احساس نیاز به ازدواج

07:59 - 1399/11/29
نیاز به ازدواج

احساس نیاز به ازدواج

من 28سالمه فوق دیپلم دارم در حال حاضر دانشجوی كارشناسی ناپیوسته و بیكار هستم،مدت یك سالی هست كه به دختر خانم همسایمون بشدت علاقه مند شدم واینم بگم كه هیچ ارتباطی با ایشون ندارم،وتا حالا به هیچ دختری تا این حد علاقه مند نبودم و مهمترین دلیلش فكر میكنم به خاطر حجب و حیای ایشون باشه

حالا مشكلی كه هست اینه كه من بیكارم،وخانوادم مخصوصا مادرم با ازدواج من مخالف هستن و میگن كه اول باید شاغل بشی،و مشكل دیگه اینه كه مادرم و خواهرم میگن خانواده اونا از لحاظ مالی از ما بالا ترن و این مشكل ساز میشه و اینكه ایشون بیست سالشه و حدود 8سال اختلاف سنی داریم از طرفی خودم هم احساس حقارت میكنم در برابرشون

حالا من تا كی باید صبر كنم كه شاغل بشم و از این حرفا البته خانوادم هم حق دارن،توصیه‌های شما رو هم در مورد قانع كردن والدین خوندم ولی فكر نمیكنم در مورد پدر مادر من جواب بده،بشدت احساس میكنم كه به ازدواج نیاز دارم چون هم سنم داره بالا میره و هم دوست ندارم مرتكب گناه بشم

حالا با این تفاصیلی كه خدمت شما گفتم تكلیف من چیه؟؟؟دارم تلاش میكنم بی خیال ازدواج بشم...

 

***جواب:

سلام

به نظر من شما یه مشکل مهم‌تر از مخالفت خانواده داری، اونم اینه که حرف خونواده رو در زمینه لزوم اشتغال قبل ازدواج درست می‌دونی و می‌گی اونا هم حق دارن چون وقتی خودت یه چیزی رو قبول نداری نمی‌تونی ازش خوب و محکم دفاع کنی تا نظر طرفت رو عوض کنی پس تا وقتی که چنین فکری داری نمی‌تونی بر اونا اثر گذاری کنی لذا اول باید خودت درستی ازدواج بدون شغل رو قبول کنی تا در مرحله بعد بتونی برای کسب رضایت اونا اقدام کنی

راه قبول کردنش هم اینه که اولا: دل به وعده‌ای که خدا در قرانش داده بدی و بهش اعتماد کنی چون خدا در سوره نور ایه 32 گفته که اونایی رو که با فقر ازدواج کنند بی نیاز می‌کنه

ثانیا: اگر وعده خدا برات اطمینان آور نیست به خودت توجه کنی که با توجه به درسی که خوندی و تخصصی که داری اگر حالا نشه در طول مدت زمان کوتاهی می‌تونی شغل پیدا کنی خصوصا که ازدواج انگیزه تو برای رفتن سراغ کار و تلاش بسیار بیشتر خواهد کرد و در نتیجه ممکنه خیلی زودتر از اونی که فکرش رو می‌کنی شغل پیدا کنی

ثالثا: به این توجه کن که  تو اولین نفر و آخرین نفری نیستی که بدون شغل ازدواج می‌کنی بخاطر اینکه بسیاری از کسانی که در دوران دانشجویی ازدواج می‌کنند مثل تو هستند اما در عین حال زندگیشون هم لنگ نمی‌شه

بعد از اینکه خودت باور کردی که ازدواج بدون شغل هم ممکنه و هم کسانی اونو انجام می‌دن به نتیجه می‌رسی که فکر خونواده ات در این زمینه درست نیست و تصمیم قاطع می‌گیری که با استدلال به مطالبی که عرض کردم عقیده اونا رو در این زمینه عوض کنی و اگر تغییر عقیده ندادند از راههای دیگه اونا رو راضی کنی

البته اگر در نهایت نتونستی قبول کنی که ازدواج رو بر اشتغال مقدم کنی می‌تونی خانواده رو در این جهت راضی کنی که انجام ازدواج رو از تشکیل زندگی جدا کنند و در شرایط فعلی اقدام کنند و به خواستگاری برن و اصل ازدواج رو مسلم کنند و در صورت امکان عقد رو انجام بدن اما انجام مراسم عروسی و تشکیل زندگی رو که نیاز به شغل داره به بعد از اشتغال تو موکول کنند

پس نیاز نیست که تلاش کنی تا بی خیال ازدواج بشی بلکه باید سعی کنی که اولا: هرچه زودتر خودتو راضی کنی و ثانیا: رضایت خانواده رو با استفاده از مطالب فوق کسب کنی و ثالثا: اگر موافقت نکردند از راههایی که در مورد کسب رضایت خانواده در سایت آوردم بهره بگیری

در مورد اینم گفتید اونا از نظر مالی بالاترند عرض می‌کنم اگه طرفین همدیگه رو همون طوری که هستند قبول کنند و به هم احترام بذارن معمولا مشکلی ایجاد نمی‌شه البته اگر اونا خیلی بالاتر باشند یا اهل زیاد خرج کردن در مهمونی‌ها و مراسمات ازدواج باشند به گونه‌ای که شما نتونید مثل اونا خرج کنید در این صورت اگه شما نتونید مثل اونا خرج کنید ممکنه که برای تهیه هزینه‌های مورد توقع اونا به مشکل بخورید

پس اگر خیلی بالا نیستند یا در خرج کردن دست بالا رو نمی‌گیرند و مراعات شما رو می‌کنند شما می‌تونید جلو برید و احساس حقارت هم جا نداره چون ارزش انسانها به امکانات مادیشون نیست بلکه به انسانیت اونا و انجام وظایفی است که خدا گردنشون گذاشته

موفق باشید

ویرایش

 

مدت یك سالی هست كه به دختر خانم همسایمون بشدت علاقه مند شدم واینم بگم كه هیچ ارتباطی با ایشون ندارم،وتا حالا به هیچ دختری تا این حد علاقه مند نبودم...

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 2 =
*****