چگونه مذهبی بودن فرد در ازدواج را تشخیص بدهیم؟

17:26 - 1399/12/22

- در واقع آنچه واقعیت درونی فرد را نشان می‌دهد، رفتارها و عملکرد اوست، نه آنچه ادعا می‌کند. لذا مبنای ارزیابی و تصمیم گیری شما فارغ از گفته‌هایش باید عملکرد و رفتار او باشد.

ازدواج

چگونه می‌توان فهمید که پسری واقعا مذهبی است و حد و حدود ارتباط با دیگران را به ویژه در فضای مجازی رعایت می‌کند؟ آقاپسری مدعی است که مذهبی است، ولی نظرات گذشته‌اش در ارتباط با خانم‌ها چیزی دیگری را نشان می‌دهد؛ مثلا از واژه‌هایی نظیر عزیزم، جانم و ... در ارتباط با جنس مخالف استفاده می‌کرد. ممنون می‌شوم در این زمینه راهنمایی کنید.

پاسخ مشاور:
درباره این سوال باید عرض کنم این امکان وجود دارد که فردی در گذشته غیر مذهبی بوده، ولی بعدا تغییر کرده و گرایشات مذهبی پیدا کرده است یا برعکس! اینکه رفتارهای گذشته طرف مقابل برخلاف آنچه ادعای مذهبی بودن می‌کند متفاوت است، احتمال این را دارد که در تعریف مذهبی بودن با شما اختلاف نظر داشته باشد. به عبارتی آنچه او از مذهبی بودن برداشت می‌کند با آنچه شما معتقد هستید متفاوت است. در هرصورت ملاک تشخیص اینکه فرد واقعا مذهبی است یا نه، عملکرد و رفتارهای اوست! یعنی فارغ از آنچه فرد مدعی است، شما رفتارها و عملکرد او را مبنای مذهبی بودن یا نبودن درنظر بگیرید.
اگر قصد شما از این پرسش آن است که قصد دارید طرف مقابل را برای ازدواج ارزیابی کنید، باید عرض کنم که لازم است از طرف مقابل شناخت واقعی بدست آورید تا ارزیابی و تصمیم درستی داشته باشید. اما بخشی از این شناخت از طریق گفت‌وگو حاصل می شود. همانطور که می‌دانید انسان‌ها طوری عمل می‌کنند که فکر می‌کنند درست است. لذا برای شناخت بهتر از ایشان، باید دیدگاهش را نسبت به بعضی از مسائل مهم؛ مانند مسائل دینی و عمل به آن جویا شوید؛ برای مثال؛ می‌توانید نظیر این سؤالات را از او پرسید: دیدگاهتان نسبت به زن چیست؟ نظرتان درباره ارتباط با جنس مخالف چیسه؟ چه انتظاری از همسر آینده‌تان دارید؟ بزرگترین دغدغه‌های زندگی و آرزوهایتان چیست؟ هدف از ازدواج و برنامه‌هایتان برای آینده چیست؟ و بعضی از اعتقادات کلی؛ مثل اینکه چقدر به خدا، حساب و کتاب اعتقاد دارید؟ اهل رزق حلال، نماز، روزه و احترام به پدر و مادر هستید یا نه؟
گام بعدی این است که حاصل این گفتگو را به میدان محک با اطرافیان و عملکرد او بگذارید؛ یعنی با فرض ادعای طرف مقابل، بررسی کنید که در عملکرد و رفتارهایش چگونه است؟ آیا به همان میزانی که در گفت‌وگوها به دست آوردید، در رفتار او هم مشاهده می‌کنید؟ مثلا ممکن است فرد ساعت‌ها با شما چت و گفت‌وگو کند، بی آنکه توجهی به وقت نماز و انجام آن داشته باشد! یا مثلا طرف مقابل مدعی خوش اخلاقی یا خوش برخوردی است، ولی در ارتباط با خانواده‌اش رفتارهای تند و تیزی دارد یا مثلا فرد در روابطش با جنس مخالف مدعی رعایت حریم‌هاست، ولی در ارتباط با فامیل و نامحرمان به گونه‌ای دیگر رفتار می‌کند. به خصوص در این زمینه که اشاره کردید سابق براین ایشان در فضای مجازی با خانم‌ها به گونه‌ای دیگر رفتار می‌کرد که محل سوال شماست. لذا شما می‌توانید در این زمینه از ایشان توضیح بخواهید. توضیحات وی می‌تواند تا حدودی ابهامات مسئله را برای شما برطرف سازد؛ یا فرد در پی توجیه رفتارهای خود برمی‌آید یا ممکن است اشتباهات خودش را بپذیرد یا از اساس منکر آن شود. هریک از این موضع گیری‌ها می‌تواند به شما در شناخت بهتر طرف مقابل کمک کند.
اگر هم طرف مقابل اشتباهات گذشته خود را پذیرفته باشد، لازم است بررسی شود که از این تغییر رفتار چه انگیزه‌ای یا چه هدفی را دنبال می‌کند؟ آیا مثلا برای اینکه دل شما را به دست آورد و نظر شما را برای ازدواج جلب کند، این تغییر رفتار را انجام داده است؟ چقدر این تغییر رفتار مربوط به تغییر و تحول اساسی و بنیادین در ایشان است؟ اگر فکر می‌کنید که ایشان واقعا بخاطر به دست آوردن شما تغییر رفتار داده است، در این صورت این تغییر رفتار می‌تواند حکایت از تغییر مقطعی او باشد وچه بسا بعد از به دست آوردن شما، رفتارهای گذشته خود را تکرار کند.
اما برای تطبیق گفته‌های ایشان با اطرافیانش، می‌توانید همان سوالاتی که از او پرسیدید یا شبیه به آن را خودتان یا خانواده تان از والدین، برادر و خواهر و احیانا عروس یا داماد خانواده ایشان بپرسید. این کار باعث می‌شود احیاناً پی به بسیاری از تناقض‌های موجود در حرف‌های طرف مقابل و اطرافیانش ببرید که در شناخت واقعی از طرف مقابل خیلی کمک کننده است. از طرفی بنا نیست با این کار، مچ گیری کنید، بلکه بناست با آرامش و به صورت منطقی شناخت واقعی‌تری از طرف مقابل پیدا کنید. البته وجود تناقض میان نظر اطرافیان و گفته‌های خواستگار، لزوما به معنای دروغ‌گویی یا پنهان کاری ایشان نیست، بلکه گاهی توضیحات بعدی فرد می‌تواند آن تناقض را برطرف نماید.

جهت شرکت در گفت‌وگوی این مطلب می‌توانید به لینک ذیل مراجعه کنید.
http://btid.org/node/159853

نظرات

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام، ۲۲ سالمه (پسر) و می خواستم راهنماییم کنید!

خیلی‌ ساله اینجوریم؛ احساس تنهایی می کنم و با خودم میگم چون همه تجربه ی بیشتری از من دارن پس از من بهترن!

احساس می کنم بقیه منو به چشم یه آدم زیادی خوب،  محترم و مهربان میبینن و دلم نمی خواد این جوری دیده بشم چون حقیقتا چنین ویژگی هایی رو تو خودم نمی بینم و دوست ندارم بقیه هم چنین توقعی تو رفتارهام از من داشته باشن!

احساس می کنم زیادی محتاطم و از ریسک می ترسم!

بعضی اوقات برای اینکه به بقیه ( شاید هم به خودم) ثابت کنم این جوری نیستم کارهای احمقانه ای می کنم و انگاری مرزی بین حماقت و محتاط بودن ندارم!

احساس می کنم هیچ کار مهمی نکردم؛ انگاری با رفتارم یه دافعه ی خاصی ایجاد می کنم که بقیه ازم دور میشن.

جایی برای رفتن ندارم؛ کسی رو ندارم حرف هام رو بزنم؛ دوست صمیمی ندارم (‌با بیشترشون به دلایلی قطع رابطه کردم با اینکه می دونستم بعدش...)؛ کسی منتظرم نیست و از این پیش بینی پذیر بودن زندگی متنفرم!

می ترسم بقیه فکر کنن یه بازندم و جرات هیچ کاریو ندارم!

هی خودم رو مقایسه می کنم و خیلی برام مهمه که بقیه چه فکری راجع به من می کنن!

کاش‌ میشد اهمیت ندم ولی‌...

انگاری نمی دانم باید چه طور رفتار کنم انگاری متعادل بودن رو بلد نیستم!

خیلی دلم می گیره، خیلی وقته اینجوریم و احساس ضعف می کنم ولی هیچ کس از این چیزها خبر نداره و از دور به زندگیم نگاه می کنن و فکر می کنن همه چی اوکیه ولی خودم می دونم توم چه خبره.

چند ساله منظم ورزش می کنم ( هفته ای ۴‌ ۵ جلسه باشگاه) و تغذیه هم خوبه پس ربطی به این موضوع نداره حالم

از لحاظ ظاهر هم خوبم این رو با توجه رفتار های بقیه میگم!

با کسی تا حالا دوست نشدم نه به خاطر اینکه مذهبیم بلکه می دونم کسی خود واقعیم رو ببینه ناامید میشه و همیشه می خواستم اول خودم رو درست کنم!

به فلسفه علاقه دارم (نه اینکه خیلی حالیم باشه!)مخصوصا به آثار شوپنهاور چون خیلی بهم کمک کرد.

قبلا به خاطر افسردگی (که هنوز هم دارم) تحت درمان دارویی بودم ولی کمکی بهم نکرد!

من نسبت به چند سال پیش خیلی حالم بهتره ولی هنوزم این احساسات افتضاح( با شدت کمتر) باهامه.

من دنبال خوشبختی نیستم فقط می خوام زندگی قابل تحمل باشه! فقط می خوام کمتر زجر بکشم.

من این چیز ها رو به کسی نگفتم چون به این نتیجه رسیدم که سفره دلت رو نباید برای هیچ کسی پهن کنی؛ همه زود قضاوت می کنن و از اون به بعدش هر وقت ببیننت یاد ضعفات میافتن؛ میگن اونی نمک می پاشه که جای زخم هات رو خودت نشونش دادی و این رو هم تجربه کردم.

اگه میشه راهنمایی کنید، جای من بودین از کجا شروع می کردید؟

 

سلام و عرض ادب . عید مبارک. ببخشید آقای مصطفوی این سوال یه بنده خدایی بود که نمی دونستم چه جوابی براشون بدم محبت می کنین راهنمایی کنین تا همونجا با اسم خودتون پاسخ رو قرار بدم این سوال در سایت دیگه ای درخواست شده چون اونجا مثل اینجا کارشناسی نیست پاسخ بده برا همین از شما کمک و راهنمایی خواستم تا برا اون بنده خدا با اسم خودتون بنویسم.

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 12 =
*****