واقعیت آن است که پس از جنگ جهانی دوم و در سایه رقابتهای دو ابرقدرت شرق و غرب، ایالات متحده با هدف رویارویی با تهدیدات شوروی و متحدان آن، کشورهای عضو پیمان ورشو، مبادرت به تأسیس پایگاههای نظامی در بسیاری از کشورهای متحد خود نمود. دولتهای خاورمیانه نیز در پرتو فضای جنگ سرد از تنشهای موجود و تحرکات دو بلوک قدرتمند حاکم بینصیب نماندند.
واقعیت آن است که پس از جنگ جهانی دوم و در سایه رقابتهای دو ابرقدرت شرق و غرب، ایالات متحده با هدف رویارویی با تهدیدات شوروی و متحدان آن، کشورهای عضو پیمان ورشو، مبادرت به تأسیس پایگاههای نظامی در بسیاری از کشورهای متحد خود نمود. دولتهای خاورمیانه نیز در پرتو فضای جنگ سرد از تنشهای موجود و تحرکات دو بلوک قدرتمند حاکم بینصیب نماندند. خاورمیانه از دیرباز بهلحاظ اهمیت ژئوپولیتیکی و استراتژیک و منبع انرژی مورد نیاز جهان در مرکز توجه دو ابرقدرت بهعنوان ابزار چیرگی سیاسی، نظامی و اقتصادی بر بلوک رقیب بود.
پس از خاتمه جنگ سرد و فروپاشی شوروی و شکلگیری نظم نوین جهانی با سردمداری آمریکا، بهدلیل اهمیت استراتژیک خاورمیانه، حضور نظامی آمریکا در این منطقه همچنان تداوم یافت. حمله به عراق متعاقب اشغال کویت و در چارچوب نظام امنیت جمعی و با مجوز شورای امنیت و تحریمهای گسترده علیه عراق از جمله اقدامات بارز این کشور در خاورمیانه پس از فروپاشی شوروی بود.
اما حملات 11 سپتامبر و تأثیرات شگرف آن، زمینههای حضور گسترده و جدیتر آمریکا در خاورمیانه را فراهم ساخت. قطعنامههای مکرر شورای امنیت، حق دفاع مشروع آمریکا علیه بانیان حملات را بهرسمیت شناخته و به استناد دفاع مشروع و در موافقت کلی کشورهای جهان، حمله به افغانستان آغاز گردید. در همین دوران دکترین «جنگ علیه تروریسم» موسوم به دکترین بوش توسط جرج بوش مطرح و کنگره آمریکا مجوز جنگ علیه بانیان، حامیان و سازماندهندگان حملات 11سپتامبر را به رئیسجمهور این کشور اعطا کرد.
پس از اشغال افغانستان، آمریکا به استناد دفاع مشروع پیشگیرانه (با دفاع مشروع پیشدستانه متفاوت است) و با ادعای کذب ساخت سلاحهای کشتارجمعی توسط رژیم صدام به عراق لشکرکشی کرد. جنگی که نه تأیید شورای امنیت را بهدنبال داشت و نه موافقت کشورهای جهان. صرفنظر از برخی مخالفتها در خود آمریکا کشوری مثل فرانسه بهعنوان متحد قدیمی آمریکا و عضو دائم شورای امنیت از مخالفان جدی حمله به عراق بود. بههرحال اشغال عراق و حوادث متعاقب آن منجمله ظهور داعش زمینههای حضور پررنگتر و گسیل نیروهای نظامی به خاورمیانه را فراهم آورد. تا آنجا که هم اینک دهها پایگاه نظامی آمریکایی با هزاران نیروی نظامی در خاورمیانه و کشورهای اطراف با اهداف ادعایی مبارزه با تروریسم و حفظ امنیت بینالمللی وجود دارد.استفاده مکرر از پهپاد و هواپیماهای بدونسرنشین با هدف کشتار افراد و رهبران گروههای مخالف بهویژه در افغانستان و پاکستان تاکنون منجر به مرگ غیرنظامیان زیادی گردیده است. چنین مسئلهای صریحاً ناقض اصل تفکیک و ضرورت حمله نظامی (مصرح در اسناد بینالمللی مرتبط با مخاصمات مسلحانه) بوده است.
اقدام آمریکا جز تشدید تنشها و گستراندن ابعاد تخاصم و اقدام متقابل ایران هیچ دستاورد مثبتی برای امنیت منطقه دربرنخواهد داشت.
حضور آمریکا در افغانستان پیوسته به رنج و نگرانی های مردمافزوده، خشونت ها هر روز رو به افزایش است، حملات انتحاری، انفجار و جنگ در نقاط مختلف کشور مردم را به شدت نگران ساخته است، استراتژی جدید آمریکا در افغانستان جز رنج و بدبختی حاصلی برای مردم نداشت.
حلقه محاصره روسیه و کشورهای روسگرا تکمیل است و فقط یک غایب بزرگ دارد که مهمترین سرزمینِ خالی از نیروهای آمریکایی در خاورمیانه نیز به شمار میرود یعنی ایران.
ترکیه با ۱۳۵۰ سرباز آمریکایی، اردن با ۱۱۳۰، عراق با ۶۱۳۷، کویت با بیش از ۷ هزار نیرو، قطر با بیش از هزار نیرو، عربستان سعودی با نزدیک ۵۰۰ نفر که حدود یک پنجم آنها از نیروی هوایی آمریکا هستند، پاکستان با ۱۰۳ سرباز، افغانستان با بیش از ۱۰ هزار نیروی آمریکایی و ... همگی طعم چکمههای آمریکایی را چشیده اند. ایران با نپذیرفتن سلطه آمریکاییها، دو نقشه ایالات متحده را به صورت همزمان خراب کرده: یکی تکمیل هژمونی بر خاورمیانه یکی ابهت امریکا.
طبق تحقیقات سنای آمریكا، تعداد مستشاران آمریكا در ایران از 16هزار نفر در سال 1972 (1351) به 24 هزار نفر در سال 1976 (1355) و در سال 1978 (1357) به 50 هزار نفر افزایش یافته بود. در گزارش سنا آمده بود كه تعداد آمریكاییها در ایران میبایست بهواسطهی خریدهای كلان اسلحه از آمریكا، تا سال1980 به 60 هزار نفر بالغ گردد كه این بهمعنای رشدی معادل 10 هزار نفر در سال بود(1)
حضور کشورهای غربی و استکبار در منطقه برای مقاصدی شوم چون غارت منابع کشورهای صاحب انرژی وایجاد اختلاف وجنگ های داخلی ،وفروش سلاح به گروهک های جدید خودساخته مثل القاعده وداعش و...برای اسلام هراسی و به خاک وخون کشیدن ملت های منطقه است،همچنین جلوگیری از رشد اسلام وصدور انقلاب ایران به منطقه ،ضعیف نگه داشتن مردم این کشورهای برای تبدیل کردن آنه به یک کشور مصرف کننده وبدون پیشرفت در همه زمینه ها ودرآخر هدفشان کنترل قدرت ایران و شکست ایران هست اما الگوی ولایت فقیه وداشتن سند راه وگفتمان انقلاب نه تنها اجازه نمیدهد کشور استعماره کشورهای استکبار باشد، بلکه با مدیریت رهبری ایران روز به روز قدرتمندتروالگوی کشورهای منطقه و توانسته انقلاب خود را صادر وبینی استکبار جهانی را به خاک بمالد.این انقلاب اسلامی است که عزت را به همراه آورد.
از دیـدگـاه رهـبـرى ، در سیاست خارجى جمهورى اسلامى هیچ گونه گردن کلفتى و ژست ابر قدرتى از هیچ کس پذیرفته نیست . کنار نیامدن با ظالم ، رشوه نپذیرفتن از زورمند و زرمـنـد، پـافـشـردن بـر حـقـیـقـت و حـمـایـت از مـظـلومـان و طـرفـدارى از اسـلام ، از جمله اصـول مـسـتـحـکـم سـیـاسـت خـارجـى مـحـسـوب مـى شـود کـه جنجال هاى هوچیگرانه دشمنان هم هرگز قادر به منحرف ساختن آن نخواهد بود.
بـیـدارى اسـلامـى ، جـداسـازى اسـلام حـقـیـقـى از اسـلام امـریـکـایـى ، هـمـگـرایـى مـلل اسـلامـى ، اسـتـقـلال سـیـاسـى ، افـزایش مبارزات رهایى بخش ، به خوبى تاءثیر انقلاب اسلامى بر مؤ لفه هاى بین المللى و سیاست خارجى را نمایان مى سازد.رهبری بالاترین مقام براى اخذ تصمیمات کلان در سیاست خارجى نظام است .
ایـن انـدیـشـه ها بدان دلیل بسیار ارزشمند و گران سنگ اند که علاوه بر غنا و استوارى تئوریک و بنیادى ، کاربردى نیز مى باشند. در واقع معظم له در پى هر فرایند اجتماعى ، سـیـاسـى ، فـرهـنـگـى و.... ابـتـدا بـه شـرحـى کـوتـاه از اهـمـیـت و علل آن مى پردازند و سپس اگر آسیب و معضلى باشد، با دیدى آسیب شناسانه و عالمانه آن را حـلّاجـى و تـبـیـیـن مـى نـمـایـنـد و در پـایـان بـراى حـل آن مـعضل و مشکل ، راهکارهایى ارائه مى دهند که این راهکارها و راهبردها در صورت تحقق در جـامـعـه مـى تـوانـد بـه بـهـتـریـن شـکـل مـمـکـن بـرطـرف کـنـنـده یـا اصـلاح کـنـنده آن معضل اجتماعى باشد
مهمترین مشكل این كشور در گذشته، این بود كه رژیم منحوس پهلوی وابسته به امریكا و قبل از آن، وابسته به انگلیس بود! آنها میگفتند چه كسی بیاید بالا و نخست وزیر، یا مسؤول، یا وزیر یا مدیر شركت نفت شود و یا فلان شغل را داشته باشد. امریكاییها كه میگفتند، آن كس را مقام و مسؤولیت بالا میدادند. هركس را هم كه دشمنان خارجیِ این ملت میخواستند از صحنه كنار برود، اینها رژیم پهلوی همهی قدرتشان را به كار میانداختند كه او را كنار بزنند. در این مملكت، اگر كاری به نفع امریكاییها بود، به وسیلهی آن دستگاه انجام میگرفت. اگر كاری به ضرر آنها وبه نفع مردم بود، انجام نمیگرفت؛ بلكه با آن كار، مقابله هم میشد. استقلال نداشتنِ یك كشور، اینگونه است.(2)
خـط امـام در سـیـاست خارجى عبارت است از طرفدارى از ملتها و مقابله با ابرقدرتها. خط امـام در سـیـاسـت خـارجى ، نه شرقى و نه غربى است . امام به سود هیچ ابرقدرتى با ابرقدرت دیگر نمى جنگد، امام با هر قدرت فائقه یى که بخواهد ملتها را به اسارت و به زنجیز بکشد مبارزه و مقابله مى کند، موضع گیرى امام در سیاست خارجى حمایت از همه جـنـبـشهایى است که علیه ظلم و بیداد در سراسر جهان مجاهدت و فداکارى مى کنند. (3)
2.https://b2n.ir/723899 بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان.۱۳۷۲/۰۲/۱۵
حضور کشورهای غربی و استکبار در منطقه برای مقاصدی شوم چون غارت منابع کشورهای صاحب انرژی است، کاری که از گدشته انجام میدادند. اما الگوی ولایت فقیه وداشتن سند راه وگفتمان انقلاب نه تنها اجازه نمیدهد کشور استعماره کشورهای استکبار باشد، بلکه با مدیریت رهبری ایران روز به روز قدرتمندتروالگوی کشورهای منطقه شده. این انقلاب اسلامی است که عزت را به همراه آورد.