در این جلسه داستان های عملی از ساده زیستی علما و تفاوت آن با رفتار برخی انسانها در امروز گفته شد:
شمس الدین بهبهانی
در شرح احوال شمس الدین بن جمال الدین بهبهانی كه از شاگردان بزرگ وحید بهبهانی است، نوشتهاند: «زهدش به اندازهای بود كه اگر تمام لباسهای تنش را میفروختند، به پنج ریال نمیخریدند و با این وصف شب و روز مشغول مطالعه كتب فقهی، اصولی، فلسفی، حدیثی و تفسیری و. . . بود. اغلب روزها گرسنه و از نظر معیشت در فشار بود.
گاهی كه گرسنگی بر وی فشار میآورد سر خود را از روی كتاب برمیداشت و نظری به گنبد مطهر حضرت رضا (علیه السّلام) میكرد و این آیه
را میخواند: أَمَّنْ یجِیبُ اَلْمُضْطَرَّ. . .[1]
و بسیار اتفاق میافتاد كه در همان لحظه، پولی میرسید.
شاگردش میگوید: آن جناب هم، به من میفرمود از این وجه، غذائی مختصر كه سدّ جوع كند تهیه نما و بقیهاش را به مستمندان بده[2]
محقق اعرجی (ره)
سید محسن اعرجی معروف به مقدس كاظمی از شاگردان سید صدر الدین قمی و وحید بهبهانی و بسیار زاهد و متّقی و سادهزیست بوده است. این مرد بزرگ از كثرت زهد برای خود حتی شمعدان تهیه نكرد و شمع را روی آجر یا كلوخ میگذاشت! [4]
شیخ انصاری
شیخ انصاری آن مردی كه مرجع كلّ فی الكلّ شیعه میشود، آن روزی كه میمیرد، با آن ساعتی كه به صورت یك طلبه فقیر دزفولی وارد نجف شده است، فرقی نكرده است. وقتی كه خانه او را نگاه میكنند میبینند مثل فقیرترین مردم زندگی میكند یك نفر به ایشان میگوید: آقا! خیلی هنر میكنید كه اینهمه وجوه به دست شما میرسد، هیچ تصرّفی در آنها نمیكنید. میفرماید: چه هنری كردهام؟ عرض میكند: چه هنری از این بالات؟!
میفرماید: حدّ اكثر كار من، كار خركچیهای كاشان [3] است كه میروند تا اصفهان و برمیگردند. خركچیهای كاشان را آیا دیدهاید كه به مال مردم، خیانت كنند؟ آنها امین هستند؛ این مسأله، امر مهمّی نیست، بلكه به نظر شما مهمّ آمده است.
اینجاست كه میبینیم مرجعیت، یك ذرّه نمیتواند روح این مرد بزرگ را تحت تسخیر و تأثیر خودش قرار دهد. [5]
جهیزیه دختر شیخ انصاری
شیخ هنگامی كه خواست دختر خود را با برادرزادهاش شیخ محمد حسن انصاری عروسی نماید، حاج محمد صالح كبه، وكیل شیخ در بغداد به نجف آمد و از وی استدعا نمود كه اجازه دهد تا تمامی هزینه این امر خیر را از مال خویش به عهده گیرد ولی شیخ به او اجازه نداد و قبول نفرمود و با یك جهیزیه بسیار ناچیزی عروسی را انجام داد.
دارائی شیخ هنگام وفات، معادل با هفده تومان پول ایرانی بود كه همان مقدار هم مقروض بود. حتی بازماندگانش قدرت قیام به لوازم معمولی اقامه عزا نداشتند و یكی از ثروتمندان وقت، شش شبانهروز به تمام مراسم و لوازم مجلس ختم و ترحیم او قیام نمود. [6]
میكنی خانه ویران تو به صد جهد آباد ::::::::: خانه عمر عمارت كن، كان ویران است
شیخ و شاهزاده
دختر شیخ انصاری فرموده است: روزی دختر ناصر الدّین شاه، برای زیارت و دیدار با شیخ، وارد منزل ایشان در نجف اشرف شد، آثار زهد عیسوی و علائم ورع یحیوی را، در پیشانی شیخ یافت. در اتاق او، كمی پشكل به جای ذغال در منقل مشتعل بود و یك سفره حصیری به دیوار آویزان. در كنار منقل گلی یك «پیهسوز سفالی» اتاق را نیمهروشن كرده بود. اینها بود اسباب اتاق آن قطب دائره فقاهت!
شاهزاده چون وضع اتاق را برانداز كرد نتوانست از اظهار مطلب درونی خود، خودداری كند. ازاینرو، گفت: اگر ملاّ و مجتهد این است پس حاج ملاّ علی كنی [7] چه میگوید؟!
سخنش هنوز تمام نشده بود كه شیخ انصاری از جا برخاست و با ناراحتی فرمود:
چه گفتی؟ این كلام كفرآمیز چه بود؟! بدان كه خود را جهنّمی كردی، برخیز و از نزد من دور شو، و حتّی یك لحظه هم در اینجا نمان؛ زیرا میترسم عقوبت تو، مرا هم بگیرد و. . .
شاهزاده از تهدیدات شیخ به گریه افتاد و گفت: آقا! توبه كردم، نفهمیدم، مرا عفو كنید، دیگر از این غلطها نمیكنم! شیخ از خطای او گذشت و فرمود: تو كجا و اظهارنظر درباره ملا علی كنی كجا...! [8]
پی نوشت :
[1] نمل 62
[2] وحید بهبهانی ص 236
[3] افرادی كه پول به آنها داده میشد كه بروند از اصفهان كالا بخرند و بیاورند كاشان
[4] ریحانه الأدب ج 5 ص 236
[5] سیره نبوی ص 29
[6] ریحانه الادب ج5 ص87
[7] حاج ملاّ علی كنی (ره) از فقهای بزرگ و از شاگردان صاحب جواهر و صاحب ضوابط است. كنی پس از رسیدن به مراتب بلند علمی رهسپار تهران شد و در آن شهر به وظائف شرعی خویش و رتق و فتق امور جامعه مشغول شد و در سال 1306 ه. ق. بدرود حیات گفت و در جوار حضرت عبد العظیم به خاك سپرده شد.
[8] زندگانی و شخصیت شیخ 427
خلاصه ای از بیانات استاد شوشتری در حلقه معرفت، مربوط به تاریخ 92/06/02