-حاج قاسم، بندۀ مؤمن خدا بود و نگاهش فقط به خدا بود.
حتما بسیار دربارۀ عظمت اولیای خدا و مردان بزرگ الهی شنیدهاید؛ پرسشی که معمولاً دربارۀ ایشان مطرح است این است که چگونه به این عظمت و قرب و مقام دست یافتهاند؟ و پاسخی که معمولاً داده میشود لیستی از خصلتها و ویژگیها از جمله: اخلاص، ولایتمداری، همت بلند، تلاشی خستگیناپذیر، نظم و برنامهریزی و مؤلفههایی از این دست است. این یک تحلیل با رویکرد پسینی است یعنی مردان خدا را زمینی و اینجایی تحلیل میکند و اما بنده قصد دارم این پرسش را از منظری دیگر و با رویکردی پیشینی بررسی کنم و شاید پاسخی متفاوت.
آیاتی در قرآن وجود دارد که به امر «برگزیده شدن» اشاره کرده است، مانند: «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذينَ اصْطَفى؛ [1] بگو ستایش از آنِ خداست و درود بر بندگان برگزیدهاش.» یا «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمين؛ [2] خداى تعالى آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر همۀ مردم برگزيد.» این آیات بهوضوح این مطلب را بیان کرده که عدهای از انسانها برگزیدۀ خدا هستند. این برگزیدگی، علتی دارد و آثاری، اما علت آن را جز خدا کسی نمیداند، همانطور که خود فرمود: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يجَعَلُ رِسَالَتَهُ؛ [3] خداوند بهتر داند که کجا رسالتش را قرار دهد.» اما آثاری که از ایشان در دنیا و آخرت ظاهر میشود همه از آثار همان برگزیدگی است.
توضیح بیشتر اینکه خداوند برای آغاز و انجام ارادۀ خود در دنیا و راهنمایی انسان و دستگیری از او و هدایتش در مسیر رشد و سعادت، برنامهای به نام دین را توسط برگزدیگانش ابلاغ کرد. این برگزیدگان انسانهایی هستند که به جهات مختلفی از جمله برخورداری از ظرفیت وجودی بالا و مهمتر از آن بهرمندی از حمایت ویژۀ حق تعالی و اتصال به معدن عظمت الهی از ویژگیها و خصلتهای خاصی برخوردارند.
خدای تبارک و تعالی در مورد یکی از همین برگزیدگان که گویا خضر نبیّ (علی نبینا و آله و علیه السلام) باشد، فرمودهاست: «فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً؛ [4] پس بنده اى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خويش رحمتى بدو داده بوديم و از نزد خويش دانشى به او آموخته بوديم.» یا در مورد ذوالقرنین فرمودهاست: «إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فىِ الْأَرْضِ وَ ءَاتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شیْءٍ سَبَبًا؛ [5] ما به او در زمين تمكين داديم و از هر چيز وسيله اى عطا كرديم.» این آیات و مانند آن بهخوبی نشان میدهد که برگزیدگان خدا که هر یک رسالتی در دنیا بر عهده دارند و قرار است نقشی در راستای اهداف خلقت ایفاء کنند همگی از الطاف و عنایتهای خاص الهی برخوردارند.
خداوند از انسانهای برگزیده میثاق محکم و غلیظی در راستای عمل به وظیفهای که بر دوششان گذاشته شده گرفته است: «وَ إِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّنَ مِيثَاقَهُمْ وَ مِنكَ وَ مِن نُّوحٍ وَ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسىَ وَ عِيسىَ ابْنِ مَرْيمَ وَ أَخَذْنَا مِنْهُم مِّيثَاقًا غَلِيظًا»؛ [6] و (ياد آور) آنگاه كه ما از پيغمبران عهد و ميثاق گرفتيم و هم از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم از همه پيمان غلیظ گرفتيم (كه با هر مشقّت و زحمتى که است رسالت خدا را به خلق ابلاغ كنند.)»
در اینجا پرسشی مطرح است که این برگزیدگی و أخذ میثاق در کجا و بر اساس چه معیاری دربارۀ ایشان صورت گرفته است؟ بعضی از اندیشمندان و مفسران اسلامی معتقدند در عوالم نوری و تمثلی امتحاناتی از بندگان خدا بهعمل آماده که نتیجۀ آن معیار برگزیدگی و عهد و میثاق خاص بوده است. ایشان در مورد این پرسش که امتحان الهی در عوالم نوری و تمثّلی و یا برزخی چگونه است؟ و مراد از آن چیست؟ و آیا امتحان جز با دار تکلیف و عالم ماده سازگار است؟ گفته است:
اینکه نحوۀ امتحان چگونه بوده برای ما معلوم نیست؛ ولی مسلمّاً در هر عالم باشد باید مناسب با همان عالم بوده باشد. در دار تکلیف و عالم مادّی بهتناسب خود، و در عوالم نوری و یا برزخی بهتناسب خود. و برای مخلَصین بهطریقی، و برای غیر مخلَصین بهطریق دیگر. [7]
به هر حال اگر عهد عبودیت «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ» در قرآن، مانند آیه:«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَبَنىِ ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ؛ [8] «مگر با شما عهد نسبتم اى فرزندان آدم که شيطان را اطاعت مكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است»؛ را نیز نوعی أخذ میثاق بدانیم با توجه به آیۀ میثاق از پیامبران [9] که قبلا ذکر شد، باید گفت: «موضوع عهد عبودیّت و گرفتن میثاق مطلق (از تمامی فرزندان آدم) و أخذ میثاق از انبیاء یک پیمان نیست بلکه سه پیمان جداگانه است (عهد عبودیت، میثاق، میثاق غلیظ) و گویا هر کدام از آنها در عالم و خلقتی از مراحل خلقت نوری بوده است، والله أعلم. [10]
غرض اینکه مردان الهی بیش از آنکه از طریق ویژگیها و خصلتهای ظاهر شده از ایشان در دنیا شناخته شوند ممکن است از طریق میثاقشان با حضرت حق و عنایتی که وی (سبحانه) به ایشان دارد و نقشی که بر عهدۀ آنان در دنیا و در راستای تحققبخشی به اهداف آفرینش نهاده شده، شناخته شوند.
به داستان یکی از این مردان الهی در قرآن اشاره شده است. جناب طالوت در حالی که به ظاهر چیزی در بساط ندارد به سرپرستی قوم بنیاسرائیل انتخاب میشود و وقتی مورد اعتراض قرار میگیرد که او مردی تهیدست است خداوند دربارۀ او میفرماید: «وَ قَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكاً قَالُواْ أَنىَ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَال إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم؛ [11] پيغمبرشان به آنها گفت: خداوند طالوت را به پادشاهى شما برانگيخت؛ گفتند كه از كجا او را بر ما بزرگى و شاهى رواست، در صورتى كه ما به پادشاهى شايسته تر از اوييم و او را مال فراوان نيست! رسول گفت: خداوند او را برگزيده و در دانش و توانايى و قوت جسم، فزونى بخشيده، و خدا مُلك خود را به هر كه خواهد بخشد، كه خداوند وسعتبخش و داناست.»
طالوت با اینکه پیامبری از پیامبران الهی نیست اما برگزیدهای از برگزیدگان است و رسالتی بر عهده دارد که خدای وسعتبخش دانا، آنچه در این راستا لازم است را به او عطا کرده است.
در حدیثی کسانی که خداوند از ایشان میثاق گرفته است با دو خصلت معرفی شدهاند: 1- «كَتَبَ فِي قَلْبِهِ الْإِيمَان»، ایمان در قلبشان تثبیت شده است؛ 2- «وَ أَيَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْه»؛ همگی بهوسیلۀ روحی از جانب خدا تأیید و تقویت شدهاند. [12]
بر اساس آنچه گذشت، برگزیدگان منحصر در پیامبران و امامان نیستند بلکه عدهای از مردان خدا نیز همچون پیامبران، وظایفی در راستای تحقق امر الهی بر عهده دارند و میثاقی از ایشان گرفته شده گرچه ممکن است خودشان در اوایل از آن آگاه نباشند اما رفته رفته از خویشتن خویش و نقشی که بر عهده دارند آگاه شده و با تکیه بر عنایتی که حق تعالی به ایشان دارد به انجام تکلیف الهی قیام میکنند.
قیام امام خمینی (رحمت الله علیه) و برپایی نظام جمهوری اسلامی در همین راستا قابل ارزیابی است. وقتی انسان به پیروزی جریان حق علیه باطل آن هم با دستان خالی دقت کند به این نتیجه خواهد رسید که این پیروزیها نیست مگر به امداد الهی و میثاقی که بین رهبران الهی و خدای تعالی برقرار شده است.
به جریان انتخاب شدن آیت الله خامنهای بهعنوان رهبر انقلاب اسلامی که دقت میکنم و صراحت لهجۀ ایشان در عدم لیاقتشان به قبول این مسئولیت خطیر، درمییابم که چگونه مردان خدا، گاه از ظرفیت وجودی خویش و میثاقی که با خدای خویش داشتهاند ناآگاهند، اما رفته رفته و با پذیرش مسئولیت و آگاه شدن به ظرفیت وجودی خویش و امدادها و تواناییهایی که از جانب خدا بر ایشان وارد میشود، دریافتهاند آنچه را با خدای خویش پیش از این عالم در میان گذاشته و بر آن پیمان بستهاند. واقعا اگر غیر از این باشد، چگونه ممکن است چهل سال مقاومت و ایستادگی در برابر دشمنان از سر تا پا مسلّح با آن همه فشار و تحریم؟!
البته مردان خدا گاه یکدیگر را در دنیا میشناسند و از ظرفیت یکدیگر آگاه میشوند و شاید از این باب باشد که فقط امام رحمت الله علیه میدانست چه گوهری برای رهبری انقلاب در میان است در حالی که دیگران و حتی خود وی از این مسأله آگاه نبودند، اما امروز همگی متفق القولاند که شایستگی ایشان در این امر بر همگان آشکار شده است.
نگارنده شخصیت حاج قاسم سلیمانی را از این زاویه مورد تحلیل قرار داده است. او به مقام والایی به سبب اخلاص، ولایتمداری، نظم و پشتکار دست نیافت؛ بلکه بالاتر از اینها او مردی از مردان بزرگ الهی بود که با آن همه بزرگی به دنیا آمد تا نقش خود را بر اساس میثاقی که با خدای خویش داشته ایفا کند. اخلاص و اخلاقنکو، درک به موقع و فهم عالی همگی از آثار بزرگی او بود نه علت بزرگ شدنش. البته غریب نیست که خودشان در ابتدا از این بزرگی چیزی ندانند یا آن را بر دیگران مخفی کنند. اما به وقت شهادتشان یا رحلتشان چنین اثری از خود برجای میگذارند که همگان حیرت کنند. ناگفته نماند که عظمت مردان خدا در حد و اندازۀ دنیا نیست تا در دنیا شناخته شود؛ پس باید منتظر ماند تا حقیقت آنها توسط خدا و در روز محشر بر همگان آشکار شود.
شهید سلیمانی بهخوبی درک کرده بود که برای ایستادگی در برابر باطل، نیاز به چیزی جز ایمان نیست. چرا که باطل به قدری سست و بیاساس است که خود نابودشدنی است. «إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً»؛ [13] باطل خود نابود شدنی است». شهید از اینرو که خود را اهل ایمان پایدار دانسته بود، با صدایی رسا اعلام کرد: «مرد این میدان ماییم»؛ چون او میدانست وقتی حق باشی و در برابر باطل بایستی، باطل با همۀ شوکت پوشالیش، نابود خواهد شد. این وعدۀ خداست: «إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً» آری باطل نابود شدنی است و فقط کافی است ایستادگی کنید؛ آنگاه خواهید دید که چگونه با دستان خالی، کاخ باطل، کوخ میشود و در جلوی چشمانتان از هم فرو میپاشد.
به راستی چگونه تکه سنگی که ازقلابْسنگ داوود (علی نبینا وآله وعلیه السلام) رها میشود با همۀ سادگیاش از دل سلاحهای پیشرفتۀ دشمن عبور کرده و پیشانی باطل جالوت را میشکافت و بر زمینش میکوبد؟ این واقعه یک تحلیل ساده دارد، ایمان مؤمنین، یک سلاح ساده را بسیار خطرناکتر از اسلحۀ پیشرفتۀ مشرکین میکند.
حاج قاسم، این واقعیت را بهخوبی درک کرده بود که با تکیه بر ایمانِ بهخدا میتوان در برابر باطل قد برافراشت و کاخ عنکبوتیشان را پاره کرد: «مَثَلُ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون؛ [14] مَثَل آنان كه خدا را فراموش كرده و غير خدا را به دوستى و سرپرستى بگرفتهاند حكايت خانه اى است كه عنكبوت بنا كند و اگر بدانند سست ترين بنا خانۀ عنكبوت است.»
حاج قاسم از ملت امام حسین (علیهالسلام) است او نه از عِدّه و نه از عُدّۀ دشمن هراسی ندارد و کثرت آنان را با کوثر ایمان جواب میدهد. بهنظر نگارنده فقط یک جمله میتواند توصیف حاج قاسم باشد: «او بندۀ مؤمن خدا بود و نگاهش فقط به خدا بود»؛ حسبناالله و نعمالوکیل.
نویسنده: حمید احتشامکیا
پی نوشت
1 . النّمل (27): 59.
2 . آل عمران (3): 33.
3 . أنعام (6): 124.
4 . الکهف (18): 66.
5 . الکهف (18): 84.
6 . احزاب (33): 7.
7 . سعادتپرور (1386)، جلوۀ نور، 200.
8 . یس (36): 61-60.
9 . احزاب (33): 7.
10 . سعادت پرور (1386): 201-200.
11 . البقره (2): 247.
12 . کلینی (1407)، الکافی، تحقیق: غفاری و آخوندی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ج1، ص 336، ح 3.
13. الإسراء (17): 81.
14 . العنکبوت (29): 41.
حاج قاسم از ملت امام حسین (علیهالسلام) است او نه از عِدّه و نه از عُدّۀ دشمن هراسی ندارد و کثرت آنان را با کوثر ایمان جواب میدهد. بهنظر نگارنده فقط یک جمله میتواند توصیف حاج قاسم باشد: «او بندۀ مؤمن خدا بود و نگاهش فقط به خدا بود»