ائتلاف سازی، راهکار مشترک ایران، روسیه و چین برای مقابله با آمریکا

22:39 - 1399/12/03

-برگزاری رزمایش مشترک ارتش‌های ایران و روسیه در آب‌های شمال اقیانوس هند می‌تواند شروع حرکتی هوشمندانه در چارچوب تشکیل ائتلافی بلندمدت و چندجانبه باشد که همه طرفها از مزایای آن بهره‌مند خواهند شد. جهان آینده، جهان ائتلافهاست و دنیای تک هژمونی و تک‌قطبی‌ دیگر عملکرد خود را از دست داده است.

ایران

در آمریکا رؤسای جمهور تنها در تغییر رویکردها اختیار دارند و راهبرد کلان ایالات متحده قابل تغییر نیست، به همین دلیل در دوران جورج دبلیو بوش، آمریکا به سمت تثبیت هژمونی سلطه حرکت کرد و باراک اوباما در عمل و با راهبردی منعطف‌تر که برگرفته از خوی دموکرات‌مآبانه او بود، نسبت به تحکیم این راهبرد اقدام کرد. در ادامه، دونالد ترامپ با شعار «اول آمریکا» به تثبیت پارادایم شکل‌گرفته به‌وسیله بوش و ادامه یافته به‌وسیله اوباما، اما به شکلی متفاوت و در چارچوب پارادایم آشوب لورنز و دکترین بازیگر دیوانه، هنری کیسینجر و به‌شکل رئیس‌جمهوری دیوانه همان راه رؤسای جمهور پیشین آمریکا را در پیش گرفت.
آنچه در دوره جو بایدن وجود خواهد داشت، تلاش برای تکمیل و اجرای دکترین شکل‌گرفته از سال ۲۰۰۱ میلادی تاکنون است، اما بررسی یکی از دکترین‌های دولت ترامپ در دوره زمام‌داری چهارساله موسوم به دکترین احاله مسئولیت به متحدان آمریکا قابل توجه است، زیرا واشنگتن در آن مقطع به این جمع‌بندی دست یافته بود که به‌تنهایی قادر به تأمین هزینه‌های حضور خود در منطقه نیست، از این‌رو با اجرای این دکترین سعی کرد هزینه‌ها را تا حد ممکن کاهش دهد.
در همین زمینه واشنگتن برای مقابله با آنچه که خطرات ناشی از تهدیدات جمهوری اسلامی در منطقه خوانده می‌شود، اقدام به راه‌اندازی ائتلاف دریایی متشکل از چند کشور منطقه‌ای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس ازجمله بحرین به‌عنوان میزبان ناوگان پنجم  نیروی دریایی آمریکا، امارات، عربستان و کشورهای فرامنطقه‌ای نظیر انگلستان و استرالیا برای -به‌زعم خود- حفظ امنیت عبور و مرور کشتی‌ها در خلیج‌فارس و تنگه هرمز کرد. این در حالی بود که پایگاه‌های آمریکایی و انگلیسی در منطقه فعال هستند و فرانسه در رزمایش‌های منطقه‌ای در آب‌های جنوب ایران حضور دارد.
این سؤال مطرح می‌شود با توجه به وجود ائتلاف دریایی شکل‌گرفته به‌وسیله واشنگتن در منطقه و وجود پایگاه‌های نیروهای خارجی دیگر در قلمروی جغرافیایی کشورمان، آیا جمهوری اسلامی باید به‌تنهایی هزینه‌های حفظ امنیت پهنه آبی را در برابر نیروهای فرامنطقه‌ای بپردازد و آیا حتی در صورت تمکن ایران برای پرداخت چنین هزینه‌ای، تا چه اندازه از بُعد منطق اقتصادی قابل توجیه است؟
به نظر می‌آید جمهوری اسلامی می‌تواند با رویکرد ائتلاف‌محور و درگیر کردن منافع برخی قدرت‌های فرامنطقه‌ای از هزینه‌های خود در این زمینه بکاهد و نیز قدرت بازدارندگی را در این پهنه جغرافیای افزایش دهد. دنیا به سمت جهان ائتلاف‌محور در حرکت است و کشورهای مختلف در راستای افزایش قدرت خود در زمینه‌های مختلف ازجمله بُعد نظامی به سمت تشکیل ائتلاف پیش می‌روند
با توجه به افزایش اختلاف‌های میان غرب و مسکو و تلاش روسیه برای باقی ماندن در عرصه رقابت‌های جهانی و ایفای نقش قدرت بزرگ جهانی، جمهوری اسلامی می‌تواند این فرصت را برای مسکو در آب‌های گرم جنوبی ایران و در منطقه شمال اقیانوس هند، جایی که میان سه تنگه راهبردی از پنج تنگه راهبردی دنیا قرار گرفته است، ایجاد کند تا بار دیگر به کمک ایران به تثبیت و نمایش قدرت خود در چارچوب ائتلاف با جمهوری اسلامی بپردازد. علاوه بر این، ایران بر هارت‌لند انرژی دنیا، منطقه‌ای که گلوگاه تأمین یک‌پنجم نفت مصرفی دنیاست، احاطه دارد و این موضوع برای کشور بزرگ چین به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین مصرف‌کننده‌های نفت دنیا از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. بنابراین، با توجه به وجود جذابیت‌های این‌چنینی و اهمیت منطقه برای روسیه و چین از سویی و تقابل موجود میان این دو کشور با آمریکا از سوی دیگر، فرصت طلایی برای جمهوری اسلامی به وجود آمده است تا با تأکید بر وجود منافع و دشمن مشترک ائتلاف نیرومندی با روسیه و چین تشکیل دهد. ائتلاف دریایی ایران، چین و روسیه در آب‌های شمال اقیانوس هند و تنگه هرمز با به نمایش گذاشتن قدرت در راستای افزایش بازدارندگی به سمت بازی برد-برد پیش می‌رود و باعث می‌شود با کاهش هزینه‌ها، منافع بیشتری را کسب کنند؛ از این‌رو برگزاری رزمایش مشترک میان نیروهای دریایی جمهوری اسلامی و فدراسیون روسیه در آب‌های شمال اقیانوس هند می‌تواند شروع حرکتی هوشمندانه در چارچوب تشکیل ائتلافی بلندمدت و چندجانبه باشد که همه طرف‌ها از مزایای آن بهره‌مند خواهند شد.

در آمریکا رؤسای جمهور تنها در تغییر رویکردها اختیار دارند و راهبرد کلان ایالات متحده قابل تغییر نیست، به همین دلیل در دوران جورج دبلیو بوش، آمریکا به سمت تثبیت هژمونی سلطه حرکت کرد و باراک اوباما در عمل و با راهبردی منعطف‌تر که برگرفته از خوی دموکرات‌مآبانه او بود، نسبت به تحکیم این راهبرد اقدام کرد. در ادامه، دونالد ترامپ با شعار «اول آمریکا» به تثبیت پارادایم شکل‌گرفته به‌وسیله بوش و ادامه یافته به‌وسیله اوباما، اما به شکلی متفاوت و در چارچوب پارادایم آشوب لورنز و دکترین بازیگر دیوانه، هنری کیسینجر و به‌شکل رئیس‌جمهوری دیوانه همان راه رؤسای جمهور پیشین آمریکا را در پیش گرفت.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 10 =
*****