چرا بعضی ها با احساسات دیگران بازی می کنند

08:45 - 1399/12/05
بازی با احساسات دیگران

چرا بعضی ها با احساسات دیگران بازی می کنند

 

من عاشق پسری بودم،همیشه اونو شبها و روزها می دیدم با هم حرف می زدیم؛ من دختر محجبه‌ای هستم اونم پسر با اعتقادی بود یعنی اصلا همه چیز با همین اعتقادات شروع شد ،اما یهو رفت و بیماریشو بهونه كرد ،خوشبختی منو بهونه كرد ،و رفت... حالا شب و روز من شده گریه، شده نذر ،شده نیاز، شده بیمارستان،

دیگه خسته شدم آخه مثلا من پیش دانشگاهی‌ام ،اما هنوزم عاشقم دلم براش خیلی تنگ شده ذیگه دارم ایمانمو نسبت به خدا هم از دست میدم ،نمیدونم چرا پسرا اینقدر راحت با احساسات ما بازی میكنند چه طوری می‌خوان جواب پس بدن؟ من دیگه كم آوردم برام دعا كنین.

***جواب :

سلام

مشکل شما دخترا اینه که دلی رو که باید اخر داد اول می‌دید آخه دختر خوب کی گفته اول باید عاشق شد بعد ازدواج کرد کی گفته که عشق قبل ازدواج ضامن خوشبختیه بلکه برعکسه عشق قبل ازدواج خوب که نیست هیچ بد هم هست چون آدمو کور می‌کنه و نمی‌تونه درست تصمیم بگیره توضیحات بیشترش رو در مطلب باید برات بمیرم بخون

بعدشم تو خدا رو مقصر ندون و ایمانت رو بهش از دست نده چون خدا بهت عقل داده بود که عاقلانه عاشق بشی حالا اگه تو برعکس عمل کردی و با عاشق شدن عقلت رو مرخصی فرستادی تقصیر خدا نیست تو مثل کسی هستی که با بی تدبیری خودشو تو چاه انداخته و حالا داره تقصیرش رو گردن دیگران می‌اندازه

پس اینم که فکر می‌کنی اون پسر مقصره شاید درست نباشه چون ممکنه اون بخاطر اینکه با هم تناسب ندارید ول کرده و رفته باشه که اگه این طور باشه کاملا کار درستی کرده چون اگه با تو ازدواج می‌کرد و بعد مدت کوتاهی به خاطر اینکه به درد هم نمی‌خوردید جدا می‌شدید خیلی بدتر بود

البته یه جای کار عیب داره و اونم اینه که تو مملکت ما ازدواج نوجوانی رو بد می‌دونن و فکر می‌کنن که ازدواج براشون زوده ولی از این غافلند که دل خیل عظیمی از دختر پسرا گرفتار عشق ناخواسته می‌شه و مثل شما به رنج فراوان دچار می‌شن

در صورتی که اگه برای نوجوونا زمینه ازدواج فراهم می‌شد بسیاری از دختران و پسران قبل اینکه به عشق بی سر انجام دچار بشن شهد شیرین عشق رو در آغوش همسرشون می‌چشیدند

اخرین حرفمم بهت اینه که توی همین کلوب دخترایی زیادی هستن که مثل تو بوده اند و این دوره سخت رو گذرونده اند اینو بدون که تو هم بعد مدتی رنج و عذاب کشیدن بالاخره فراموشش می‌کنی پس بهتره که با انجام چند کار برای فراموش کردنش به خودت کمک کنی

اول اینکه هر گونه نشونه‌ای که تو رو به یاد اون پسر می‌اندازه یا از بین ببری و یا اگه نمی‌شه از خودت دور کنی یا حتی جایی که تو رو یاد او می‌اندازه نری

دوم اینکه کارات رو جوری تنظیم کنی که وقت فکر کردن به اونو نداشته باشی و اگه فکرش تو سرت اومد سعی کنی با یاد اوری نقاط منفی او و ازدواج با او علاقه شو از دلت بیرون کنی

سوم اینکه رابطه عاطفی با دیگران رو مثل مادر و سایر اعضای خانواده و دوستان صمیمی خودت تقویت کنی

چهارم اینکه سعی کنی ارتباط عاشقانه قلبی با خدا و اهل بیت علیهم السلام برقرار کنی چون اگه محبت اونا در دلت شعله بکشه محبتهای دیگه میره پی کارش

پنجم اینکه در خونه خدا و مقربان درگاهش بری و با با آه و ناله بخوای که زودتر دلت از این علاقه خالی بشه و آزاد بشی چون هرکی بره در خونه خدا و اهل بیت و مناجات کنه و از اونا کمک بخواد غیر از اینکه انشا الله حاجتش رو می‌گیره یه فایده دیگه هم داره اونم اینه که خیلی از نظر روحی آروم و سبک می‌شه

آرزوی دلی شاد و روحی آرام رو برات دارم

موفق باشی

ویرایش

من دختر محجبه‌ای هستم اونم پسر با اعتقادی بود یعنی اصلا همه چیز با همین اعتقادات شروع شد ،اما یهو رفت و بیماریشو بهونه كرد ،خوشبختی منو بهونه كرد ،و رفت...

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 2 =
*****