه حاصلش

نماز غریبی به پا می کند

به جدش حسین اقتدا می کند

دو مهمان رسیده برایش ز در

یکی مادر او و دیگر پسر

جوادش به سر می زند در برش

فغان می کند از غمش مادرش

زمین و زمان غرق ماتم شده

مگر بار دیگر محّرم شده

شاعر:
سید هاشم وفایی

ساکت و بی صدا زمین خوردن

زپر پا یک عبا، زمین خوردن

بی تعادل شدن شکسته شدن

وسط کوچه ها زمین خوردن

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 3 =
*****