خانواده ام با ازدواجم مخالفند

13:27 - 1399/11/21
مخالفت خانواده با ازدواج

خانواده ام با ازدواجم مخالفند

خیلی مطلب راجع به سن ازدواج زده شده ولی منم میخواستم یه حرفی بزنم که حرف دل تمام جوونهایی مثل منه. من الان دارم وارد 26 سال میشم. اواخر خدمت سربازیمه. نزدیک به یک سال پیش درخواست ازدواجم رو با خانواده مطرح کردم ولی کو گوش شنوا.

اینقدر منو سر گردوندند و مسخره کردن که خودم گفتم غلط کردم. ولی چند وقت پیش به مادرم گفتم مادر جان من یه جوونم هم نیاز عاطفی دارم و هم جنسی. چه کار باید کنم؟

دوست داری پام رو کج بذارم برم بر خلاف میلم کارم رو حرام انجام بدم؟مگه نمیگی حالا ازدواج واست زوده؟خدا شاهده حرفی نزد، در واقع جوابی نداشت بده. چی میخواد بگه؟پدرم میگه دوست دختر بده ولی زن هم واست زوده! میگم پس من چی کار کنم؟در جوابم اینو میگه:مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش!!!!

اینم یه استدلاله دیگه!پسر جان تو حین خدمتت بشین درس بخون فوق رو که گرفتی برو دنبال یه کاری 30 سالت که شد یه فکری به حالت میکنیم!در صورتی که وقتی درس میخونم حواسم پرت همه چیز هست چه مسایل جنسی چه عاطفی و.... خودم هم اصلا اهل رابطه و اینجور چیزا نیستم.

چون یه بار شکست عاطفی سختی خوردم،من و امثال من جوون به کجا بگم که پدر من، من شب تا صبح به خاطر مسائل جنسی خواب ندارم؟به کجا بگم که مادر من به خاطر مسائل عاطفی صبح تا غروب بغض تو گلومه؟

پدرم تو کجایی وقتی من خود ارضایی میکنم؟ مادر کجایی وقتی من از تنهایی اشک میریزم؟ از لحاظ قیافه و تیپ هیچی کم ندارم به خدا بعضی موقع ها تصمیم میگیرم همه اخلاقیاتم رو بذارم زیر پا و از راه حرام خودم رو راحت کنم ولی از خدا میترسم. از آخرت میترسم.

الان چند روزه که دیگه حتی میلی به غذا خوردن هم ندارم و تمام وضعیت روحیم به هم ریخته. از لحاظ بلوغ فکری هم همه بهم میگن مثل یه مرد چهل ساله فکر میکنی.

پدر من خودش توی این سن نبوده؟نمیفهمه؟باور کنید الان نسبت به پارسال 50% سردتر شدم واسه ازدواج. دیگه به هیچی علاقه ندارم. کی سن ازدواجه؟مادرم میگه حتما باید استخدام شی کار ثابت داشته باشی!!!!خب شاید کار دولتی هیچ موقع واسه من جور نشد اون وقت چی؟

سلام

اینکه جناب عالی دغدغه دین دارید و خویشتن داری می‌کنید تا مرتکب گناه نشوید جای تقدیره و خداوند قطعا پاداش این عملتان را خواهد داد

اما جواب سوالتان: اولین کاری که می‌تونی انجام بدی اینه که همه این درد دلها را به وسیله یک شخص ثالث که مورد قبول خانواده است به گوششان برسانی و به وسیله ایشان خانواده را متقاعد کنی که به خواسته ات تن دهند و این مسئله را نیز مثل بقیه مسائل مهم تلقی کنند و بهشون بگه همانطوری که به سایر کارهای مهم هر طور شده پول جور می‌کنند و انجام می‌دهند ازدواج شما هم یکی از اون امور مهم حساب بشه کما اینکه ارشد خوندن شما هزینه‌اش کمتر از ازدواج نیست لکن می‌بینیم که پدرتان بدون هیچ مشکلی راضی به ادامه تحصیل تان هستند

ظاهرا پدر و مادرتان از اینکه ازدواج کنی ناراحت نیستند و با اصل ازدواج مشکلی ندارند ولی با توجه به شرایط و امکانات فعلی تان راضی به ازدواج شما نیستند در جواب این قسمت باید بگم که در مرحله اول باید رو تصمیمت استوار باشی و بیشتر به خودت اتکا کنی تا پدر و مادرت چون اگر شما به والدینتان ثابت کنید که مرد زندگی هستید مخالفت نمی‌کنند چون به نظر یکی از دلایل مخالفت شان اینه که می‌ترسند نتونی رو پای خودت بایستی و در نتیجه بیفتی به گردن آنها

اگر در هر صورت خانواده ات راضی به این کار نشد می‌تونی با مسئو لیت خودت اقدام به این کار کنی و اکثر کارها را خودت بر عهده بگیری برای این امر هم باید دو کار انجام دهی اول توکل بر خدا و داشتن جوهره کار،خداوند در قرآن در این باره می‌فرماید:

وَأَنكِحُوا الْأَیَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن یَكُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿۳۲نور﴾

به همسران خود و غلامان و كنیزان درستكارتان را همسر دهید اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خویش بى ‏نیاز خواهد كرد و خدا گشایشگر داناست. بدیهی است که این بی نیازی به کار و تلاش خودمان بستگی دارد

دوم با خانواده‌ای وصلت کنی که معیارشان پول نباشد بلکه اصل را بر اخلاق و ایمان به خدا قرار داده باشند تا شما بنونی با هزینه کم سر و سامان پیدا کنی

موفق باشید

ویرایش

از لحاظ قیافه و تیپ هیچی کم ندارم به خدا بعضی موقعه‌ها تصمیم میگیرم همه اخلاقیاتم رو بذارم زیر پا و از راه حرام خودم رو راحت کنم ولی از خدا میترسم. از آخرت میترسم...

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 2 =
*****