چگونه با وجود تفاوت فرهنگی ازدواج کنیم

11:19 - 1399/10/22
تفاوت فرهنگی در ازدواج

چگونه با وجود تفاوت فرهنگی ازدواج کنیم

من و کسی قراره به زودی ازدواج کنیم، طریقه آشنایی ما از اینترنت بوده، یک چمع دوستانه داشتیم با بچه‌ها، ولی چون ایشون ساکن تبریز بودن و من ساکن تهران با هم ملاقات نداشتیم، تا اینکه به هم علاقه مند شدیم و به این بهونه ایشون اومدن تهران و ما با هم ملاقات کردیم.

البته خانواده من ساکن مازندران هستن ولی من اینجا درس خوندم و بعدشم هم سرکار رفتم و پدرم یه خونه اینجا برای من و خواهرم که اونم اینجا کار میکنه و البته درس هم میخونه گرفته. بهرحال از لحاظ ظاهر هم همدیگه رو پسندیدیم، حدود یکسال هم توی نت و جمع دوستانه ایی که توی نت داشتیم همدیگه رو میشناختیم و تا حدودی به اخلاق هم آشنا بودیم و از شرایط زندگی هم خبر داشتیم، و تا حد زیادی از نظر مذهبی و اعتقادی و نظراتمون شبیه به هم هستیم و خیلی همدیگه رو دوست داریم.

بعد از 2 – 3 ماه بالاخره تصمیم به ازدواجمون قطعی شد. الان توی شرایطی هستیم که خانواده‌ها از رابطه بین ما خبر دارن و قراره تا یک ماه دیگه خواستگاری انجام بشه، و از هم دور هستیم تا روز خواستگاری. اینا رو گفتم تا شرایط ما رو بدونین الان بین من و ایشون یکسری اختلاف نظر پیش اومده.

ایشون ترک هستن و من فارس هستم، طبیعتا فرهنگهای ما با هم تا حدی فرق میکنه، ولی من و ایشون فکر میکردیم و میکنیم که اونقدرها این موضوع مشکل ساز نباید بشه. مساله ایی که الان داریم اینه که توی جمع دوستانۀ قبلی ما صمیمیت زیادی بین دخترا و پسرا بود.

ایشون کلا بنظرشون این موضوع خوب نبود و بنظر بنده هم منطقی بود حرفشون، و قبل از اینکه به ایشون علاقه مند بشم تا حد زیادی ارتباطم رو با پسرهای جمع کاهش داده بودم. فقط ارتباطم رو با یکی از پسرهای اون جمع که اونم تهرانه کمی حفظ کرده بودم، گاهی اگه کاری داشتیم یا برای احوالپرسی به هم زنگ میزدیم یا اسم اس میدادیم و چت میکردیم.

بعد از اینکه تصمیم قطعی گرفتیم ایشون نظرشون این بود که نباید این هم باشه، با هم صحبت کردیم و تصمیم بر این شد که من درباره اون آقا هم محدودتر عمل کنم که به نظرم درست هم بود. تماس تلفنی دیگه نداشتیم، اس‌ام اس خیلی خیلی کم، در حد تبریک اعیاد یا اگر کاری پیش میومد، و چت هم اصلا.

اما مشکل از اینجا شروع شد که ایشون از همون اس‌ام اس تبریک یا اس‌ام اسی که برای کار باشه هم ناراحت میشدن و میگفتن برام سنگینه. تا امروز که یک نفر مزاحم من شد بصورت تلفنی، و من اول به اون آقا اس‌ام اس دادم (چون توی مخابرات کار میکردن و قبلا همین شماره تلفنی که مزاحم شده بود رو ردیابی کرده بودن) ولی اشتباها اس‌ام اس رو برای نامزدم فرستادم. بعدش بهشون زنگ زدم و براشون توضیح دادم ماجرا رو و گفتم که اس‌ام اس رو اشتباهی فرستادم برات.

ایشون ناراحت شدن و گفتن که اول باید به من میگفتی. من هم گفتم که قصد داشتم بگم ولی فکر نمیکردم که اگه اول از اون آقا بخوام تو ناراحت میشی و معذرت خواستم. ایشون هم گفت خواهش میکنم و با هم خوب شدیم. روز بعدش به نامزدم زنگ زدم و گفتم که زنگ بزنم و پیگیری کنم؟ اون لحظه گفتن باشه.

بعد که دوباره باهاشون تماس گرفتم خیلی ناراحت بودن و میگفتن دوست ندارم که اصلا حرف بزنی با اون آقا، میخوام فقط مال من باشی، خیلی این موضوع برام سنگینه و فکر میکنم نمیتونی رابطه ات رو با دوستای قدیمیت محدود کنی. من هم میگفتم که من محدود کردم ولی اون چیزی که تو میخوای قطع رابطه ست، و من فکر میکنم زشته که وقتی من با اون آقا کار دارم تو زنگ بزنی بهشو درباره کار من ازش بپرسی یا اگه تو با دوستای دختر مشترکمون کار داری من کارت رو بهشون بگم، اینجوری حس میکنم اونها فکر میکنن ما به هم اعتماد نداریم، و احساس میکنم شخصیتمون میاد پایین من حس میکنم که ما حرف هم رو متوجه نمیشیم توی این مورد، یعنی ایشون حرف من رو منطقی نمیدونن و من حرف ایشون رو، من میگم که من قبول دارم که باید محدود کرد روابط رو، خیلی کم کرد و در حد کار رسوند، و تلفنی که من به این آقا کردم هم برای کار بود، ولی ایشون قانع نمیشن و میگن از همین چیزا امکان داره روابط نزدیکتر شه و نگران هستن.

من بهشون میگم اینجوری حس میکنم به من اعتماد نداری و ایشون میگن اصلا چنین حرفی نیست من کاملا بهت اعتماد دارم و واقعیتش توی موارد دیگه من اصلا این حس رو نداشتم که به من بی اعتمادن. بنظر شما این ناشی از تفاوت فرهنگی ماست؟ اگه هست با این تفاوت فرهنگی چکار باید بکنیم؟ و چکار باید بکنیم و چه تصمیمی باید بگیریم برای این چنین موضوعاتی؟ اگه میشه سوال ما روتوی سایت بزارید تا بقیه هم نظر بدن، ممنونم

***جواب:

من فکر می‌کنم ایشون راست می‌گه و به شما بی اعتماد نیست چون - با توجه به اینکه ترکه و ترکها خیلی غیرتی هستند- اگر به شما اعتماد نداشت شاید اصلا برای ازدواج جلو نمی‌اومد پس علت حرفاش باید چیز دیگه باشه من با توجه به حرفایی که زده حدس می‌زنم او فکر می‌کنه هرگونه ارتباط بین زن و مرد -حتی اگر کاری باشه- ممکنه - به صورت ناخواسته- موجب ارتباط عاطفی بشه و در نتیجه دلبستگی ایجاد بشه و زن به همسرش سرد بشه، یعنی زن هرچقدر هم که بی غرض باشه باز احتمال ایجاد عاطفه به غیر همسر هست و این به معنی خراب شدن زندگی مشترک اون زنه

شاید بگید این فکر درست نیست چون وقتی من غرضی ندارم اجازه نمی‌دم که کسی به دلم راه پیدا کنه جوابش اینه که نظر شما از یه جهت درسته و از یه جهت نادرست، از این جهت درسته که وقتی شما بی غرض هستید حریم نگه می‌دارید و اجازه عمیق شدن ارتباط رو نمی‌دید و در نتیجه ارتباط از حد کاری بودن خارج نمی‌شه و دلتون درگیر نمی‌شه

اما حرف شما از یک جهت دیگر نادرسته چون گاهی انسان از اثر ناخود اگاه رفتارها غفلت می‌کنه و این موجب می‌شه که دلش تحت تاثیر قرار بگیره و یک دفعه متوجه بشه که دلبسته شده به همین خاطر هم هست که می‌گیم عشق مثل خواب می‌مونه و انسان نمی‌فهمه کی خوابش می‌بره یعنی گاهی بدون اینکه خودش بخواد طرف مقابل براش جلوه می‌کنه و دلبسته می‌شه البته من نمی‌گم که در همه موارد چنین اتفاقی می‌افته بلکه بعض اوقات ارتباطات بی غرض و مرض هم کار دست زنها می‌ده و دلشون رو درگیر می‌کنه

پس این درسته که بگیم: درگیری عاطفی فقط مال اونایی نیست که رابطه بدون حد و مرز با جنس مخالف دارن بلکه اونایی هم که حریم نگه می‌دارند بعض اوقات به مشکل می‌خورن و اتفاقا اونا چوب پاکیشون رو می‌خورن به خاطر اینکه وقتی غرضی ندارند خیلی راحت رابطه کاری یا درسی برقرار می‌کنند و همین سبب می‌شه که در طول زمان تدریجا دلشون گیر بیفته و شخصیت و رفتار و گفتار طرف اونا رو بگیره و دلبسته‌اش بشن

بازم می‌گم من نمی‌خوام بگم اگر زنی رابطه کاری یا درسی با نامحرم داشته باشه حتما گیر می‌افته بلکه می‌خوام عرض کنم که وقتی چنین ارتباطی هست خصوصا وقتی ادامه دار و همراه صمیمیت هم باشه احتمال خطر منتفی نیست

پس شما به پاکی و بی غرض بودن خودت نگاه نکن بلکه مساله رو با این دید ببین که دل انسان گاهی ناخواسته اسیر می‌شه یعنی نگو که وقتی من غرض ندارم ارتباط اشکال نداره بلکه بگو اسیر شدن دل با بی غرضی هم ممکنه و در نتیجه اگر ممکنه نظرش رو قبول کن و با همه کسانی که ارتباط دوستانه داشتی قطع رابطه کن تا هم احتمال خطر منتفی بشه و هم مانع ازدواج شما رفع بشه

****سوال بعدی:

از جواب شما خیلی ممنونم، و میخوام به ایراداتی که بنظرم اومد دقت کنید و بگید نظرتون چیه؟ من هم مثل شما فکر میکنم و فکر میکنم که بهم اعتماد داره، ولی انگاری طوری رفتار میکنه که میخواد بگه به بقیه و به اینگونه ارتباط‌ ها بی اعتمادم. درباره اینجور ارتباط‌ ها، همون جور که توی نامه قبلیم اشاره کردم من هم باهاشون موافق بودم و حتی قبل از اینکه ایشون بخواد از من خواستگاری کنه من قطع رابطه با اون جمع کرده بودم. فقط رابطه با اون آقا در حد کمتر از قبل وجود داشت، و من کلا آدمی‌ام که روابط اجتماعی م خوبه ولی هیچ وقت به هیچ کسی اجازه اینکه از حدودم رد بشه رو ندادم و نامزدم م اینو میدونه.

حتی نسبت به خودش هم همینطور بودم قبلا. و من هم این رو قبول داشتم که هرچند اگه آدم نخواد، امکان داره احساس آدم درگیر بشه، بنابراین رابطه م رو با اون آقا هم خیلی خیلی کم کرده بودم. یعنی این محدود کردن مربوط به زمانی که تصمیم به ازدواج گرفتم نبوده.

ارتباط با اون آقا رو هم فقط چون مطمئن بودم از بی غرض بودنش، تا حدی حفظ کرده بودم که بعدا با چیزایی که توی همین سایت خوندم و دیدم که نامزدم هم ناراحت میشه به این نتیجه رسیدم که بهتره نباشه و اشتباهه. فکر کنم شما متوجه اینکه من توی حرفهام گفته بودم که خودم هم موافق بودم که باید محدود کرد روابط رو نشدید. غیر از اون،

من سرکار میرم و همکارهای مرد دارم و ایشون هم طبیعتا همکارهای زن دارن. من وقتی کار داشته باشم با همکارهای مرد صحبت میکنم و اگه لازم باشه تلفنی حرف میزنم، محیط کار چنین چیزی رو می طلبه، ولی من هیچوقت اجازه به کسی ندادم و نمیدم که حدود من رو رد کنه.

در ضمن از نظر تیپ هم چادری هستم و نسبتا محجبه. من چظور میتونم کاملا قطع رابطه داشته باشم؟! در حالیکه محدوده کار رو رعایت میکنم! چون خودم هم قبول دارم که دل دست آدم نیست و اید حدودها رو حفظ کرد و قبلا هم این کار رو کردم و نامزدم هم اینو میدونه.

اون آقا دوست مشترک من و ایشون هستن، و ما دوستهای دختر مشترک هم داریم، و و اون دوستها هم گاهی به نامزد من اس‌ام اس میدن و یا پیغام چت میدن و احوالپرسی میکنن! و من میشناسم اون دخترها رو، همونطور که نامزدم اون آقا رو میشناسه، و من میدونم که اون دخترها منظوری ندارن. آیا من هم باید مثل ایشون رفتار کنم؟

حتی خود نامزدم هم برای تبریک اس‌ام اس میزنه بهشون، و وقتی من میگفتم خب این کار با اس‌ام اس زدن دوستهای پسر مشترکمون به من چه فرقی میکنه، سرانجام تونستم توی این مدتی که فاصله افتاد تا شما جواب بدین این موضوع رو برای نامزدم توضیح بدم و متوجهش کنم که چرا میگم ایرادی نداره این کار.

نامزد من توی اینترنت و توی جمع دوستانه ما با دخترها شوخی هم میکنه، همونطور که من با پسرها توی اینترنت شوخی میکنم، و چت هم میکنه و بعضی از دخترها که قضیه ما رو میدونن حال خودش و من رو از اون میپرسن، حالا چرا باید ایشون فکر کنه که دوستهای پسر مشترک ما اگه همون کارها رو بکنن منظوری دارن؟

اگه قرار باشه که نسبت به من اعتماد داشته باشه و نسبت به اونها نداشته باشه، پس من هم باید اینطور فکر کنم؟چه راهکاری رو پیشنهاد میدید که ما در پیش بگیریم؟ آیا من هم بگم بهیچ عنوان نباید با دوستهای دختر مشترکمون در ارتباط باشه؟ که اگه کاری با اونا داره من باید بهشون بگم؟ که اگه خواستن باهاش چت کنن جوابشونو نده؟ اس‌ام اس زدن بگه اس‌ام اس ندین یا جوابشونو نده؟ آیا زشت نیست و اونها فکر نمیکنن که ما نسبت به هم بی اعتمادیم؟ چکار کنیم ما؟

***جواب سوال بعد:

خطری که در مورد رابطه شما با پسرها گفتم در مورد رابطه نامزد شما با دخترها هم هست یعنی ایشون هم امکان داره در این ارتباطات به مشکل بخوره

در مورد راه حل و اینکه شما چه کنید عرض می‌کنم در مثل رابطه کاری که قابل قطع کردن یا کم کردن نیست راه حل مشکل در مورد هر دوی شما اینه که با پذیرش احتمال خطر سعی کنید ارتباطات رو در حد ضرورت و کاملا رسمی و محترمانه نگه دارید و از هر گونه صمیمیت پرهیز کنید چون در این صورت مثل کسی هستید که کارش طوریه که مجبوره روی اسکلت فلزی ساختمونهای بلند کار کنه این چنین فردی اگر احتیاط کنه احتمال سقوطش بسیار کاهش پیدا می‌کنه اما اگر به مهارتش اعتماد کنه و مراعات احتمال خطر رو نکنه درصد احتمال افتادنش افزایش پیدا می‌کنه مساله شما هم همین طوره، اگر در ارتباطی که دارید همیشه محتاطانه عمل کنید و به بی غرضی خودتون اعتماد نکنید می‌تونید امیدوار باشید که به مشکل نخورید

در مورد ارتباطاتی که شما و نامزدت با پسرها و دخترها دارید و با اونا صحبت دوستانه دارید و شوخی می‌کنید عرض می‌کنم حرف سر این نیست که اونا غرضی دارند چون اگر شما احساس می‌کردید اونا غرض دارند رابطه رو قطع می‌کردید اتفاقا مشکل مال اینه که می‌دونید اونا غرضی ندارند و به همین خاطر به رابطه دوستانه ادامه می‌دید و اینه که احتمال خطر درش هست و ممکنه سبب بشه دل یک طرف از نظر عاطفی درگیر بشه

شاید بگید که خیلی‌ها همین طورند و به مشکل هم نمی‌خورند جوابش اینه که این درسته که خیلیا به مشکل نمی‌خورند اما بعضیا هم مشکل دار می‌شن یعنی بدون اینکه خودشون بخوان دلشون درگیر می‌شه البته باید بگم اونایی که به مشکل می‌خورن اکثرا کسانی هستند که مراعات‌های لازمه رو نکرده اند یعنی مثلا وقتی احساس کردند دارن دلبسته می‌شن عقب نشینی نکرده اند

بنابر این به نظر من اگر مراعاتهای لازمه رو بکنید و امادگی اینو داشته باشید که در صورت احتمال درگیری عاطفی ارتباط رو قطع کنید در این صورت هرچند احتمال خطر منتفی نیست اما می‌تونید به این نوع ارتباطتون ادامه بدید بخاطر اینکه درصدی از احتمال خطر و ضرر در همه زندگی هست که اگر قرار باشه بهش توجه بشه ادم باید اکثر فعالیت هاش رو تعطیل کنه مثل اینکه نباید مسافرت بره یا تجارت کنه یا حتی از خونه بیرون بره بخاطر اینکه ممکنه ضرر مالی یا جانی بهش برسه

پس اگر احتمال ضرر شما و نامزدتون از ارتباط با دیگران به حدی کاهش پیدا کنه که قابل اعتنا نباشه می‌تونید با رعایت احتیاط، ارتباطات عادی با اونا داشته باشید

موفق باشید

ایشون ترک هستن و من فارس هستم، طبیعتا فرهنگهای ما با هم تا حدی فرق میکنه، ولی من و ایشون فکر میکردیم و میکنیم که اونقدرها این موضوع مشکل ساز نباید بشه...

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 1 =
*****