-حقوق بشر، پدیدهای مقدس، برای احقاق حقوق طبیعی و بنیادین ملتها است و بدین معنا است که انسانها، صرف نظر از هرگونه آیین و مذهب، رنگ و نژاد و قومیت از حقوقی برخوردار میباشند.
حقوق بشر، پدیدهای مقدس، برای احقاق حقوق طبیعی و بنیادین ملتها است و بدین معنا است که انسانها، صرف نظر از هرگونه آیین و مذهب، رنگ و نژاد و قومیت از حقوقی برخوردار میباشند.
یکی از مشکلات اساسی اعلامیهی جهانی حقوق بشر، تعریف این حقوق با محوریت تفکر اومانیستی و سکولاریستی میباشد. در حالیكه روح حاكم بر حقوق بشر اسلامی، خدامحوری است، چون خداوند مبدأ هستی و ارادهی تشريعی او حاکم است.
از طرفی در نگرش اسلامی حيات به عنوان يك موهبت الهی است و اگر در جايی «حق حيات» محدود میشود، به اذن الهی است. این درحالی است كه در اعلاميه جهانی حقوق بشر، بسياری از موارد مثل قصاص و اعدام محارب و... نقض حقوق بشر به حساب میآيد. بنابراین منشأ اصلی تفاوتها در مبنا و نوع تفسير از حقوق بشر است. امّا همان طور كه مرحوم علامه جعفری میفرمايند: «نظام حقوقی اسلام و غرب در كليت اصول سياسی حقوق بشر يعنی: حق حيات شايسته، حق آزادی و امنيت و ممنوعيت شكنجه، ممنوعيت مجازات و هرگونه رفتار ظالمانه و ممنوعيت رفتار برخلاف شئون انسانيت مشترك هستند.» [1]
اگرچه اعلامیهی حقوق بشر و حقوق بشر اسلامی از نظر مبنا با یکدیگر متفاوت میباشند و همین تفاوت مبنا، موجب اتهامزنی ازطرف مجامع و نهادهای بینالمللی به کشورهای اسلامی و بالاخص جمهوری اسلامی ایران میگردد. با این وجود، کشورهای استکباری و صاحب نفوذ در مجامع بینالمللی در همان مشترکاتی که در اعلامیه حقوق بشر جهانی و اسلامی وجود دارند، دیگر کشورها را موظف به عمل کردن میدانند و معمولا خود و دوستان خود را از این قوانین مستثناء میدارند.
متاسفانه در حال حاضر شاهد هستیم که کشورهای غربی و آمریکا، رویکردی دوگانه نسبت به حقوق بشر اتخاذ کردهاند، این کشورها از حقوق بشر به عنوان یک ابزار سیاسی علیه کشورهای مستقل استفاده میکنند. از آن جمله میتوان به نقض قوانین حقوق بشری در منطقهی خودمان توسط کشورهایی مانند آمریکا، عربستان، امارات، بحرین و حتی ترکیه علیه ملتهای مستقلی مانند سوریه و یمن، اشاره داشت. اما آنچه مشاهده میگردد، سکوت مجامع بینالمللی و حقوق بشری نسبت به این اتفاقات است. همچنین شاهدیم که در کشورهای اروپایی و آمریکایی و متحدان این کشورها در منطقه، فشارها و سرکوبهای مختلفی نسبت به مردم معترض این کشورها اعمال میشود و مردم همین کشورهای مدعی حقوق بشر از موضوع نقض حقوق بشر در کشورهای خودشان رنج میبرند.
مانند نقض حقوق انسانی در آمریکا نسبت به سیاهپوستان یا فشار و سرکوب مردم معترض فرانسه. با این وجود، مجامع بینالمللی چشمان خود را نسبت به این فجایع بسته و فقط اتفاقات ایران را رصد میکنند و هراز چندگاهی با فشار کشورهای استکباری مانند آمریکا و اطلاعات غلطی که معمولا توسط منافقین و ضدانقلاب به این نهادها داده میشود، قطعنامههایی علیه ایران صادر میکنند.
اما موضوع زمانی جالب میشود که نهادهای حقوق بشری با ادلهی واهی ضدانقلاب و اپوزیسیون خارج نشین قطعنامهها را علیه ایران صادر میکنند، اول کسانی که خوشحال شده و با بیانیههای مختلف خوشحالی خود را ابراز میکنند، جنایتکاران و ضدانقلابهایی هستند که دستانشان به خون بیش از 17000 ایرانی مظلوم آلوده است یا دولتهای متجاوزی که دست در کودکشی و ظلم و جنایتهای حقوق بشری دارند.
در پایان باید گفت: کشورهایی که از ابزار رسانه در سطح جهان برخوردار میباشند و به دلیل نفوذی که در نهادهای حقوق بشری دارند. هدفشان حمایت و ارتقاء حقوق بشر در کشورهای دیگر نیست، بلکه هدف اصلی آنها، استفاده ابزاری از حقوق بشر است، که بتوانند هرچه بیشتر به کشورهای مستقل فشار آورده تا این کشورها با سیاستهای کلان کشورهای استکباری، همراه و همسو شوند.