من پسری هستم سی و دو ساله و درخانواده مذهبی بزرگ شدم، تصمیم به ازدواج گرفتم لذا ازطریق یکی ازسایتهای همسریابی اقدام به پیداکردن موردمناسب کردم.
دراین سایت، فقط دنبال دختران چادری و مذهبی بودم، با خانمی درظاهر بسیار مذهبی آشنا شدم، بعد از جلسه دوم به دلم نشست. جلسه سوم به من گفت؛ قبلا ازدواج کرده و در زمان عقد طلاق گرفته، ولی رابطه جنسی بینشان نبوده است. من با کلی کلنجار رفتن با خودم، با این موضوع کنار آمدم. به هرحال باخانوادهام به خواستگاری او رفتیم. خانوادهام نیز از او راضی بودند؛ چون به ظاهر بسیار دختر مذهبی و با حیایی نشان میداد. ما دو ماه صیغه کردیم و بعد از آن عقدکردیم.
درزمان صیغه متوجه شدم که او گاهی اوقات، به من دروغ میگوید، ولی با خودم گفتم چیز مهمی نیست؛ از یک طرف دلبستگی به او و از طرفی ذوق و شوق خانوادهام و دختر، مانع این شد که در زمان صیغه به هم بزنم، با وجود اینکه به شدت به او شک کرده بودم.
امّا بعد از عقد اتفاقاتی افتاد، که به علت اینکه ممکن است، شناسایی شوم از گفتن آن معذورم. ولی تحت فشار این اتفاق، همسرم مجبور به اعتراف شد؛ که بعد طلاقش به مدت دوسال تبدیل شده بود به یک آدم بد و با پسرهای زیادی دراینترنت چت کرده بود؛ با برخی از آنها(به گفته خودش هفت نفر) رابطه حضوری داشته که مقداری هم به رابطه فیزیکی تبدیل شده بود و بدتر از آن، با یکی از همکارانش برای مدتی رابطه جنسی داشته، میگوید؛ همهاش با قصدازدواج بوده ولی برای من خیلی قابل قبول نیست.
الان، دو ماه از زمان فهمیدنم نمیگذرد، ماه اول که کاملا ذهنم قفل شده بود، ولی درحال حاضر بهتر شدم و میتوانم کار کنم، امّا برای من خیلی سخت است که با او ادامه بدهم. خودش میگوید؛ توبه کرده است و میخواهد درست زندگی کند، ولی اینقدر به من دروغ گفته که باورش برای من کمی سخت است. نمیگویم من خودم گناه نکردم، چرا من قبلا فیلمهای پورنو نگاه میکردم و خودارضایی نیز در کنار آن گاهی داشتم.
ناگفته نماند سه جلسه هم پیش مشاور رفتیم، ولی باز هم نمیتوانم با خودم کنار بیایم. او میگوید؛ خیلی مرا دوست دارد و نمیتواند دوری مرا تحمل کند، ولی من نمیدانم چکارکنم؟
پاسخ:
در مطالبی که بیان شد چند نکته وجود دارد که یک یک آنها مورد بررسی قرار داده میشود.
در ابتدا؛ کسانی که به دنبال فرد مناسب در سایتهای همسریابی هستند باید توجه داشته باشند که سایتهای همسریابی میتواند به عنوان یک امکان، در جهت شناخت فرد مناسب، مفید باشند، منتها لازم است که افراد در این زمینه احتیاط کنند تا مورد سوءاستفاده دیگران قرار نگیرند، لذا افراد باید از این محیط فقط به اندازه آشنایی اوّلیّه استفاده کنند و آشنایی و ارتباط بیشتر را به خواستگاری و بعد از آن موکول کنند.
در مورد دروغگویی طرف مقابلتان باید عرض کنم که؛ در صورتی مانع ازدواج است و ایجاد مشکل در زندگی مشترک میکند که فرد عادت و رویهاش دروغگویی باشد، به طوری که در این زمینه به هیچ وجه قابل اعتماد نیست، امّا اگر به این حد نباشد، گرچه این کارش اشتباه و حرام است، امّا مانع ازدواج و تشکیل زندگی نیست، مگر اینکه این مقدار نیز برای شما قابل تحمل نباشد.
البته اگر اولا؛ ایشان از نظر ایمان و تقیدات دینی ضعیف نباشند و دوم اینکه؛ برای دروغگوییشان دلیل داشته باشند و سوم اینکه؛ از دروغ گفتن خود، اظهار ناراحتی و پشیمانی کنند، میشود گفت؛ عادت به دروغگویی ندارند.
در مورد روابطی که ایشان در گذشته با دیگران داشته است باید گفت؛ اگر از خطاهای گذشته پشیمان و توبه کرده است و این اطمینان برای شما هم به وجود آمده که ایشان از خطاهای گذشته عبرت گرفتهاند، میتوانید ایشان را برای زندگی مشترک انتخاب کنید، زیرا هر فردی ممکن است در زندگی دچار اشتباه شود و بعد پشیمان و توبه کند. همچنانکه شما نیز در زندگی، دچار اشتباهاتی شدهاید که باید توبه کنید. امّا برای اینکه از ایشان اطمینان حاصل کنید، میتوانید فرصتی برای ایشان قرار دهید تا مطمئن شوید که نسبت به گذشته خود پشیمان و توبه کردهاند یا خیر. البته همین که ایشان، گذشته خودشان را بازگو کردهاند، تا حدودی دلیل بر همین پشیمانی است و گرنه اگر دختر هرزهای بودند، هیچ وقت این مسأله را برای شما بیان نمیکردند.
ولی برای اینکه در آینده مشکل و سوءتفاهمی ایجاد نشود، از ایشان بخواهید که شفاف عمل کنند و چیزی را از همدیگر پنهان نکنید. البته اگر بنا بر ازدواج شد، باید ایشان را همانطوری که هست، بپذیرید و اگر هم در آینده حرف و حدیثی مابینتان ایجاد شد، این موارد را بازگو و سرکوفت نکنید، زیرا مشکلات را بیشتر میکند.
امّا برای فراموش کردن گذشته ایشان از این راهکارها میتوانید استفاده کنید؛
اول اینکه؛ برای فراموش کردن کار اشتباه طرف مقابلتان، او را ببخشید؛ یعنی توجه کنید که او هم مثل انسانهای دیگر امکان خطا کردن را داشته است و بزرگواری حکم میکند که بخشیده شود.
دوم اینکه؛ به این فکر کنید که اگر شما خطا میکردید، انتظار داشتید او شما را ببخشد.
سوماینکه؛ با خدا معامله کنید؛ یعنی ببخشید تا خدا از شما بگذرد، چون قرآنکریم میفرماید؛ «وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ. دیگران را ببخشید و به آنها محبت و احسان کنید، مگر دوست ندارید که خدا هم خطاهای شما را ببخشاید؟»[سوره نور، آیه22]
چهارم؛ اگر نتوانستید ببخشید همسر را به عنوان یک آدم عیبدار قبول کنید.
پنجم؛ در مورد اینکه نتوانستید کار اشتباهش را فراموش کنید با طرف مقابلتان صحبت کنید، شاید با همدردی او آرام شوید.
امّا با همه این مطالب، در نهایت این مسأله به خود شما بستگی دارد که آیا میتوانید با این قضیه در طول زندگی کنار بیایید یا خیر.