شعر شام غریبان

11:49 - 1399/09/18

- شعر شام غریبان,متن شعر شام غریبان حسین امشب است ساربان,شعر شام غریبان پدر,شعر در مورد شام غریبان,دوبیتی شام غریبان,متن شام غریبان مادر,متن کوتاه شام غریبان,متن نوحه شام غریبان است زینب پریشان است,متن روضه شام غریبان

شام غریبان

اشعار شام غریبان- حضرت زینب (سلام الله علیها)

امشب به آسمان حرم یک ستاره نیست

جز صبر بر بنات علی راه چاره نیست

دیشب علی اکبراذان گفت در حرم

امشب موذن نبوی در مناره نیست

دیشب رقیه در بر ارباب نشسته بود

امشب به گوش نازک او گوشواره نیست

دیشب کشید یر سر قاسم سریه دست

امشب یتیم خویش ببیند دوباره نیست

دیشب به خیمه بود ابوالفضل پاسدار

امشب نگاهبان حرم آن سواره نیست

دیشب ز شیر خواره خجل بود مادرش

امشب علی کجاست که در گاهواره نیست

دیشب رباب شیر به پستان خود نداشت

امشب که شیر هست چرا شیر خواره نیست

داغی گذاشت تیر فلک بردل رباب

در سینه مخفی است غمش آشکاره نیست

گوید به فکر آب نباش اصغرم بیا

این ما و این فرات کسی در کناره نیست

زینب کنار خیمه سوزان نشسته است

در منظرش به جز بدن پاره پاره نیست

مانده به گوش صوت حسینش که رفت و گفت

در راه عشق حاجت هیچ استخاره نیست

زهرا عزا به منزل خولی گرفته است

بهر شهید بهتر از این یادواره نیست

کنج و تنور و راس حسین خاک بر سرم

کردم اشاره ای مگر اهل اشاره نیست

مرغان کربلا به شهیدان گریستند

بس کن "کلامیا"دلت از سنگ خاره نیست

شاعر:
ولی الله کلامی

اشعار شام غریبان- حضرت زینب (سلام الله علیها)

گرچه دل ها هنوز آتش داشت

گرچه آن دشت پر ز پیکر بود

گرچه از لشگر بنی هاشم

هر طرف چند جسم بی سر بود

 
آنچه بعد از حسین غربت داشت

قصۀ شام غربت و غم بود

قصۀ خیمه های آل علی

که در آنشب خیام ماتم بود

 
حکم آمد که حمله آزاد است

هر غنیمت مباح شد ، بِبَرید

می ربودند کهنه پیراهن

از تن بی سرِ امامِ شهید

 
کفش و امّامه و لباس حسین

غارت دست این و آن شده بود

دزدِ انگشت و دزدِ انگشتر

در پی خاتمی گران شده بود

 
غارت خمیه ها که شد آغاز

شعله ور شد زبانۀ آتش

روی دامان یک صغیرۀ ناز

بود چندین نشانۀ آتش

 
راه مقتل که از کسی پرسید؟

آن عرب را قسم به قرآن داد

طفلک از چشم عمه ها گم شد

عاقبت زیر بوته ها جان داد
 

سوی صحرای تیره و تاریک

آل زهرا فرار می کردند

با خدا کودکان همه سخن از

عمۀ بی قرار می کردند

 
ای خدا عمّه کعب نی نخورَد

او ولی دیده بر امامش دوخت

رفت در حلقه های آتش و گفت :

ایخدا سَروَرم در آتش سوخت
 

ناسزا هم حلال و جایز شد

نارواها به هل اَتی گفتند

گفت با گریه سید سجاد

هرچه می خواستند بما گفتند

 
من چه گویم ، خدا ، زبانم لال

عده ای هجمه ناگهان بردند

کوفیان حرام خور حالا

دست بر معجر زنان بردند

 
نی غلط گفتم ، اشتباه کردم

چادر بانویی فقط می سوخت

مثل آن کوچه باز باید گفت:

سینه و پهلویی فقط می سوخت

 
واگذارید روضۀ اسرار

تا قیامت نگفته ها باشد

اصلاً این روضه ها دروغی بود

تا همین جا شنفته ها باشد

 
اصل روضه امام می خواند

بگذارید صاحبش آید

خون مظلوم و داغ مظلومه

بگذارید طالبش آید

شاعر:
محمود ژولیده

اشعار شام غریبان- حضرت زینب (سلام الله علیها)

آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد

بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد

وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت

این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد

ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود

ابری که روی صورت من را گرفت و بعد

انگار صدای مادری دلخسته می رسید

آری  صدای گریه ی زهرا گرفت و بعد

همراه آن صدا تمامیِّ کودکان

ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد

هر کس که زنده بود از اهل خیام تو

مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد

دور از نگاه علمدار لشگرت

آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعد

سرمست انتقام ولی بی نصیب تر

پس معجر از سر زنها گرفت وبعد

((پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل

شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل))

شاعر:
یاسر مسافر

اشعار شام غریبان- حضرت زینب (سلام الله علیها)

بیش از ستاره زخم و ، فلک در نظاره بود

دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود

لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها

دشتی ز سوز سینه زینب شراره بود

می خواست تا ببوسد و برگیردش زخاک

قرآن او ، ورق ورق و پاره پاره بود

یک خیمه نیم سوخته ، شد جای صد اسیر

چیزی که ره نداشت درآن خیمه ، چاره بود

در زیر پای اسب ، دو کودک ز دست رفت

چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود

آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف !

شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود

چشمی - برآنچه رفت به غارت - نداشت کس

اما دل رباب - پی گاهواره بود

یک طفل با فرات ، کمی حرف زد ولی

نشنید کس ، که حرف زدن با اشاره بود

یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود

در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود

از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد

از مشت ها بپرس که با گوشواره بود

شاعر:
علی انسانی

اشعار شام غریبان- حضرت زینب (سلام الله علیها)

نترس دختر خوبم  خداکه هست هنوز

کنار عمه برای تو جا که هست هنوز

نترس عزیز دلم گرچه راه تاریک است

سر حسین تو بر نیزه ها که هست هنوز

ببین که بر سر آن نیزه یک قمر بالاست

سر عمو است نگهبان ما که هست هنوز

برای پیکر بر خاک مانده ی بابات

کفن اگر که نشد بوریا که هست هنوز

خدا کند به همین نیزه ها بماند سر

تنور مانده و تشت طلا که هست هنوز

گلایه میکنی از درد گوش و سیلی ها

بدان که آبله و زخم پا که هست هنوز

به شام می روی عمه خدا به خیر کند

خرابه مانده و ظرف غذا که هست هنوز

تو دختر زهرایی قوی بمان عمه

به پیش روی تو صد کربلا که هست هنوز

شاعر:
سعید تاج محمدی

امشب به آسمان حرم یک ستاره نیست

جز صبر بر بنات علی راه چاره نیست

دیشب علی اکبراذان گفت در حرم

امشب موذن نبوی در مناره نیست

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 2 =
*****