تشکیک ابن‌ تیمیه در جنگ‌های حضرت علی

12:34 - 1399/10/01

ابن‌تیمیه حرّانی کسی است که هر جا حدیثی در فضایل اهل‌بیت (علیهم السّلام) می‌دید، با تمام توان در مقام انکار و یا تضعیف آن بر می‌آمد؛ که این خود دلیلی بر خبث طینت او است. بنابراین طبیعی است کسی که به برترین شخصیت جهان اسلام بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اهانت می‌کند، این اهانت خود را واضح و آشکار کند.

ابن تیمیه

تشکیک ابن‌ تیمیه در جنگ‌های حضرت علی

ابن‌تیمیه حرّانی کسی است که هر جا حدیثی در فضایل اهل‌بیت (علیهم السّلام) می‌دید آن را با تمام توان در مقام انکار و یا تضعیف آن بر می‌آمد؛ که این خود دلیلی بر خبث طینت او است. بنابراین طبیعی است کسی‌که به برترین شخصیت جهان اسلام بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اهانت می‌کند، این اهانت خود را واضح و آشکار کند.

در این مقاله برآنیم به یک مورد از آن اهانت‌های آشکار اشاره نماییم: او در کتاب منهاج السنة می‌نویسد: «به روافض (شیعیان) گفته می‌شود: اگر ناصبی‌ها به شما بگویند: علی (علیه السّلام) خون مسلمانان را حلال دانست و بدون دستور خدا و پیامبر برای ریاست خودش جنگید، و حال آن‌‌که حضرت فرموده: فحش دادن به مسلمان سبب فسق است و جنگ با او کفر و فرموده: پس از من دوباره به دوران کفر و جاهلی باز نگردید، چون عده‌ای از شما گردن دیگری را می‌زند، پس علی (علیه السّلام) بدین دلیل کافر است، دلیل شما (رافضه) در پاسخ دلیل ایشان (نواصب) قوی‌تر نخواهد بود؛ زیرا روایاتی که ایشان بدان استدلال کرده‌اند، صحیح است.»[1]

پناه می‌بریم به خداوند از این سخنان هتاکانه و زشت ابن تیمیه که او دلایل نواصب و دشمنان امیرمؤمنان (علیه السلام) برای اثبات اکاذیبشان نسبت به آن حضرت را قوی‌تر دانسته، ولی دلائل شیعیان در اثبات فضایل آن حضرت را سست و ناچیز دانسته و به هر طریقی در آن‌ها خدشه می‌کند.

هم‌چنین ابن تیمیه در جای دیگر جنگ‌ها و جهادهای امیرمؤمنان (علیه السلام) را در پی به دست‌آوردن قدرت و مال و اموال دانسته و می‌نویسد: «علی (علیه السلام) برای این جنگید تا از او اطاعت کنند و او بتواند در جان و مال مردم تصرف کند؛ با چنین حالی چگونه می‌توان جنگ‌های او را جنگ در راه دین دانست؟ در حالی‌که ابوبکر با کسانی جنگید که از اسلام برگشته و واجبات خداوند را ترک کرده بودند و جنگ‌های علی (علیه السلام) برای دین نبود.»[2]

این در حالی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با علم غیبی که خداوند به او عطا فرموده، وقوع تمام جنگ‌های امیرمؤمنان (علیه السلام) را با ناکثان، قاسطان و مارقان را پیش‌بینی کرده و به امیرمؤمنان (علیه السلام) دستور می‌دهد تا با آنان بجنگد؛ حاکم نیشابوری در این‌باره می‌نویسد: «ابوایّوب انصاری در زمان خلافت عمر بن خطاب روایت کرده: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) دستور داد تا با ناکثان، قاسطان و مارقان بجنگد.»[3] و یا ابن کثیر دمشقی و ابن اثیر جزری در کتاب‌های خود این روایت را نقل کرده‌اند: «ابوسعید خدری گوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ما را به نبرد با ناکثان، قاسطان و مارقان، فرمان داد. با علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) و عمار هم با علی (علیه السلام) به شهادت می‌رسد.»[4]

چنان‌که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کسانی هم‌چون عایشه، طلحه، زبیر و ... را به صراحت مورد خطاب قرار داده و آنان را از شرکت در جنگی که امیرمؤمنان (علیه السلام) در طرف مقابل آن قرار داشته باشد بر حذر داشته؛ به عنوان نمونه در روایتی که ابن حجر عسقلانی در کتاب فتح‌الباری شرح صحیح بخاری آورده، می‌نویسد: «عکرمه از ابن عباس نقل کرده که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به همسرانش فرمود: کدام‌یک از شما بر پشت شتر پر مو سوار شده و خروج می‌کند و سگان حوأب بر او پارس می‌کنند و مردم بسیاری از جانب راست و چپ او کشته می‌شوند و او سرانجام جانش نجات می‌یابد؟»[5]و پس از نقل حدیث، آن را صحیح می‌داند.

ادامه این ماجرا را که تحقّق وعده پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود را ابن حبّان، ابن کثیر دمشقی سلفی و دیگران در کتاب‌های خود آورده‌اند: «هنگامی که «عایشه» به سرزمین حوأب وارد شد و پارس سگان آن‌جا را شنید، گفت: چاره‌ای نیست جز این‌که از این سفر صرف نظر کنم، چرا که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما همسرانش فرمود: کدام‌یک از شماست که سگان حوأب بر او پارس می‌کنند؟ «زبیر» به عایشه گفت: چگونه ممکن است از این سفر، چشم‌پوشی کنی در حالی‌که امید آن می‌رود که خدای تعالی با حضور تو سازشی در میان مردم برقرار سازد!»[6]

پی‌نوشت:
[1]. «ثمّ یقال لهؤلاء الرّافضة لو قالت لکم النّواصب علیّ قد استحلّ دماء المسلمین وقاتلهم بغیر أمر الله و رسوله علی ریاسته و قد قال النّبیّ (صلی الله علیه و آله و سلم) سباب المسلم فسوق وقتاله کفر و قال و لا ترجعوا بعدی کفّارا یضرب بعضکم رقاب بعض فیکون علیّ کافرا لذلک لم تکن حجتّکم أقوی من حجّتهم لأنّ الأحادیث الّتی احتجّوا بها صحیحة.» منهاج السنة النبویة، ابن‌تیمیه حرّانی، مؤسسة قرطبة، مصر، ج 4، ص 499.
[2]. «و علیّ یقاتل لیطاع و یتصرّف فی النّفوس و الأموال فکیف یجعل هذا قتالا علی الدّین و أبوبکر یقاتل من ارتدّ عن الإسلام و من ترک ما فرض الله لیطیع الله و رسوله فقط و لا یکون هذا قتالا علی الدّین.» منهاج السنة النبویة، ابن‌تیمیه حرّانی، مؤسسة قرطبة، بیروت، ج 8، ص 329.
[3]. «حدّثنی أبو أیّوب الأنصاری فی خلافه عمر بن الخطّاب قال أمر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) علیّ بن أبی طالب بقتال النّاکثین و القاسطین و المارقین.» المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 3، ص 150.
[4]. «عن أبی سعید الخدریّ قال: أمرنا رسول الله یقتال النّاکثین و القاسطین و المارقین، نقلنا: یا رسول الله أمرتنا بقتال هؤلاء، فمع من؟ فقال: مع علیّ بن أبی طالب، معه یقتل عمّار بن یاسر.» تاریخ مدینة دمشق، إبن هبة الله شافعی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 42، ص 471.
[5]. «عن عکرمة عن إبن عبّاس أنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قال لنسائه أیّتکنّ صاحبة الجمل الأدبب بهمزة مفتوحة ودال ساکنة ثمّ موحّدتین الاولی مفتوحة تخرج حتّی تنبحها کلاب الحوأب یقتل عن یمینها و عن شمالها قتلی کثیرة و تنجو من بعد ما کادت و هذا رواه البزّاز و رجاله ثقات.» فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، دارالمعرفة، بیروت، ج 13، ص 55.
[6]. «أخبرنا عمران بن موسی بن مجاشع قال حدّثنا عثمان بن أبی شیبة قال حدّثنا وکیع و علیّ بن مسهر عن إسماعیل عن قیس قال لمّا أقبلت عائشة مرّت ببعض میاه بنی عامر طرقتهم لیلا فسمعت نباح الکلاب فقالت أیّ ماء هذا قالوا ماء الحوأب قالت ما أظنّنی إلّا راجعة قالوا مهلا یرحمک الله تقدمین فیراک المسلمون فیصلح الله بک قالت ما أظنّنی إلا راجعة إنّی سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یقول کیف بإحداکنّ تنبح علیها کلاب الحوأب.» صحیح ابن حبان، ابن حبان، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج 15، ص 126.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 8 =
*****