- اگر اتفاقی مانند قتل «اشلی بابیت» در کشوری که مخالف با سیاستهای آمریکا است، رخ میداد رسانهها و شخصیتهای غربی در اروپا و آمریکا با پمپاژ تحلیلها و اخبار گوناگون، به قهرمانسازی از مقتول، میپرداختند و او را به نمادی برای تحریک بیشتر معترضان علیه حکومت، تبدیل میکردند؛ اما در این حادثه، شاهدیم که هیچ واکنشی انجام نمیدهند و انگار زبانشان لال و چشمشان کور شده است!
شلیک مستقیم مأمور امنیتی که با لباس شخصی در کنگرهی آمریکا حضور داشت، منجر به کشتهشدن یک زن معترض به نام «اشلی بابیت» شد تا باز هم دروغبودنِ ادعای احترام به آزادی بیان و به رسمیت شناختن حق اعتراض در غرب، اثبات شود. این زن میانسال، سابقهی سالها حضور در ارتش آمریکا را داشت و یک مجروح جنگی بود که مزد خدمات خود را با گلوله و مرگ، دریافت کرد! اشلی بابیت در حالی با شلیک گلوله و از فاصلهی بسیار نزدیک، هدف قرار گرفت که سلاحی در دست نداشت و فقط صدای اعتراضش بلند بود، با این حال، مأمور لباس شخصی آمریکایی، او را هدف قرار داد که سبب به وجود آمدن صحنههای دلخراشی از جاندادن او در مقابل دوربینها شد.[1]
نکتهی قابل توجه این است که اگر این اتفاق در کشوری که مخالف با سیاستهای آمریکا است، رخ میداد رسانهها و شخصیتهای غربی در اروپا و آمریکا با پمپاژ تحلیلها و اخبار گوناگون، به قهرمانسازی از مقتول، میپرداختند و او را به نمادی برای تحریک بیشتر معترضان علیه حکومت، تبدیل میکردند؛ اما در این حادثه، شاهدیم که هیچ واکنشی انجام نمیدهند و انگار زبانشان لال و چشمشان کور شده است!
علاوه بر «اشلی بابیت»، چند نفر دیگر هم کشته و دهها نفر نیز مجروح شدند و در پایتخت آمریکا، حکومت نظامی اعلام شد اما مجموعهی این اقدامات، نتوانست نهادهای مدعی حقوقبشر را مجاب کند تا موضع محکمی در این رابطه بگیرند و دستکم با زبان، آن را محکوم کنند!
در این موقعیت، خوب است مقایسهای داشته باشیم با اتفاقهای فتنهی 88 در ایران که جریان حامی فتنه در آمریکا و اروپا با برجستهکردن قتل یک زن به نام «ندا آقاسلطان»، هجمه و یورش همهجانبه و دائمی خود را علیه کشورمان کلید زدند و تا مدتها به آن پرداختند! این در حالی است که مشخص شد ندا آقاسطان، قربانی پروژهی کشتهسازی شد تا به ابزاری برای فشار به ایران، تبدیل شود و ساختگی و توطئهبودن آن جریان، تا اندازهای عیان و روشن شد که موجب عذاب وجدان و پشیمانی برخی عوامل انتشار آن خبر کذب شد. به عنوان نمونه، خبرنگار گاردین و دستیار تهیهکنندهی مستند شبکهی HBO دربارهی مرگ ندا آقاسلطان، از همکاری برای ساخت این مستند، ابراز پشیمانی کرد و روایت آن را مغرضانه و بر اساس شواهد نامعتبر دانست و اعتراف کرد هیچ مدرک معتبری در دست نیست که «ندا» توسط نیروهای جمهوری اسلامی یا هر کسی از دولت ایران، کشته شده باشد.[2]
ماجرای «ترانه موسوی» و خبرهایی که دربارهی تجاوز به او، قتل او و سوزاندن جسد او در ایام فتنهی 88 منتشر شد نیز تا جایی پیش رفت و داغ شد که علاوه بر رسانههای مزدور داخلی و خارجی، یک سناتور کنگرهی آمریکا با نمایش عکسی به نام ترانه موسوی، همان داستان مزبور را دربارهی او در یک جلسهی رسمی، روایت کرد! جالب این جا است که وقتی دفتر این سناتور که «تدیوس مک کارتر» نام دارد، در مقابل سوالی مبنی بر منبع این خبر، قرار گرفت، منشی دفتر پاسخ داد: واقعاً نمیدانم آقای سناتور، اطلاعات مربوط به ترانه موسوی را از کجا آورده است! ماجرا از این هم روشنتر شد و فردی که این خبر را برای نخستین بار، منتشر کرده بود به صراحت، بیان کرد که این اخبار از اساس، دروغ بود و اصلاً ترانه موسوی، وجود خارجی نداشته است![3]
مرور این اتفاقها و ماجراهای تلخ، باید به عبرتی برای همه تبدیل گردد و سبب شود تا نسبت به نوع برخورد رسانههای وابسته به غرب و شیوههای جنگ نرم، با احتیاط و دقت بیشتری مواجه شویم. همچنین داستان تکراری اما واقعی حقوق بشر و استفادهی ابزاری از آن را به خوبی میتوان در ماجرای قتل «اشلی بابیت» ملاحظه کرد که هیچ صدایی در این رابطه، بلند نشده است!
در اینکه قتل این زن در این صحنه، حتماً یک ظلم بزرگ بود، تردیدی نیست که بر اساس آموزههای دینی و اخلاقی، باید دربارهی آن، روشنگری انجام شود اما این نکته نیز نباید فراموش شود که سوابق این زن در خدمت به ارتش ظالم آمریکا و جنایتکار آمریکا را باید یک گناه بزرگ برای او و دیگر افراد مشابه، به حساب آورد که سبب تداوم بقای سران کاخ سفید و رنج و درد ملتها مظلوم دنیا شدند.
به هر ترتیب، برگ ننگین دیگری از تاریخ رژیم حاکم بر ایالات متحده در حال ورقخوردن است که شاید بسیاری از مردم دنیا حتی تصور آن را نیز نمیکردند اما واقعیت این است که باطن و حقیقت آمریکا همیشه همین بوده است و الان فقط مانند «لجن کف حوض» بالا آمده و برای همگان، قابل مشاهده شده است. بحرانهای پیاپی در آمریکا که با نارضایتی و اعتراض گسترده نسبت به شیوهی برگزاری انتخابات و تأثیر آرای عمومی، همراه شده و در آخرین مرحله –البته تا این لحظه- به قتل چند نفر از جمله Ashli Babbitt منجر شد را باید شلیکهای کشنده و مستقیم به قلب لیبرال دموکراسی قلمداد کرد که در آیندهی نه چندان دور، به مرگ کامل این سیستم فاسد، منتهی خواهد شد.
پینوشت:
[1] Ashli Babbitt
[2] اعتراف به دروغ پس از ده سال!
[3] ترانه موسوی اصلا وجود خارجی نداشت!