به نظرم پسر خوبی میآمد تازه باهم آشنا شده بودیم که بعد چند جلسه به من پیشنهاد ازدواج داد منتها گفت قبلش مدتی باهم رابطه داشته باشیم که خوب همدیگر را بشناسیم من هم چون میدانستم خانوادهام با این امر مخالفت میکنند بدون اینکه خانواده ام را درجریان بگذارم پیشنهادش راقبول کردم.
حدود روابط زن و مرد در اسلام
به نظرم پسر خوبی میآمد تازه در دانشگاه باهم آشنا شده بودیم که بعد چند جلسه به من پیشنهاد ازدواج داد منتها گفت قبلش مدتی باهم رابطه داشته باشیم که خوب همدیگر را بشناسیم من هم چون میدانستم خانوادهام با این امر مخالفت میکنند بدون اینکه که خانوادهام را در جریان بگذارم پیشنهادش را قبول کردم. روزها در دانشگاه همدیگر را میدیدیم برایم خیلی جذاب بود با حرفهایی که میزد مرا بیشتر شیفته خود میکرد. طوری که روزهایی که کلاس نداشتیم برایش احساس دلتنگی میکردم. وقتی دلتنگیم را برایش گفتم خندید و گفت روزهایی که کلاس نداریم خانه ما بیا تا باهم باشیم. اولش میترسیدم ولی بار اولی که رفتم ترسم ریخت تا اینکه این رفت و آمدها برایم عادی شد و اعتمادم به او روز به روز بیشتر میشد. طبق قرارمان من باید آن روز سیاه به خانه او میرفتم و من وقتی وارد خانه شدم دیدم تنها نیست و چند تا از دوستانش هم دعوت هستند بر حسب اعتمادی که در رفت و آمدها به او داشتم نترسیدم ... وقتی به خودم آمدم که روی تخت بیمارستان بودم و من از یاد آوری بلایی که سرم آمده بود وحشت داشتم ای کاش میمردم و چشمم به چشمان پدرم نمی افتاد و ... این یک قضیه تلخ واقعی از رابطه دختر و پسر است که سرانجامش به عمل منافی عفت ختم شده است. دین اسلام نیز برای جلوگیری از فساد جنسی به تمام مسلمانان چه زن و چه مرد توصیه میکند که از نگاههای شهوت انگیز بپرهیزند و دامن پاک خود را آلوده نسازند.
خداوند در قرآن میفرمایند: «به مؤمنان بگو که چشمان خویش را از نگاه کردن به نامحرم فرو گیرند، و فروج خود را نیز از حرام حفظ کنند، این برای آنان پاکیزهتر است، و خداوند نیز از آنچه انجام میدهند آگاه است. همچنین به زنان با ایمان بگو که چشمان خود را از مردان نامحرم فرو گیرند، و از گرایش به فساد و فحشا، خویشتن را حفظ نمایند، و زینت های خود را بجز آن مقدار که آشکار است( دست ها و پاها و صورت گرد آشکار ننمایند، و روسری های بلند خود را بر سینه و گردن افکنند...» [سوره نور، آیه 30 و 31] پس طیق این آیه اگر زن و مرد آن حجابی را که برایشان تعریف شده است مراعات کنند زمینه بسیاری از این فسادها از بین میرود. مولا علی علیه السلام میفرمایند: « اختلاط و گفتگو مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد، و دلها را منحرف میسازد. »[1]
همچنین حضرت محمد صلی الله و علیه و آله وسلم میفرمایند: « شیطان به حضرت موسی علیه السلام گفت: ای موسی! با زنی که به تو محرم و یا حلال نیست خلوت مکن ( تنها مباش )، به خاطر آنکه هیچ مردی با زن نامحرمی خلوت نمیکند، مگر این که من همراه آن دو هستم. ( و خودم شخصا آن دو را برای گناه و رابطه نامشروع تحریک و وسوسه می کنم ).»[2]
خداوند سبحان در خلقت، انسان را از دو جنس زن و مرد، که دارای تفاوتهای جنسی هستند، آفرید چرا كه زن و مرد بر اساس این رابطه بیشتر یکديگر را جذب میکنند. خداوند رابطه زن و مرد را جز با محارم گناه بزرگ به حساب میآورد و آن را موجب عذاب الهی میداند.
زن و مرد بیشتر از نظر جنسی به یکدیگر گرایش دارند اختلاط و رابطه این دو بدون هیچ ضوابطی منجر به مفاسد اجتماعی و بیبند و باری در جامعه میشود و بهداشت جسمی و سلامت روانی جامعه را تهدید میکند که خطرهای بزرگی را به همراه دارد. اگر روزنامهها را ورق بزنیم بدون شک به مواردی از قبیل داشتن روابطی که منجر به تجاوز جنسی شده است بر خواهیم خورد. حال هم وظیفه خانوادهها و هم وظیفه دولتها است که با آگاه ساختن جوانان از خطرات روابط زن و مرد خصوصا دختران و پسران جوان بدون رعایت ضوابط شرعی مانع از آسیبهای این گونه روابط در جامعه شوند. چرا که این روابط از اصلیترین عوامل گسترش فساد اخلاقی در جامعه هستند که بیشتر جوانان را از نظر بهداشت جسمی و روحی و روانی تهدید می کند، و چه بسیار خانوادههایی که به دلیل وجود این چنین روابطی از هم پاشیدهاند. در نتیجه تمام اقشار جامعه خصوصا جوانان که شور و هیجان زیادی دارند با حفظ حجاب و پایبند بودن به ارزش های اسلامی میتوانند در این زمینه گام موثری بردارند و امنیت و آسایش آرامش خاطر را در جامعه به ارمغان بیاورند. و این آرزوی هر کسی است که میخواهد در جامعهای زندگی کند که در آن در هر زمینهای آرامش و امنیت خاطر باشد. البته در مورد حفظ حجاب گفتن این نکته الزامی است که حجاب زن و مرد متقابل است، و هر دو باید از دیگری خود را حفظ کند. چرا که حفظ حجاب مهمترین عامل در جلوگیری از فساد اخلاقی و جنسی است.
منابع:
[1] . بحارالانوار، جلد 74، ص 291
[2] . بحارالانوار، جلد 73، ص 350