تردید در تصمیم گیری ازدواج

07:30 - 1399/12/12
تردید

تردید در تصمیم گیری ازدواج

سلام و خدا قوت، خواهشا زودتر جواب بدید خواهشا...

آلان تو شرایطی دارم این مطالب رو می نویسم که یه روزه که رابطمون به خاطر تن ندادن من به تقاضای ایشون که بخواد دستم رو بگیره مشکل پیدا کرده. البته موضوع تازه ای نیست و بارها پیش اومده اما هر بار نهایتا بعد از چند روز با کوتاه اومدنمون حل شده. احساس ضعف ایمان شدیدی دارم که این آرامش رو از من گرفته. از طرفی شدیدا به هم علاقه مندیم و حتی شاید علاقه ی او نسبت به من بیشتر باشه. به جز مورد عدم تفاهم در عمل به تمامی اعتقادات( مثلا من مرجعیت و ولایت و خمس و زکات رو قبول دارم اما او نه) در زمینه ی دیگه ای مشکل خاصی نداریم و تو این مدت حتی با گذراندن ایام سخت، کوچک ترین بی احترامی نسبت به هم نداشتیم. (جز صداقت چیز دیگه ای بینمون نبوده و هر چند که کمی غرور در هردومون وجود داره اما نسبت به هم از خود گذشتگی داشتیم و ...)مگر اینکه خانواده ها به اختلاف برسند.
شدیدا از آینده می ترسم. در مورد خوشبختیمون تردید دارم. فکر می کنم باید بین اعتقاداتم و ازدواج با این اقا یکی رو انتخاب کنم. می ترسم فردا روز سر هر مسئله ای از جمله روش زندگی و تربیت فرزند به مشکل برخوریم. از اینکه خدا به خاطر گناهانم که قطعا مسبب اصلیش خودم بودم منو نخواهد بخشید و دیگه نمی تونم با مردی پاک و منطبق بر اعتقاداتم ازدواج کنم می ترسم. نه به خوشبختی با این آقا اطمینان دارم و نه به خاطر گناهانم داشتن آینده ای بهتر. جدایی برام به شدت سخت خواهد بود و نمیدونم چه بلایی سرم میاد؛ با ازدواج هم از تضعیف بیشتر ایمانم شدیدا می ترسم. از طرح موضوع به خانواده ام به خاطر احساس خیانت به آن ها می ترسم. از تکرار دوباره ی جلسه ی خواستگاری هم می ترسم. نمی دونم چه کنم، خواهش می کنم زودتر کمکم کنید چرا که از این وضعیت خسته شده ام. لطفا کمکم کنید باز اشتباه بیشتری مرتکب نشم.

با تشکر و سپاس ویژه. اجرکم عند الله

{برای افشا نشدن هویت سوال کننده، متن سوال خلاصه شده است.}

 

*** جواب ***

سلام

مطالبی که فرمودید را می­توان در سه بخش مورد بررسی قرار داد:

1- تصمیم براساس شناخت نه احساس

1-1: انتخاب ملاک­های اصلی و فرعی

در ابتدا شما ویژگی­هایی که فکر می­کنید همسر آینده­ ی شما، باید آن­ها را داشته باشد، مشخص کنید. یعنی شما باید به یک نتیجه­ ی مشخص برسید، که ایشان، برای اینکه در آینده یک زندگی خوب و رضایت­بخش را برای شما فراهم کند، چه خصوصیاتی باید داشته باشد. سپس در مسیر شناخت خودتون از ایشان، باید آن خصوصیت را با شخصیت ایشون تطبیق بدهید. از این­رو باید ابتدا، ملاک­های اصلی و فرعی خودتون را تبیین کنید. ملاک­های اصلی، به اون دسته از ملاک­ها گفته می­شوند که نبودشان به پایداری خانواده لطمه وارد می­کند، و رضایت­مندی و دلخوشی زن و شوهر، نسبت به زندگی را از بین می­برد. یا این­که اختلافات شدیدی ایجاد کرده و ادامه زندگی را غیر قابل تحمل می­نماید. ملاک­های فرعی هم، به ملاک­هایی گفته می­شوند که اگر باشند، تنها رضایت­مندی از زندگی را افزایش می­دهند. پس باید توجه داشته باشید که هر فرد، با توجه به خصوصیات شخصی­اش، باید یک ملاک، و یا حداکثر دو ملاک اصلی برای همسر آینده­اش تعیین کند، تا براساس آن تصمیم­گیری نماید. اما ملاک­های فرعی، برخلاف ملاک­های اصلی، می­توانند تعداد بیشتری را شامل شوند. ملاک­های اصلی و فرعی هر شخص نیز، بسته به شخصیت و دیدگاه شخصی­اش، متفاوت با سایر افراد است. مثلا برای یک فرد، با ایمان بودن همسر آینده­اش ملاک اصلی، و شغل مناسب داشتن او، ملاک فرعیِ آن شخص است. یا برای یک فرد دیگر، خوش اخلاق بودن ملاک اصلی و داشتن تحصیلات، ملاک فرعی او می­باشد. توجه داشته باشید که انتخاب ملاک­های اصلی صحیح، اولین گام برای برقرار کردن یک زندگی پایدار و لذت­بخش است؛ پس در انتخاب ملاک­های اصلی و فرعی، بسیار دقت کنید اما ایده­ آل­گرایی نکنید، زیرا در این صورت هرگز فرد مورد نظرتان را پیدا نمی­کنید.

1-2: رابطه و مشکلات آن

یکی از مهم­ترین مشکلاتی که روابط قبل از ازدواج ایجاد می­کنند، این مساله است که طرفین قبل از آن­که به یک جمع­ بندی منطقی برای پذیرش طرف مقابل­شان به عنوان شریک زندگی برسند، به یکدیگر علاقه­مند می­شوند. به همین دلیل، به­ جای آن­که براساس شناختی که از طرف مقابل­ شان پیدا کرده­ اند، تصمیم­گیری کنند، با احساس دست به انتخاب می­زنند. نتیجه این انتخاب هم، معمولا زمانی بروز پیدا می­کند، که طرفین زندگی مشترک را شروع کرده­ و از حال و هوای ابتدایی رابطه خارج شده ­اند. چشم­ها باز شده و نقاط ضعف، که قبلا اصلا دیده نمی­شدند، کم­کم نمایان می­شوند.

اگر هم این رابطه به هر دلیلی، چون مخالفت خانواده­ها یا مواردی از این قبیل، به ازدواج منجر نشود، اثرات این رابطه تا مدت­ها گریبان­گیر دو طرف، خصوصا دختر می­شود. در چنین شرایطی طرفین به سختی می­توانند یکدیگر را فراموش کنند و اگر هم بعدها با فرد دیگری ازدواج نمایند، ممکن است که ارتباط اول آن­ها، بر زندگی جدیدشان تاثیر بگذارد. در این موارد معمولا دخترها، دچار عذاب وجدان می­شوند و احساس گناه می­کنند. و حتی از این­که گذشته­ ی خود را به صورت شفاف به همسرشان نگفته­ اند، احساس خیانت می­کنند. و همیشه، از اینکه مبادا او نسبت به گذشته­ آگاه شود، در هراسند.

در این شرایط، رابطه ­ای که به هدف شناخت بیشتر برقرار شده است، به سبب ایجاد علاقه، خود جلوی هرگونه شناخت را می­گیرد. این­گونه هم نیست که فردی به خود مطمئن باشد و اقدام به رابطه کند، زیرا از آن­جایی علاقه نه با اختیار حاصل می­شود و نه با آن از بین می­رود، هرچه فرد به خود مطمئن­ تر باشد، راحت­ تر اسیر آن می­شود.

پس اگر هنوز دست به انتخاب نزدید، و نمی­دانید که از روی شناخت انتخاب می­کنید یا احساس و علاقه به این مثال توجه کنید. فرض کنید که فرد دیگری به خواستگاری شما آمده، که دقیقا تمامی خصوصیات فردی که به او علاقه دارید را دارا می­باشد. آیا ایشان را می­پذیرید؟ اگر آری پس به دلیل نقاط قوتش او را پذیرفته­ اید نه علاقه صرفتان، و اگر هم آن فرد دیگر را رد می­کنید، به این دلیل است که خالی از احساس نتوانسته­ اید او را به عنوان همسر آینده­ تان تصور نمایید.

2- اختلافات

2-1: اختلافات مذهبی

اگر نگران اختلاف مذهبی خود با ایشان هستید، باید توجه داشته باشید که اختلافات مذهبی معمولا در یکی از موارد زیر بروز پیدا می­کنند:

2-1-1: طرف مقابل، دید بدی نسبت به مذهب دارد و تلاش می­کند که اعتقادات طرف دیگرش را نیز تغییر داده و او را نسبت به مذهب، همچون خودش بدبین نماید. در چنین شرایطی، اگر فرد مذهبی است و آگاهانه این مسیر را انتخاب کرده و بدان افتخار می­کند، ازدواج به صلاح نیست. زیرا اگر تحت تاثیر هم قرار نگیرد، که بسیار بعید است، باز نمی­تواند زندگی مسالمت­آمیزی را در کنار همسرش تجربه کند.

2-1-2: طرف مقابل، دید بدی نسبت به مذهب دارد، اما تلاش نمی­کند که اعتقادات طرف دیگرش را نیز تغییر دهد و او را نسبت به مذهب، همچون خودش بدبین نماید. در چنین شرایطی، چون دستورات دین در تمامی جنبه­های زندگی تاثیرگذار است، و یک طرف می­خواهد مطابق با آن و طرف دیگر، مقابل آن رفتار کند، ممکن است که تجربه­ ی یک زندگی رضایت­ بخش برای هردو طرف، تبدیل به یک آرزو شود.

2-1-3: فرد، نه نسبت به دین بدبین است و نه خیلی علاقه­ مند، نسبت به دین­داری یا بی­قیدی طرف مقابل خویش نیز بی تفاوت است و قصد تغییر او را هم ندارد، در چنین شرایطی و در صورت احترام دو طرف به باورهای یکدیگر، می­توانند زندگی خوبی را تشکیل دهند.

2-1-4: فرد نسبت به دین و اصول آن، نه تنها بدبین یا بی ­تفاوت نیست، بلکه آن­ها را قبول دارد و ارزش تلقی می­کند، اما در حوزه­ی عمل، کاهل و سست است. در این صورت نیز می­توانند زندگی مسالمت­ آمیزی برقرار کنند. البته درصورتی که فرد مذهبی، با تقویت باورهای خویش جلوی هرگونه تاثیرپذیری از طرف مقابل و بی­ توجهی نسبت به دین را بگیرد.

شما باید با توجه به شناختی که نسبت به ایشان پیدا کرده­ اید، در این زمینه تصمیم­ گیری نمایید. اگر این اختلافات را جزیی می­دانید، اما نگران آن هستید که خود شما تحت تاثیر قرار بگیرید، می­توانید از راه بازدارنده زیر استفاده نمایید:

الف: به ­گونه­ای خود را مقید نشان دهید که ایشان نه تنها سعی بر تغییر شما نداشته باشد، بلکه در انجام امور مذهبی مراعات شما را نیز بکند. ب:  سعی کنید به­ جای حالت انفعالی، رفتار فعال­گونه داشته باشید و سعی کنید در فرصت­های مناسب، بر او تاثیر مثبت بگذارید. ج: مواظب اثرپذیری­های غیرمستقیم خود در مجالس خاص، خصوصا عروسی­ها و مهمانی­ها باشید. د: هرچند وقت یک­بار، رفتار خود را مورد ارزیابی قرار دهید و ببینید که آیا نسبت به گذشته تغییر داشته­ اید یا که خیر.

2-2: اختلافات سیاسی

اگر هر دو طرف، همدیگر را همین­طور که هستند، قبول کنند، معمولا در زندگی مشترک دچار مشکل نمی­شوند؛ مگر آن­که اختلاف­شان زیاد باشد. مثل این­که یک طرف ضدیت و طرف دیگر عشق شدید داشته باشد، یا یکی از طرفین نتواند از طرح چنین مسایلی خودداری کند.

3- انتخاب

از این­که بعد از ارتباط دوباره با ایشان، خانواده خود را در جریان قرار ندادید، کار نادرستی انجام دادید. نتایج این پنهان­کاری، هم جایگاه شما در برابر ایشان را کوچک­تر کرد، به­ گونه­ ای که از شما تقاضای ارتباط بدنی می­کند، ولو این­که بسیار جزیی بوده باشد. و هم این­که شما این پیغام را به صورت غیرمستقیم برای ایشان فرستادید، که من و افراد شبیه به من هم، می­توانند در برخی از شرایط از اصول خود چشم­ پوشی کنند. این­ها همه غیر از آن احساس گناه، یا به تعبیر خودتان احساس خیانتی است که نسبت به خانواده­­ ی خود دارید.

به هر حال، دو راه برای شما قابل تصور است:

3-1: موافقت: اگر ایشان را با بررسی نقاط قوت و ضعفشان پذیرفتید، و قبول کردید به خواستگاری شما بیایند، جوری این مطلب را با خانواده در میان بگذارید که به اعتمادی که نسبت به شما دارند، خللی وارد نشود. یعنی سعی کنید جوری رفتار کنید که نه تنها به شما شک نکنند، بلکه اعتمادشان به شما نیز افزایش یابد. مثلا با یکی از دوستان خود، یا حتی خود ایشان، هماهنگ کنید که در ساعت خاصی که در جمع خانواده هستید به شما زنگ بزند. شما با دیدن شماره، اندکی مکث می­کنید و با حالتی که انگار انتظار نداشتید که کسی با این شماره تماس بگیرد، گوشی را جواب می­دهید، و به یک اطاق می­روید تا تنها صحبت کنید.(ترجیحا اگر خود ایشان تماس می­گیرند، شماره روی گوشی سیو نشده باشد، که این فرض به وجود نیاید که در طول این مدت رابطه ­ای برقرار بوده است) بعد از حدود بیست دقیقه که همه حسابی کنجکاو شدند، باز می­گردید. وقتی با این پرسش مواجه شدید که چه کسی بود، پاسخ می­دهید که فلانی بود. طبق شرایطی که به وجود می­آید، توضیح می­دهید که موانع گذشته رفع شده و ایشان آماده ازدواج با شما هستند. او از شما اجازه گرفته تا دوباره با شما ارتباط برقرار کرده و با خانواده به خواستگاری شما بیاید. شما هم هرگونه تصمیم ­گیری در این زمینه را منوط به اجازه پدر و مادر خود موکول کرده­ اید. باتوانمندی خود موافقت پدر و مادر را جلب کرده و آن­ها را به خواستگاری دعوت می­کنید. فقط توجه داشته باشید، که هرگونه رابطه خارج از نظارت خانواده ­ها را رد کنید، و همه چیز را به بعد از مراسم خواستگاری موکول کنید.

3-2: مخالفت: اگر با بررسی نقاط ضعف و قوت ایشان، به این نتیجه رسیدید، که شما نمی­توانید در کنار یکدیگر زندگی مسالمت ­آمیزی داشته باشید. ابتدا به صورت غیرحضوری به ایشان توضیح دهید و ارتباط خود با ایشان را یک­باره و برای همیشه قطع کنید. گمان نکنید که جدایی تدریجی، اثرات روحی ناشی از این جدایی را کاهش می­دهد، بلکه برعکس علاقه شما به یکدیگر را تقویت کرده و امید را در هردو طرف زنده نگه­ می­دارد. سعی کنید جوری این ارتباط را قطع کنید که تمامی پل­ های پشت سرتان را نیز خراب کنید، تا اگر روزی، به دلیل دل­تنگی، خواستید این آتشی که به زحمت به زیر خاکستر فرستاده­ اید را دوباره شعله­ ور نمایید، نتوانید.

برای علاقه بسیار زیاد ایشون به خود، دچار عذاب وجدان نشوید. از آغاز نکردن یک زندگی بی­سرانجام با ایشان و نابود نکردن آینده­ ی ایشان احساس رضایت کنید. حفظ یک خاطره خوب از یکدیگر، بهتر از آن است که آن خاطره در زندگی مشترک تبدیل به یک کابوس شود. اصرارهای بسیار و مداوم ایشان را نادیده بگیرید و به بهانه­ های واهی­ چون آسیب دیدن روحی و یا حتی خودکشی، سعی نکنید از خودگذشتگی و ایثار نمایید.

*در آخر توجه داشته باشید که هیچ­کس غیر از خودتان نمی­تواند به شما کمک کند، پس با مشورتی که از خانواده یا افراد با اطلاع می­گیرید، سعی کنید آگاهانه انتخاب کنید.

انشالله موفق باشید

ویرایش

بعد از خواستگاری، به پدر و مادرم گفتم همه چیز بین ما تموم شده، ولی رابطه را ادامه دادیم. اختلاف مذهبی داریم، باورهای منو باور نداره. نمیدونم می خوام باهاش ازدواج کنم یا نه، دوستش دارم ولی از آینده می ترسم.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 3 =
*****