لعن و نفرین در اسلام

11:15 - 1399/09/27

فرقه ضاله‌ی وهابیت همواره به خاطر لعن دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) توسط شیعیان، بر شیعه خرده گرفته، مذهب شیعه را مذهب لعن و نفرین عنوان می‌کنند و به خاطر همین خیال خام، حکم به بدعت گذار بودن شیعه و سرانجام تکفیر و قتل آنان می‌کنند. بر آن شدیم تا با بررسی متون دینی و تاریخی در این باره تحقیقی صورت دهیم و لعن را از دیدگاه قرآن، سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و صحابه ...

لعن

لعن و نفرین در اسلام

فرقه ضاله‌ی وهابیت همواره به خاطر لعن دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) توسط شیعیان، بر شیعه خرده گرفته، مذهب شیعه را مذهب لعن و نفرین عنوان می‌کنند و به خاطر همین خیال خام، حکم به بدعت گذار بودن شیعه و سرانجام تکفیر و قتل آنان می‌کنند. بر آن شدیم تا با بررسی متون دینی و تاریخی در این باره تحقیقی صورت دهیم و لعن را از دیدگاه قرآن، سنت پیامبر اکرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله) و صحابه مورد بررسی قرار دهیم.

تعریف لعن؛ لعن به معنای راندن و دور کردن از خوبی است.[1] لعن اگر از طرف خداوند باشد در آخرت به معنای عقوبت و در دنیا به معنای انقطاع از قبول رحمت و توفیقش است. و اگر از طرف انسان باشد به معنای دعا و نفرین و درخواست بر ضرر غیر است. [2]  بنابراین لعن به معنای بیزاری از اعمال زشت یک فرد و دعا برای دور شدن او از رحمت خدا جایز است.

لعن در قرآن کریم؛ خداوند متعال در قرآن کریم در موارد متعددی گروهایی را لعن و نفرین کرده است؛ مانند ابلیس؛ «و إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَی یَوْمِ الدِّینِ [ص/78] و لعنت من بر تو (ابلیس) تا روز قیامت است.»، کافران؛ «رَبَّنَا آَتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا كَبِيرًا [احزاب/64] پروردگارا، آنان را دو چندان عذاب ده و لعنتشان کن لعنتی بزرگ.»، ظالمان؛ «... أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِينَ [هود/18] ...هان! لعنت خدا بر ستمگران باد.»، آزار دهندگان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)؛ «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآَخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا [احزاب/57] بی‌گمان، کسانی که خدا و پیامبر او را آزار می‌رسانند، خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابی خفّت‌آور آماده ساخته است.» و این دلیلی بر اصل مشروعیت لعن می‌باشد.

لعن در احادیث رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله)؛ با رجوع به سنت نبوی متوجه می‌شویم که پیامبر اکرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله) تعبیر «لعن» و مشتقات آن‌را در موارد بسیاری به‌کار برده‌است، حتی در خصوص برخی افرادی که بعدها از صحابه و مسلمان به شمار می‌آمدند! پیامبر خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله) گاهی به صورت کلی لعن می‌کردند؛ چنان‌چه در روایات مختلفی آمده است که آن حضرت این گروه از مردم بدکار را لعن می‌کرد: «مردی که خود را به شکل زن درآورد، و نیز زنی که خود را شبیه مرد کند، کسی که حیوانی را به غیر نام خدا ذبح کند، کسی که والدین خود را لعن کند، کسی که عمل قوم لوط انجام دهد و یا رشوه بگیرد.»[3] همچنین می‌فرمود: «خدا لعنت کند شراب، شرابخوار، ساقی، فروشنده و مشتری آن‌را.»[4] و نیز می‌فرمود: «خدا لعنت کند گیرنده ربا و دهنده و نویسنده و شاهد آن‌را.»[5]

گاهی هم پیامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله)، افراد مشخص و معیّنی را لعن می‌کردند؛ شعبی می‌گوید: «عبداللّه بن زبیر در حالی‌که بر کعبه تکیه زده بود، گفت: «سوگند به پروردگار این خانه، رسول خدا فلانی و آن‌کس که از صلب او متولد شود را لعن کرده‌است.»[6] در مورد شخص مورد ادعای عبدالله بن زبیر، حاکم نیشابوری در حدیثی در مستدرک، او را حکم بن عاص و فرزندانش معرّفی می‌کند: «رسول خدا، حکم بن عاص و فرزندان او را لعن کرد.»[7] و نیز مروان و پدرش مورد لعن رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله) قرار گرفتند: «پیامبر خدا، پدر مروان و مروان در صلب او را لعن کرد.»[8] عبدالله بن عمر می‌گوید: «رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله) در روز جنگ احد چنین نفرین نمود: «اللّهُمَّ لْعَنْ أباسُفْیانَ..»[9]

لعن و نفرین برخی صحابه توسط برخی صحابه دیگر
با جست‌وجو در تاریخ به این واقعیت خواهیم رسید که خود صحابه نیز در مواردی برخی از صحابیان دیگر را جهت کارهای زشت‌شان لعن می‌کردند؛ مانند این‌که؛ محمد بن ابی‌بکر ضمن نامه‌اش به معاویه، او و پدرش را ملعون و نفرین شده می‌داند و خطاب به او می‌گوید: «تو ملعون و نفرین شده و پسر نفرین شده‌ای! همواره تو و پدرت علیه رسول خدا طغیان نموده و جهت خاموشی نور خدا تلاش می‌کردید»[10]

پس از جریان حکمیت، ابوموسی اشعری به عمرو عاص گفت: «خداوند تو را لعنت کند، تو مانند سگی می‌مانی که اگر تحت فشار قرار گیرد زبان از کام درآورد و اگر رهایش کنی (باز هم) زبان از کام درآورد. عمرو گفت: خدا تو را لعنت کند تو مانند الاغی هستی که کتاب‌ها را حمل می‌کنی.»[11]

از مطالب بالا برداشت می‌شود که مقوله لعن در دین مبین اسلام امری مقبول و پذیرفته شده‌است و کسانی‌که دشمنی با خدا و پیامبرش داشته‌اند یا اصلی از اصول دین اسلام را رعایت نکرده‌اند، مشمول لعن در متون دینی شده‌اند. پس لعن کردن دشمنان خدا و دین خدا بدعت نیست بلکه عین دین خداست، مضاف بر اینکه جنبه تربیتی نیز دارد. شیعیان نیز به پیروی از دین خدا، به لعن دشمنان خدا و پیامبرش و اهل بیت پیامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله) می‌پردازند. کجای این به مذاق فرق ضاله وهابیت خوش نمی‌آید، بماند.

اما جالب این جاست که؛ با بررسی کسانی‌که مورد لعن پیامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله) قرار گرفتن و کسانی که مورد لعن شیعه قرار می‌گیرند به نتایج جالبی پی‌خواهیم برد؛ پیامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله) حکم بن عاص و پسر مروان را که هنوز متولد نشده بود لعن می‌کنند.

به این دلیل که برخی از نسل‌ها به مانند شجره‌ای ناپاک در تاریخ ادامه پیدا می‌کنند و نسل حکم بن عاص نیز از این دست است. پیامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله) ابوسفیان را نیز در جنگ احد لعن کردند و فرمودند: «اللهم لعن اباسفیان» و شیعیان نیز می‌گویند: «اللهم لعن اباسفیان و معاویه و یزید بن معاویه و....» پس لعن شیعیان در ادامه لعن پیامبر اکرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله) قرار می‌گیرد و چون نسل ابوسفیان هم از ناپاک‌ترین نسل‌هاست که دست تعدی و جسارت به اهل‌بیت پیامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله) دراز کرده، موجبات ناراحتی خدا و رسولش را فراهم کرده‌اند، مشمول لعن واقع شده‌اند.

آیا دوستی و ابراز محبت به اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) و دشمنی با دشمنانشان جرم است؟ ولی دفاع از دشمنان خدا و پیامبر و اهل بیت پیامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله) توسط وهابیت جرم و توهین و نقض مقام آنان نیست؟

پی‌نوشت:
[1]. ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج 2، ص 240، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول؛
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد،  مفردات الفاظ قرآن، ص 741، بیروت، دار القلم، چاپ اول
[3]. مسند احمد بن حنبل، احمد بن حنبل، ج 2، ص 212، ج 3، ص 443 و 457، ج 4، ص 123 و ج 5، ص 83
[4]. همان، ج 5، ص 74
[5]. همان، ج 2، ص 67.
[6]. مسند احمد بن حنبل، ج 26، ص 51.
[7]. نیشابوری،  محمد بن عبد الله، المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 528، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411 ق.
[8]. همان، ج 4، ص 528
[9].  ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج 5، ص 227، مصر، شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی، چاپ دوم، 1395 ق.
[10]. مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 3، ص 11، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409 ق.
[11]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 5، ص 228، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
11 + 9 =
*****