
به خاطر اینکه فهمیدم سرطان داره ازدواجمون به هم خورد ولی خیلی دوستش دارم نمیتونم ازش دل بکنم....
دوسش دارم ولی نمیتونم باهاش ازدواج کنم
من دختری بیست وچهار ساله هستم که پنج سال پیش با پسری آشنا شدم که از من خواستگاری کرد اما به خاطر اینکه فهمیدم سرطان داره ازدواجمون به هم خورد ولی خیلی دوستش دارم نمیتونم ازش دل بکنم ، از طرفی فهمیدم بخاطر این وضعیتش هرچه زودتر میخواد ازدواج کنه، نگید که باهاش ازدواج کن چون حتی اگه ازدواج هم نمیکرد ما نمیتونستیم ازدواج کنیم کاش میشد مثل این سالها باز کنارش باشم ولی داره ترکم میکنه ولی اگر ازدواج کنه دق میکنم نمیتونم فکر کنم نتونم ببینمش کمکم کنید
***جواب:
سلام
اینکه درست نیست ایشون بخاطر عشق شما ازدواج نکنه و با شما بمونه چون این طوری بقیه عمرش رو از ازدواج محروم میشه پس اگر دوستش دارید نباید از ازدواج کردنش ناراحت باشید چون مگر میشه انسان از خوشبختی و سعادت کسی که دوستش داره ناراحت بشه؟
یه چیز میخوام بگم امیدوارم ناراحت نشید به نظر من علاقه شما بیشتر از اینکه عشق باشه خودخواهی است یعنی شما فقط شادی و خوشحالی رو برای خودت میخوای، از یه طرف میگی اگه ازدواج کنه دق میکنم اما از طرف دیگه این فکر رو نمیکنی که اون حقشه در باقیمونده زندگیش ازدواج کنه و از زندگی در کنار همسر لذت ببره در حالی که تو انتظار داری به جای اون کار فقط با تو ارتباط دوستانه داشته باشه که این یه خودخواهی محضه، علاوه بر اینکه توجه نداری اگر موفق بشی از ازدواجش جلوگیری کنی، در صورتی که فوت کنه به عذاب وجدان دچار میشی و از خودت بدت خواهد اومد که چرا سبب شدی از موهبت ازدواج محروم بشه و ناکام از دنیا بره و خودتو در محرومیت او مقصر خواهی دید.
پس اگر واقعا دوستش داری باید دلت رو ازش بکنی و راضی بشی که ازدواج کنه و از آخرین لذت عمرش محروم نشه یعنی مثل یه عاشق واقعی راضی بشو که رنج بکشی اما او از اخرین سالهای زندگیش لذت ببره، پس نه تنها فکر جلوگیری از ازدواجش رو نکن و بهش بگو کار درستی کرده میخواد ازدواج کنه و بعدم هرگونه رابطه رو که ممکنه جلوی ازدواجش رو میگیره قطع کن تا نکنه بخاطر تو منصرف بشه چون اگر حتی بخاطر تو از ازدواج صرف نظر کنه، ممکنه بعد مرگش تا آخر عمر خودتو ملامت کنی
موفق باشید