انجام وظیفه و پذیرفتن مسووليت سنگین در نظام اسلامي از بالاترين اعمال ديني و از وظايفي است كه حق تعالی براي كساني كه توانایی چنین کاری را دارند مشخص كرده است. ولکن بايد توجه داشت كه موضوع خدمت به مردم و قبول مسووليتی سنگین تبديل به يك بهانه براي قدرت طلبي و هواپرستي نشود.
انتخابات ابزار برای خدمت، نه از برای قدرت
یکی از مسائلی که در متون شریعت نسبت به آن سفارش شده است مسئله خدمت به خلق است و با وجود سنگين و مشکل بودن این وظیفه، ثواب و نتايج خوبي نيز به دنبال دارد و در موارد بسیاری از كساني كه وظايف عمومي را برعهده ميگيرند و در مسیر اين كارهاي بزرگ زحمت ميكشند تقدير شده است، چنان كه حضرت امام علي عليهالسلام فرمودهاند:خَيْرُ النَّاسِ مَنْ تَحْمِلَ مَئُونَةَ النَّاسِ.[1] بهترين مردم كسي است كه سنگيني بار مردم را به دوش ميكشد.
اما در جامعه اسلامي هر كسي صلاحيت هر مسووليت و پستي را ندارد و اگر كسي كه شایستگی كاري را ندارد خود را براي آن كار انتخاب كند و آن قدرت را بطلبد در واقع در جهت هلاكت خويش قدم برداشته است چنانكه امام رضا عليهالسلام فرمودهاند:مَنْ طَلَبَ الرِّئَاسَةَ لِنَفْسِهِ هَلَكَ فَإِنَّ الرِّئَاسَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا لِأَهْلِهَا.[2] هر كس براي خود رياست را بطلبد هلاك شدهاست چرا كه رياست جز براي كساني كه صلاحيت آن را دارند مجاز نيست.
مقام معظم رهبری در این راستا خطاب به نامزدها فرمودهاند: کسانی که برای انتخابات خود را نامزد میکنند، بدانند که انتخابات یک وسیلهای است برای بالا بردن توان کشور، برای آبرومند کردن ملت، انتخابات فقط ابزاری برای قدرتطلبی نیست. اگر بناست این انتخابات برای اقتدار ملت ایران باشد، پس نامزدها بایستی به این اهمیت بدهند و این را در تبلیغاتشان، در اظهاراتشان و در حضورشان رعایت کنند مبادا نامزدها در اثنای فعالیتهای انتخاباتیِ خودشان جوری رفتار کنند و حرفی بزنند که دشمن را به طمع بیندازند.[3]
بر اين اساس ادعاي خدمتگذاري و تلاش براي بر دوش گرفتن سنگيني بار مردم كافي نيست و انسان بايد صلاحيت لازم براي انجام چنين كارهاي بزرگي را نيز داشتهباشد. رهبر فقید انقلاب حضرت امام خميني(ره) نیز در این زمینه فرمودهاند: قدرت اگر چنانچه به دست اشخاص غير مهذب برسد خطر دارد قدرت خودش يك كمال است. خداى تبارك و تعالى قادر است لكن چنانچه قدرت به دست اشخاص فاسد برسد همين كمال را به فساد مى كشانند. دنيا امروز گرفتار اين است كه قدرت در دست اشخاصى است كه از انسانيت بهره ندارند ابرقدرتها، قدرتهاى بزرگ جز به فكر اضافه كردن قدرت خودشان و پايمال كردن مظلومان هيچ فكرى ندارند. آنهايى هم كه پيوسته به آنها هستند، آنها هم چون سنخ ذاتشان همان است نظير آنها عمل مىكنند. قدرت اگر در دست انسان كامل باشد، كمال براى ملتها ايجاد مىكند، اگر قدرت در دست انبيا باشد، اوليا باشد باعث مى شود كه سلامت در جهان تحقق پيدا كند، كمال در جهان تحقق پيدا بكند و چنانچه در دست زورمندانى باشد كه عاقل نيستند، مهذب نيستند مصيبت به بار میآورد[4]
نكته ديگري كه بايد به آن توجه داشت اين است كه قدرت در دیدگاه شریعت اسلام اصل و هدف نيست بلكه وسيلهاي در جهت تحقق اهداف ديني و احقاق حقوق است. از امام علی علیهالسلام چنين نقل شده كه فرمودند: بدانيد سوگند به كسى كه دانه را شكافته و جانداران را آفريده، كه اگر انبوه آن جماعت نمیبود، يا گرد آمدن ياران حجت را بر من تمام نمیكرد و خدا از عالمان پيمان نگرفته بود كه در برابر شكمبارگى ستمكاران و گرسنگى ستمكشان خاموشى نگزينند، افسارش را بر گردنش میافكندم و رهايش میكردم و در پايان با آن همان میكردم كه در آغاز كرده بودم و میديديد كه دنياى شما در نزد من از عطسه ماده بزى هم كم ارجتر است.[5] پس هدف از کسب قدرت همانطور كه درفرمایشات حضرت آمده، مبارزه با ظلم و جلوگيري از شكبمارگي ظالمان و گرسنگي مظلومان است .
امام خمینی(ره) که یکی از بهترین پرورشیافتگان مکتب مبین اسلام بودند در سفارشات خویش چنین فرمودند: بايد افراد متوجه اين معنا باشند، كسانى كه واقعاً دلشان براى اسلام میتپد و براى كشورشان، متوجه اين باشند كه پست، ميزان نيست، مقام ميزان نيست، مقام رياست جمهورى، اين ميزان نيست. مقام نخستوزيرى يا رئيس دولت بودن يا رئيس مجلس بودن، اينها چيزى نيستند، اين مقامات تمام میشود؛ آنى كه هست خدمت است. آدم متعهد در هرجا باشد، اگر ديد خدمتش خوب است آن جا، بيشتر دلگرم است. ممكن است كه يك نفر؛ مثلًا، فرض كنيد كه نخست وزير بودهاست، لكن اگر اين نخست وزير ببيند كه در يك جايى كار بهتر میكند، آدم متعهدى است میرود آن جا. يك نفر در دادستانى مقام داشتهاست، وقتى ديد كه يك كسى از خودش بهتر میتواند كار كند برود آنجا، برايش فرق نكند؛ يعنى، هدفش اين باشد كه خدمت بكند، نه هدفش اين باشد كه مقام داشته باشد[6]
پی نوشت:
[1].غررالحکم، ص 371، ح8413
[2].بحارالانوار، ج70، ص154
[3].سخنراني در حرم رضوی 1/1/88
[4].صحیفه امام، ج18، ص206
[5].خطبه شقشقیه(خطبه سوم نهج البلاغه)
[6].صحیفه امام، ج19، ص365