نقد تبیین آکوئیناس در اندیشه فداء

14:47 - 1399/09/29

آموزه‌ی فداء مسیحی یکی دیگر از چالش برانگیزترین باورهای مسیحی است که پژوهشگران را به حیرت و آپولوژیستهای (مدافعین) مسیحی را به تقلا انداخته است. آقای توماس آکوئیناس از زمره‌ی توجیه کنندگان، است. او در قالب تمثیلی! در پی تبیین این آموزه است؛ اما آن‌گونه که نشان داده خواهد شد در دام تناقض گرفتار می‌آید.

فداء

نقد تبیین آکوئیناس در اندیشه فداء

مسیحیان به‌طورسنتی بر این باورند که انسان به واسطه‌ی گناهِ اولین (گناه آدم و حوا) دور از خدا متولد می‌شود؛ اما با مرگ عیسی مسیح (علیه‌السلام) می‌تواند دوباره با خدا آشتی کند. سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که: به طور دقیق مرگ عیسی مسیح (علیه‌السلام) چه نقشی در این امر (آشتی کردن انسان با خدا) دارد؟ یکی از کسانی که تلاش کرده است تا به این سؤال پاسخ دهد توماس آکوئیناس است. توماس آکوئیناس با زدن تمثیلی، ما انسان‌ها را بسان مشتریانِ بدهکاری معرفی می‌کند که به فروشنده‌ای (خدای بزرگ) مدیونیم و فروشنده طلبش را از ما درخواست می‌کند؛ اما به دلیل عدم توان ما در پرداخت بدهی، خدا، خود به دادمان می‌رسد. به باور آکوئیناس خداوند با رنج و مرگ مسیح این کار را انجام می‌دهد [1].

در این جا سؤالات روشنی بروز می‌کند و آن این‌که: اگر رنج و مرگ مسیح برای جبران رنج و گناهان همه‌ی انسان‌ها کافی و حتی بیشتر است، پس رنج و دردِ موجود در عالم را چگونه بایستی توجیه کرد؟ به هر حال هیچ کس نمی‌تواند منکر وجود رنج آدمی در ظرف دنیا گردد. از سویی دیگر، آیا با این تبیین، اساساً دوزخ و وقوع در آن – هرچند برای مسیحیان - معنی می‌دهد؟ وقتی عیسی مسیح (علیه‌السلام) آمده و با رنج و درد و بر صلیب رفتنش فدیه و تاوان گناهِ آدمی را پرداخت کرده منطقاً دیگر دوزخ چرا؟

پاسخ جناب آکوئیناس به عنوان یک الهیدان برجسته، به این سؤال، در قالب یک تمثیل ارائه می‌شود. وی معتقد است که: مرگ مسیح برای ادای دِین انسان‌ها کافی است؛ اما باید از آن بهره جست. فایده‌ی مرگ عیسی مسیح (علیه‌السلام) برای انسان مثل فایده‌ی ذخیره‌ی انرژیِ درون منزل است. به طور معمول ذخیره‌ی انرژی بیش از اندازه‌ی مورد نیاز جهت روشن کردن چراغ‌ها است؛ اما به شرط آن‌که به منبع انرژی متصل باشند. آکوئیناس بر این باور است که مرگ عیسی (علیه‌السلام) حتی بیش از حد نیاز، جهت بخشش و حذف رنج انسانی، است؛ منتها به این شرط که از آن بهره بگیریم [2]. راهکاری هم که این الهیدان برجسته‌ی مسیحی برای بهره بری از این امکان پیشنهاد می‌دهد شنیدنی است.

توماس آکوئیناس، راهکاری که برای بهره‌ از این فرصت! به دست می‌دهد این است که بایستی به شعائر مسیحی، عمل کرد و از این راه، شایستگی لازم را برای بهره بردن از منبع انرژی! (مرگ مسیح) به دست آورد [3]. اگر کسی موفق به انجام درست آیین‌های مسیحی گردید سزاوار بخشودگیِ عیسوی می‌گردد. آیین‌های هفت گانه‌ی مشهور مسیحی بدین قرار است: تعمید، تأیید (تثبیت ایمان)، اعتراف، عشای ربانی، ازدواج، درجات مقدس و تدهین نهایی.

از میان اشکالات وارد بر این تبیین، تنها یک اشکال به صورت خلاصه بیان و قضاوت به خواننده‌ی فهیم واگذار می‌گردد. همان‌گونه که بیان شد آکوئیناس شرط تأثیر مرگ عیسی مسیح (علیه‌السلام) را عمل به شعائر مسیحی عنوان کرد. خوب حال سؤال این است که -بر فرض چشم‌پوشی از همه‌ی اشکالاتِ جدیِ کار این الهیدان، از قبیل روش تمثیلی که اصلاً برهانی نیست و قیاس مسائل عالم متافیزیک به مسائل عالم فیزیک (مادی) که مع الفارق است و ...- آیا خدایی که در جهان مسیحیت بدان باور وجود دارد خدایی کامل و جامع هست و یا خیر؟ آیا مسیحیت که خود را ادامه‌ی دین یهود می‌شناساند، خدایش، خدایی غیر یهود و یا عین آن است؟ اگر مسیحیت به همان خدای یهود (یهوه، پدر) باور دارد بایستی به تمام و کمال بدان باور داشته باشد.

یکی از صفات خداوند در عهد عتیق (بخشی که لزوماً و دست کم، در بخش عقاید مورد قبول قاطبه‌ی جهان مسیحیت است) عدالت است. در مزامیر چنین آمده است: «خداوند عادل است در جمیع طریق‌های خود و رحیم در کل اعمال خویش»[4]؛ و هم چنان‌که در صفنیا آمده: «هیچ تبدیلی در این نیست»[5]؛ و باز هم چنان‌که در مزامیر آمده: «عدل و انصاف قاعده‌ی تخت اوست»[6]. به این آیه خوب دقت بفرمایید: «خداوند گفت: "اگر پنجاه عادل در شهر سدوم یابم، هر آینه تمام آن مکان را به خاطر ایشان رهایی دهم"»[7].

خوب، حال اشکالی را که آقای توماس آکوئیناس، الهیاتی برجسته‌ی مسیحی، بایستی رفع کند این است که: خدایی که به اذعان و باور کتاب مقدس –که البته باوری صادق است- عدالت تام و تمام است، اگر بخشودگی و دفع رنج انسان را وابسته به صلیب و مرگ عیسی مسیح (علیه‌السلام) کرده و سازوکار بهره‌گیری از آن را هم عمل به شعائر مسیحی قرار داده باشد در آن صورت تکلیفِ نوزادان و کودکان و در کُل، همه‌ی آن‌هایی که عقلا توان انجام این شعائر را ندارند چیست؟ به طور مثال در مورد آیین تأیید اگر کسی که به کلیسا می‌پیوندد، بالغ باشد، تعمید و تأیید را همزمان و به عنوان دو نیمه‌ی یک آیین می‌پذیرد. هر گاه وی در کودکی تعمید یافته باشد، تأیید تا زمان بلوغ، یعنی بین سیزده تا شانزده سالگی، به تأخیر می‌افتد [8].

حال سؤال این است که: آیا کودکان قبل از بلوغ در آیین مسیحیت نمی‌میرند؟! اگر اینان، مردند تکلیفشان چیست؟ آیا بایستی به دوزخ و یا لیمبو بروند؟! چرا؟ آیا این با عدالتِ خدایی عادل که کارهایش بر اساس حکمت و عدل است می‌سازد؟! از سویی دیگر همان‌گونه که در بالا از سفر پیدایش نقل شد، خداوند می‌فرماید که اگر «پنجاه عادل» بیابد تمام مکان را به خاطر ایشان «رهایی» می‌بخشد. پُر واضح است که این آیه قرن‌ها قبل از حضرت عیسی (علیه‌السلام) بیان‌شده و باز با توجه به سیاق آیات، مشخص است که امکان عدالتِ افراد (همان عدالتی که در فضای الهیاتِ مسیحی با آموزه‌ی فداء ممکن می‌گردد!) هم متصور و هم ممکن (مقام ثبوت) بوده است. خوب حال جناب آکوئیناس جواب دهند که آیا در آن زمان حضرت عیسی (علیه‌السلام) به صلیب کشیده شده بود و آیا در آن زمان هم به شعائر مسیحی عمل می‌شد؟!

نتیجه آن‌که تبیین آقای آکوئیناس در توجیه آموزه‌ی فداء مبتنی بر عمل به شعائر مسیحی به دلیل موارد نقضی از قبیل کودکان و مجانین و عدم توانایی‌شان در عمل، اُمَمِ سابقه که در عین عمل نکردن به شعائر مسیحی عادل شمرده‌شده‌اند و نیز منافات این تبیین با عدل، رحمت و حکمت الهی، مردود است.

منابع

[۱]- پترسون، مایکل و ... (و دیگران)، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه‌ی احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، ۱۳۷۹، چاپ سوم، ص ۴70.

[2]- همان، ص 471.

[3]- همان.

[4]- مزامیر 145: 17.

[5]- صفنیا 3: 5.

[6]- مزامیر 97:2.

[7]- پیدایش 18: 26.

[8]- عباس رسول‌زاده، جواد باغبانی، شناخت مسیحیت، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۹، ص 541.
                             
مسیحیت
اعتقادات

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****