تردید در تصمیم گیری ازدواج
سلام و خدا قوت، خواهشا زودتر جواب بدید خواهشا...
آلان تو شرایطی دارم این مطالب رو می نویسم که یه روزه که رابطمون به خاطر تن ندادن من به تقاضای ایشون که بخواد دستم رو بگیره مشکل پیدا کرده. البته موضوع تازه ای نیست و بارها پیش اومده اما هر بار نهایتا بعد از چند روز با کوتاه اومدنمون حل شده. احساس ضعف ایمان شدیدی دارم که این آرامش رو از من گرفته. از طرفی شدیدا به هم علاقه مندیم و حتی شاید علاقه ی او نسبت به من بیشتر باشه. به جز مورد عدم تفاهم در عمل به تمامی اعتقادات( مثلا من مرجعیت و ولایت و خمس و زکات رو قبول دارم اما او نه) در زمینه ی دیگه ای مشکل خاصی نداریم و تو این مدت حتی با گذراندن ایام سخت، کوچک ترین بی احترامی نسبت به هم نداشتیم. (جز صداقت چیز دیگه ای بینمون نبوده و هر چند که کمی غرور در هردومون وجود داره اما نسبت به هم از خود گذشتگی داشتیم و ...)مگر اینکه خانواده ها به اختلاف برسند.
شدیدا از آینده می ترسم. در مورد خوشبختیمون تردید دارم. فکر می کنم باید بین اعتقاداتم و ازدواج با این اقا یکی رو انتخاب کنم. می ترسم فردا روز سر هر مسئله ای از جمله روش زندگی و تربیت فرزند به مشکل برخوریم. از اینکه خدا به خاطر گناهانم که قطعا مسبب اصلیش خودم بودم منو نخواهد بخشید و دیگه نمی تونم با مردی پاک و منطبق بر اعتقاداتم ازدواج کنم می ترسم. نه به خوشبختی با این آقا اطمینان دارم و نه به خاطر گناهانم داشتن آینده ای بهتر. جدایی برام به شدت سخت خواهد بود و نمیدونم چه بلایی سرم میاد؛ با ازدواج هم از تضعیف بیشتر ایمانم شدیدا می ترسم. از طرح موضوع به خانواده ام به خاطر احساس خیانت به آن ها می ترسم. از تکرار دوباره ی جلسه ی خواستگاری هم می ترسم. نمی دونم چه کنم، خواهش می کنم زودتر کمکم کنید چرا که از این وضعیت خسته شده ام. لطفا کمکم کنید باز اشتباه بیشتری مرتکب نشم.
با تشکر و سپاس ویژه. اجرکم عند الله
{برای افشا نشدن هویت سوال کننده، متن سوال خلاصه شده است.}
*** جواب ***
سلام
مطالبی که فرمودید را میتوان در سه بخش مورد بررسی قرار داد:
1- تصمیم براساس شناخت نه احساس
1-1: انتخاب ملاکهای اصلی و فرعی
در ابتدا شما ویژگیهایی که فکر میکنید همسر آینده ی شما، باید آنها را داشته باشد، مشخص کنید. یعنی شما باید به یک نتیجه ی مشخص برسید، که ایشان، برای اینکه در آینده یک زندگی خوب و رضایتبخش را برای شما فراهم کند، چه خصوصیاتی باید داشته باشد. سپس در مسیر شناخت خودتون از ایشان، باید آن خصوصیت را با شخصیت ایشون تطبیق بدهید. از اینرو باید ابتدا، ملاکهای اصلی و فرعی خودتون را تبیین کنید. ملاکهای اصلی، به اون دسته از ملاکها گفته میشوند که نبودشان به پایداری خانواده لطمه وارد میکند، و رضایتمندی و دلخوشی زن و شوهر، نسبت به زندگی را از بین میبرد. یا اینکه اختلافات شدیدی ایجاد کرده و ادامه زندگی را غیر قابل تحمل مینماید. ملاکهای فرعی هم، به ملاکهایی گفته میشوند که اگر باشند، تنها رضایتمندی از زندگی را افزایش میدهند. پس باید توجه داشته باشید که هر فرد، با توجه به خصوصیات شخصیاش، باید یک ملاک، و یا حداکثر دو ملاک اصلی برای همسر آیندهاش تعیین کند، تا براساس آن تصمیمگیری نماید. اما ملاکهای فرعی، برخلاف ملاکهای اصلی، میتوانند تعداد بیشتری را شامل شوند. ملاکهای اصلی و فرعی هر شخص نیز، بسته به شخصیت و دیدگاه شخصیاش، متفاوت با سایر افراد است. مثلا برای یک فرد، با ایمان بودن همسر آیندهاش ملاک اصلی، و شغل مناسب داشتن او، ملاک فرعیِ آن شخص است. یا برای یک فرد دیگر، خوش اخلاق بودن ملاک اصلی و داشتن تحصیلات، ملاک فرعی او میباشد. توجه داشته باشید که انتخاب ملاکهای اصلی صحیح، اولین گام برای برقرار کردن یک زندگی پایدار و لذتبخش است؛ پس در انتخاب ملاکهای اصلی و فرعی، بسیار دقت کنید اما ایده آلگرایی نکنید، زیرا در این صورت هرگز فرد مورد نظرتان را پیدا نمیکنید.
1-2: رابطه و مشکلات آن
یکی از مهمترین مشکلاتی که روابط قبل از ازدواج ایجاد میکنند، این مساله است که طرفین قبل از آنکه به یک جمع بندی منطقی برای پذیرش طرف مقابلشان به عنوان شریک زندگی برسند، به یکدیگر علاقهمند میشوند. به همین دلیل، به جای آنکه براساس شناختی که از طرف مقابل شان پیدا کرده اند، تصمیمگیری کنند، با احساس دست به انتخاب میزنند. نتیجه این انتخاب هم، معمولا زمانی بروز پیدا میکند، که طرفین زندگی مشترک را شروع کرده و از حال و هوای ابتدایی رابطه خارج شده اند. چشمها باز شده و نقاط ضعف، که قبلا اصلا دیده نمیشدند، کمکم نمایان میشوند.
اگر هم این رابطه به هر دلیلی، چون مخالفت خانوادهها یا مواردی از این قبیل، به ازدواج منجر نشود، اثرات این رابطه تا مدتها گریبانگیر دو طرف، خصوصا دختر میشود. در چنین شرایطی طرفین به سختی میتوانند یکدیگر را فراموش کنند و اگر هم بعدها با فرد دیگری ازدواج نمایند، ممکن است که ارتباط اول آنها، بر زندگی جدیدشان تاثیر بگذارد. در این موارد معمولا دخترها، دچار عذاب وجدان میشوند و احساس گناه میکنند. و حتی از اینکه گذشته ی خود را به صورت شفاف به همسرشان نگفته اند، احساس خیانت میکنند. و همیشه، از اینکه مبادا او نسبت به گذشته آگاه شود، در هراسند.
در این شرایط، رابطه ای که به هدف شناخت بیشتر برقرار شده است، به سبب ایجاد علاقه، خود جلوی هرگونه شناخت را میگیرد. اینگونه هم نیست که فردی به خود مطمئن باشد و اقدام به رابطه کند، زیرا از آنجایی علاقه نه با اختیار حاصل میشود و نه با آن از بین میرود، هرچه فرد به خود مطمئن تر باشد، راحت تر اسیر آن میشود.
پس اگر هنوز دست به انتخاب نزدید، و نمیدانید که از روی شناخت انتخاب میکنید یا احساس و علاقه به این مثال توجه کنید. فرض کنید که فرد دیگری به خواستگاری شما آمده، که دقیقا تمامی خصوصیات فردی که به او علاقه دارید را دارا میباشد. آیا ایشان را میپذیرید؟ اگر آری پس به دلیل نقاط قوتش او را پذیرفته اید نه علاقه صرفتان، و اگر هم آن فرد دیگر را رد میکنید، به این دلیل است که خالی از احساس نتوانسته اید او را به عنوان همسر آینده تان تصور نمایید.
2- اختلافات
2-1: اختلافات مذهبی
اگر نگران اختلاف مذهبی خود با ایشان هستید، باید توجه داشته باشید که اختلافات مذهبی معمولا در یکی از موارد زیر بروز پیدا میکنند:
2-1-1: طرف مقابل، دید بدی نسبت به مذهب دارد و تلاش میکند که اعتقادات طرف دیگرش را نیز تغییر داده و او را نسبت به مذهب، همچون خودش بدبین نماید. در چنین شرایطی، اگر فرد مذهبی است و آگاهانه این مسیر را انتخاب کرده و بدان افتخار میکند، ازدواج به صلاح نیست. زیرا اگر تحت تاثیر هم قرار نگیرد، که بسیار بعید است، باز نمیتواند زندگی مسالمتآمیزی را در کنار همسرش تجربه کند.
2-1-2: طرف مقابل، دید بدی نسبت به مذهب دارد، اما تلاش نمیکند که اعتقادات طرف دیگرش را نیز تغییر دهد و او را نسبت به مذهب، همچون خودش بدبین نماید. در چنین شرایطی، چون دستورات دین در تمامی جنبههای زندگی تاثیرگذار است، و یک طرف میخواهد مطابق با آن و طرف دیگر، مقابل آن رفتار کند، ممکن است که تجربه ی یک زندگی رضایت بخش برای هردو طرف، تبدیل به یک آرزو شود.
2-1-3: فرد، نه نسبت به دین بدبین است و نه خیلی علاقه مند، نسبت به دینداری یا بیقیدی طرف مقابل خویش نیز بی تفاوت است و قصد تغییر او را هم ندارد، در چنین شرایطی و در صورت احترام دو طرف به باورهای یکدیگر، میتوانند زندگی خوبی را تشکیل دهند.
2-1-4: فرد نسبت به دین و اصول آن، نه تنها بدبین یا بی تفاوت نیست، بلکه آنها را قبول دارد و ارزش تلقی میکند، اما در حوزهی عمل، کاهل و سست است. در این صورت نیز میتوانند زندگی مسالمت آمیزی برقرار کنند. البته درصورتی که فرد مذهبی، با تقویت باورهای خویش جلوی هرگونه تاثیرپذیری از طرف مقابل و بی توجهی نسبت به دین را بگیرد.
شما باید با توجه به شناختی که نسبت به ایشان پیدا کرده اید، در این زمینه تصمیم گیری نمایید. اگر این اختلافات را جزیی میدانید، اما نگران آن هستید که خود شما تحت تاثیر قرار بگیرید، میتوانید از راه بازدارنده زیر استفاده نمایید:
الف: به گونهای خود را مقید نشان دهید که ایشان نه تنها سعی بر تغییر شما نداشته باشد، بلکه در انجام امور مذهبی مراعات شما را نیز بکند. ب: سعی کنید به جای حالت انفعالی، رفتار فعالگونه داشته باشید و سعی کنید در فرصتهای مناسب، بر او تاثیر مثبت بگذارید. ج: مواظب اثرپذیریهای غیرمستقیم خود در مجالس خاص، خصوصا عروسیها و مهمانیها باشید. د: هرچند وقت یکبار، رفتار خود را مورد ارزیابی قرار دهید و ببینید که آیا نسبت به گذشته تغییر داشته اید یا که خیر.
2-2: اختلافات سیاسی
اگر هر دو طرف، همدیگر را همینطور که هستند، قبول کنند، معمولا در زندگی مشترک دچار مشکل نمیشوند؛ مگر آنکه اختلافشان زیاد باشد. مثل اینکه یک طرف ضدیت و طرف دیگر عشق شدید داشته باشد، یا یکی از طرفین نتواند از طرح چنین مسایلی خودداری کند.
3- انتخاب
از اینکه بعد از ارتباط دوباره با ایشان، خانواده خود را در جریان قرار ندادید، کار نادرستی انجام دادید. نتایج این پنهانکاری، هم جایگاه شما در برابر ایشان را کوچکتر کرد، به گونه ای که از شما تقاضای ارتباط بدنی میکند، ولو اینکه بسیار جزیی بوده باشد. و هم اینکه شما این پیغام را به صورت غیرمستقیم برای ایشان فرستادید، که من و افراد شبیه به من هم، میتوانند در برخی از شرایط از اصول خود چشم پوشی کنند. اینها همه غیر از آن احساس گناه، یا به تعبیر خودتان احساس خیانتی است که نسبت به خانواده ی خود دارید.
به هر حال، دو راه برای شما قابل تصور است:
3-1: موافقت: اگر ایشان را با بررسی نقاط قوت و ضعفشان پذیرفتید، و قبول کردید به خواستگاری شما بیایند، جوری این مطلب را با خانواده در میان بگذارید که به اعتمادی که نسبت به شما دارند، خللی وارد نشود. یعنی سعی کنید جوری رفتار کنید که نه تنها به شما شک نکنند، بلکه اعتمادشان به شما نیز افزایش یابد. مثلا با یکی از دوستان خود، یا حتی خود ایشان، هماهنگ کنید که در ساعت خاصی که در جمع خانواده هستید به شما زنگ بزند. شما با دیدن شماره، اندکی مکث میکنید و با حالتی که انگار انتظار نداشتید که کسی با این شماره تماس بگیرد، گوشی را جواب میدهید، و به یک اطاق میروید تا تنها صحبت کنید.(ترجیحا اگر خود ایشان تماس میگیرند، شماره روی گوشی سیو نشده باشد، که این فرض به وجود نیاید که در طول این مدت رابطه ای برقرار بوده است) بعد از حدود بیست دقیقه که همه حسابی کنجکاو شدند، باز میگردید. وقتی با این پرسش مواجه شدید که چه کسی بود، پاسخ میدهید که فلانی بود. طبق شرایطی که به وجود میآید، توضیح میدهید که موانع گذشته رفع شده و ایشان آماده ازدواج با شما هستند. او از شما اجازه گرفته تا دوباره با شما ارتباط برقرار کرده و با خانواده به خواستگاری شما بیاید. شما هم هرگونه تصمیم گیری در این زمینه را منوط به اجازه پدر و مادر خود موکول کرده اید. باتوانمندی خود موافقت پدر و مادر را جلب کرده و آنها را به خواستگاری دعوت میکنید. فقط توجه داشته باشید، که هرگونه رابطه خارج از نظارت خانواده ها را رد کنید، و همه چیز را به بعد از مراسم خواستگاری موکول کنید.
3-2: مخالفت: اگر با بررسی نقاط ضعف و قوت ایشان، به این نتیجه رسیدید، که شما نمیتوانید در کنار یکدیگر زندگی مسالمت آمیزی داشته باشید. ابتدا به صورت غیرحضوری به ایشان توضیح دهید و ارتباط خود با ایشان را یکباره و برای همیشه قطع کنید. گمان نکنید که جدایی تدریجی، اثرات روحی ناشی از این جدایی را کاهش میدهد، بلکه برعکس علاقه شما به یکدیگر را تقویت کرده و امید را در هردو طرف زنده نگه میدارد. سعی کنید جوری این ارتباط را قطع کنید که تمامی پل های پشت سرتان را نیز خراب کنید، تا اگر روزی، به دلیل دلتنگی، خواستید این آتشی که به زحمت به زیر خاکستر فرستاده اید را دوباره شعله ور نمایید، نتوانید.
برای علاقه بسیار زیاد ایشون به خود، دچار عذاب وجدان نشوید. از آغاز نکردن یک زندگی بیسرانجام با ایشان و نابود نکردن آینده ی ایشان احساس رضایت کنید. حفظ یک خاطره خوب از یکدیگر، بهتر از آن است که آن خاطره در زندگی مشترک تبدیل به یک کابوس شود. اصرارهای بسیار و مداوم ایشان را نادیده بگیرید و به بهانه های واهی چون آسیب دیدن روحی و یا حتی خودکشی، سعی نکنید از خودگذشتگی و ایثار نمایید.
*در آخر توجه داشته باشید که هیچکس غیر از خودتان نمیتواند به شما کمک کند، پس با مشورتی که از خانواده یا افراد با اطلاع میگیرید، سعی کنید آگاهانه انتخاب کنید.
انشالله موفق باشید
بعد از خواستگاری، به پدر و مادرم گفتم همه چیز بین ما تموم شده، ولی رابطه را ادامه دادیم. اختلاف مذهبی داریم، باورهای منو باور نداره. نمیدونم می خوام باهاش ازدواج کنم یا نه، دوستش دارم ولی از آینده می ترسم.