دوست دارم با یکی باشم تا از تنهایی در بیام

00:26 - 1400/01/10
نیاز عاطفی

دوست دارم با یکی باشم تا از تنهایی در بیام

با سلام
من بیست و هفت سال سن دارم،خانواده پرجمعیتی دارم،وضعیت خانوادم از نظر اقتصادی خیلی ضعیف هست،پدرم هم به رحمت خدا رفته،مادرم مشکل قلبی دارد و اعصابش بسیار ضعیف هست،یک برادر بزرگتر از خودم دارم که از همسرش جدا شده و با ما زندگی می کند،این برادرم هم مثل مادرم مشکل اعصاب دارد و بسیار بی طاقت و کم حوصله هست.

خواهرهایم ازدواج کرده اند،دو برادر بزرگترم هم با استفاده از سرمایه خانواده که آن زمان وجود داشت (حدود ده سال پیش )در سن کم ازدواج کرده اند خانواده پر رفت و آمد و شلوغی داریم،ولی بیشتر این رفت و آمدها یک طرفه هست،بیشتر به منزل ما می آیند تا اینکه ما به منزل آنها برویم.

بیشتر این بازدید هایی هم که می رویم مادرم با این برادر بزرگم و دو برادر کوچکم انجام می دهند مثل یک دختر در خانه ظرف می شویم ،نظافت و گردگیری خانه را انجام می دهم،کارهای بیرون از خانه را هم من انجام می دهم، مادرم هیچ منطقی ندارد و اصلا اجازه نمی دهد برادرهای کوچکتر یا این برادر بزرگم دست به سیاه سفید بزنند،اگه من در خانه کاری انجام ندهم بارها دیدم مادرم با اینکه از کار افتاده هست به تنهایی انجام میدهد برادر های کوچکترم را می گوید کوچکند،برادر بزرگم را هم می گوید بزرگ است،کوچکترین بحث یا انتقادی در خانه  جو خانه را متشنج می کند،مادرم قهر یا بغض می کند بیشتر وقت ها سکوت می کنم،انگار که با همه قهر هستم تا صحبتی پیش نیاید و درگیری لفظی ایجاد نشود با اینکه خانواده شلوغی دارم ولی بیشتر وقت ها احساس تنهایی می کنم،آرزو دارم با مادرم چند کلمه حرف بزنم و خلوت کنم وقتی عید می اید هیچ ذوقی برای عید ندارم،آخرین بار که مهمانی رفتم یادم نیست،همه چیز برایم یکنواخت شده و امیدی به آینده بهتر ندارم محیط خانواده غمگین هست و افسردگی به آدم دست می دهد،هر چقدر هم سعی می کنم این محیط را عوض کنم مانع تراشی می کنند فشار فکری،روحی روانی و عاطفی زیادی روی من هست دوست دارم با یکی باشم تا از تنهایی در بیایم محله ای که زندگی می کنیم افراد فاسد زیادی هست بیشتر وقت ها سرم را پایین می اندازم تا نبینم و از نظر جنسی تحریک نشوم اما بوی عطر و ادکلن و ماتیک و سرمه و کرم غلیظی که میزنند آدم را تحریک میکند،حتی با صدا آدم را تحریک می کنند.
درخانواده ما پول حرف اول را میزند،خیلی وقت ها مادرم غر و سرکوفت بهم میزند بخاطر اینکه از نظر اقتصادی متوسطم و نفرینم می کند و خوب بودن و سالم بودن برایش ارزش حساب نمی شود یک قاچاقچی که مواد مخدر میفروشد و خانه و ماشین دارد را آدم با عرضه ای میداند بعضی وقت ها انقدر بهم فشار می داد که خودکشی کنم،ولی میترسم شاهرگ دستمو بزنم انقدر خون نیاد که بمیرم خانواده که اساسش این است که به آدم آرامش بدهد اینطور نیست،بیرون از خانواده آرامش بیشتری دارم من حتی راضی هستم با یک زن مطلقه یا بیوه یا زنی که بچه دارد و یا از نظر سنی از من چندین و چند سال بزرگتراست،حتی با یک معلول یا زنی که چاق مفرط یا لاغر مفرطه،خوش اندام نیست یا خوش چهره نیست،قدش خیلی کوتاه یا خیلی بلند باشد ازدواج کنم و خیلی از ملاک هایم را در ازدواج فاکتور بگیرم،ولی از نظر اقتصادی خودش یا خانواده وضعیت خوبی داشته باشند و از نظر مالی کمک کنند حتی اگه بیست درصد نیاز جنسیم هم برطرف شود و یه آرامش نسبی برسم برایم کفایت میکند انقدر دختر یا زن با شرایطی که گفتم هستند که کسی نمی گیرد و یا بخاطر طلاق و داشتن بچه مجردند،ولی کسی نیست از روی دلسوزی مورد معرفی کند گوشم از این حرف های دینی پر شده که هر روز میگویند درست می شود ولی هر روز هم بدتر از دیروز می شود.

با سپاس

پاسخ

سلام
با اجازه تان من سوال شما را از آخر جواب می دهم، اینکه گفتی افراد دینی می گویند درست می شود ولی اتفاقی نمی افتد دلیلش این است که تلاشی برای حل مشکلت انجام نمی دهی و به جای تلاش منطقی رو به روشهای نا معقول آورده اید، خداوند خواسته در این دنیا همه چیز از مجرای طبیعی خودش جاری شود و اگر خود انسان برای حل مشکلاتش تلاش نکند معجزه ای رخ نمی دهد و حل نمی شود.

اینکه فرمودی با هر دختری می خوای ازدواج کنی به شرطی که وضع مالی مناسبی داشته باشد، این فکر هم باطله چون اولا معلوم نیست بعد از ازدواج خانواده دختر به شما کمک کنند یا نه ثانیا:در صورت کمک هم قطعا بی منت نخواهد بود، که این مسئله با روحیه مردانه سازگاری ندارد ثالثا:اگر فقط برای خانواده شما پول ارزش دارد و شما خودتان این طور نیستید ، بعد از ازدواج پولدار یا بی پول بودن شما به آنها مربوط نمی شود و شما می توانی با در آمد کم زندگی کنی ولی اگر برای خودتان هم ارزش و ملاک محسوب می شود باید بگویم در ملاک هایت بهتره تجدید نظر کنی.پیامبر اسلام می فرماید: هر کس با زنی به خاطر مال و ثروتش ازدواج کند,خداوند او را به همان مال و ثروت واگذارد,پس بر شما باد به ازدواج با زنان متدین.[1]درباره خودکشی هم عرض کنم که این کار پاک کردن صورت مسئله است و نشان از عجز و نا امیدی است و شما با این کار دنیا و آخرت تان را تباه می کنید.

راهکار
شما باید در عین اینکه به مادرتان احترام قائل هستید به خواسته های خودت هم فکر کنید و سریعتر اقدام به ازدواج نمایید ، برای ازدواج هم لازم نیست از خانواده پولدار دختر بگیرید بلکه از خانواده قانع دختر بگیرید(خانواده هایی هستند که هیچ انتظار مادی ندارند) و از طرفی خودتان تلاش و کوشش کنید ، آنهایی که خانه و ماشین دارند چند نفرشان موقع ازدواج این همه سرمایه داشتند؟معمولا بعد از ازدواج وضع مالی افراد بهتر می شود لذا شما هم می توانید تلاش کنید تا زندگی خوبی داشته باشید امام باقر(ع) می فرماید: تنبلی و بی حالی به دنیا و آخرت شما ضرر می زند [2]

خلاصه مطلب اینکه اولا باید حرمت مادر را نگه دارید ثانیا در کنار احترام به مادر به زندگی آینده تان فکر کنید ثالثا با شخص مناسب که مادیات برایش اهمیت چندانی ندارد ازدواج کنید رابعا برای بهتر شدن معشیت تان خودتان تلاش کنید.

پی نوشت ها:

[1].وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۶
[2].بحار،جلد 78. صفحه 180

ویرایش

رهروان ولایت ـ راضی هستم با یک زن مطلقه یا بیوه یا زنی که بچه دارد و یا از نظر سنی از من چندین و چند سال بزرگتراست،حتی با یک معلول یا زنی که چاق مفرط یا لاغر مفرطه،خوش اندام نیست یا خوش چهره نیست،قدش خیلی کوتاه یا خیلی بلند باشد ازدواج کنم...

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
11 + 6 =
*****