شکست عشقی خوردم
من ندیده عاشق پسری شدم که بعدا فهمیدم منو برای ازدواج نمیخواد حالا احساس شکست میکنم و به جایی رسیدم که میخوام تا آخر عمر تنها بمونم چون از ازدواج میترسم کمکم کنید
***جواب :
سلام دخترم
عاقبت ندیده و نشناخته عاشق شدن بهتر از این نمیشه که تو بهش رسیدی تازه برو خدا رو شکر کن که قبل اینکه تا یه جاهای باریک برسه تموم شد حالا هم سعی کن بهش فکر نکنی و خودتو مشغول کنی که تو فکرش نری
اما من موندم این احساس شکستی که پیدا کردی چه ربطی به تصمیم به تنهایی تا اخر عمر و ترسیدن از ازدواج داره
دخترم اون راهی که رفتی کاملا اشتباه بود و اگرم ادامه پیدا میکرد اخرش به دوستی ختم میشد نه ازدواج ولی این ربطی ترس از به ازدواج نداره شاید فکر کردی که راه ازدواج کردن عاشق شدنه و چون از این جهت ضربه خوردی میخوای دور ازدواج رو خط بکشی ولی عرض میکنم راه صحیح ازدواج از عقل شروع میشه نه عشق پس ترس نداره چون عقل چراغ راهه و هرکی چراغ راه داشته باشه گم نمیشه
پس اگه میخوای از ازدواج بترسی از ازدواجی که از عشق شروع بشه بترس چون با اقدام برای ازدواج با عشق بدون حضور عقل ترس داره بدجورم ترس داره چون عشق کوره و دل انسان رو طوری گرفتار میکنه که اخرش پشیمونیه
به نظر من شما حساب کار غلط خودت رو از ازدواج و حساب بقیه جوونا رو از اون فرد بوالهوس جدا کن که آینده برات از تیرگی در بیاد و فکر نکنی که دیگه همه چیز تموم شده عالم که به آخر نرسیده دلت گیر آدم نامردی افتاد که به امید خدا با گذشت زمان فراموشش میکنی و دلت آزاد میشه بعدشم سعی کن به وظایفی که داری با جدیت بیشتری بپردازی تا به امید خدا در موقع مناسب با جوان خوب و پاکی پیمان همسری ببندی
موفق باشی
تولیدی
فهمیدم منو برای ازدواج نمیخواد حالا احساس شکست میکنم و به جایی رسیدم که میخوام تا آخر عمر تنها بمونم چون از ازدواج میترسم...